دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
چون که عشق آمده آداب به هم می‌ریزد

باد می‌آید و مهتاب به هم می‌ریزد

چهرۀ ماه تو در آب به هم می‌ریزد

 

اینکه رود است و پریشان شدنش جا دارد

با سر انگشت تو مرداب به هم می‌ریزد

نسخۀ ایرانی کرب‌وبلا

از شب میلاد تو این گونه حاصل می‌شود

ماه روز اول ذی‌القعده کامل می‌شود

 

گوئیا شأن نزولش می‌شود ایران ما

هر چه بر «موسی بن جعفر» سوره نازل می‌شود

او گلی گم کرده دارد من پدر گم کرده‌ام

گوش کن تا دردهایم را بگویم بیشتر

گیسوان غرق خونت را ببویم بیشتر

 

در بیابان بودم و ترسیده بودم بارها

هر قدر از پشت سر از روبرویم بیشتر

آیۀ چهارم کوثر

شدی شهید که غربت عیار داشته باشد

مدینه بعد تو شب‌های تار داشته باشد

 

سه آیه‌ات حسن و زینب و حسین شد اما

نشد که آخر کوثر چهار داشته باشد

 

ستاره‌ای‌ست که هم‌سطح آفتاب شده

خودش به دست خودش کودک، انتخاب شده

ستاره‌ای‌ست که هم‌سطح آفتاب شده

 

علی‌اصغرِ شش ماهه رفت و او مانده

هزار مرتبه از این قضیه آب شده

زینب دیگر

نوۀ  دختری و عشق پیمبر بودن

دختر دومی حضرت حیدر بودن

 

صدق الله العلی نام پدر بود و چنین

آیۀ چارمی سورۀ کوثر بودن

به سطح آب، عکس ماه می‌ریزد به هم گاهی

ابالفضلش چنان باشد که این زن اینچنین باشد

فقط عباس او کافی ست تا ام‌البنین باشد

 

همانطوری که تنها فاطمه گشته حسین‌آور

فقط این زن توانسته ابالفضل آفرین باشد

اربا اربا گشته‌ای...

مثل عکسی که میان قاب لذت می‌برد

چشم تو دارد از این محراب لذت می‌برد

 

این که گاهی چهره‌ات را ماه می‌خوانیم ما

بیشتر از هرکسی مهتاب لذت می‌برد

گلدسته‌های ریخته در صحن وا شدند

تنها نه در حریم تو باب‌المراد نیست

باب‌الرضای شرقی و باب‌الجواد نیست

 

هم سطح هم شدند ضریح و مناره‌ها

چون که به ارتفاع زمین اعتماد نیست

 

گلدسته‌های ریخته در صحن وا شدند

آغوش هیچ حاتمی این‌سان گشاد نیست

باید اینجا حرم درست کنند

باید اینجا حرم درست کنند

چار تا مثل هم درست کنند

 

با امام حسن سزاوار است

چند باب‌الکرم درست کنند

 

با طلا دور مرقد سجاد

بیتی از محتشم درست کنند

بقیع گشت سرانجام کربلای شما

نسیم سمت دمشق و عراق افتاده

به دست او خبری داغِ داغ افتاده

 

که جعفر بن محمد به فکر ترویجِ

اصول شیعه برای وفاق افتاده

 

چنان به بحث نشسته که بین مکتب‌ها

به غیر شیعه تماماً فراق افتاده

 

رنگ غم

در حقیقت رنگ غم تغییر کرد

آخرین انگور هم تغییر کرد

 

در میان چشم انگور سیاه

جای آب و جای سم تغییر کرد

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×