دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
نشانۀ عشق

آن شب، شب عاشقانۀ عشق  

می‌خواند فلک، ترانۀ عشق

هفتاد و دو عاشق سلحشور  

رفتند به بیکرانۀ عشق

 

حریق خیام

 

سرخ غروب بود و حریق خیام بود

آغازِ زنگ قافله در راه شام بود

 

سُرخ غروب بود و شهیدان و هُرم خاک

روزِ نبرد نور و سیاهی تمام بود

زنگ اسارت

 

گیسوی خورشید می‌لغزید، روی خیمه‌ها

خون و آتش می‌تراوید از سبوی خیمه‌ها

 

آب، پای تپّه‌ها می‌شُست، زخم دشت را

از شرار تشنگی، پُر بود جوی خیمه‌ها

آموخت درس عاشقی و استقامت آب

ای بسته بر زیارت قد تو قامت آب شرمندۀ مروت تو تا قیامت آب

در ظهر عشق، عکس تو لغزید در فرات شد چشمۀ حماسه زجوش شهامت آب

دستت به موج، داغ حباب طلب گذاشت

ای بسته بر زیارت قدّ تو،  قامت آب  شرمندۀ مروّت تو تا قیامت، آب

در ظهر عشق،  عکس تو لغزید در فرات شد چشمه حماسه ز جوش شهامت،  آب

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×