دسترسی سریع به موضوعات اشعار
جستجوی پيشرفته
خاتون داغ دیده

 

ای یک جهان برادر! وی نور هر دو دیده!

چون حال زار خواهر، چشم فلک ندیده

 

بی‌‌محمل و عماری، بی‌‌آشنا و یاری

سرگَرد هر دیاری، خاتون داغ‌دیده

نالۀ نی

 

ناله‌ی نی است، ای ‌دل! یا که از لب شاه است؟

یا که نخله‌ی طور و نغمه‌ی «اَنَا الله» است؟

 

داستان دستان است، از فراز شاخ گل

یا که بانگ قرآن است، کز شه فلک جاه است؟

دلیل گم‌شدگان

 

تا تو شدی کشته ما، بی‌‌سر و سامان شدیم

یک‌سره سر‌گشته‌ی کوه و بیابان شدیم

 

خیمه و خرگاه ما، رفت به باد فنا

به لجّه‌ی غم اسیر، دچار توفان شدیم

وعدۀ ما و تو

 

جلوه‌ی روی تو بود، طور مناجات ما

کعبه‌ی کوی تو بود، قبله‌ی حاجات ما

 

شربت دیدار تو، آب حیات همه

صحبت این ناکسان، مرگ مفاجات ما

غرّه‌ غرّا

گوهر یکتای عشق، درّ یتیم حسن

خلعت زیبای عشق، کرد به بر، چون کفن

 

غُرّۀ غَرّای او، بود چو یک‌ پاره ماه

قامت رعنای او، شاخ گل نسترن

 

گل خندان

 

ناله برآورْد کای شاخۀ ریحان من!

وی گل نورستۀ گلشن دامان من!

 

ای به سر و دوش من، زینت آغوش من!

مکن فراموش من، جان تو و جان من!

یا قمر العشیره ادرکنی

               

دل شوریده نه از شور شراب آمده مست

دین و دل ساقی شیرین سخنم برده ز دست

ساغر ابروی پیوسته او محوم کرد هر که را نیستی افزود به هستی پیوست

مادر دل‌کباب

 

دل ناتوان لیلا، ز غم تو می‌گدازد

چه کند اگر نسوزد؟ چه کند اگر نسازد؟

 

تو سوار روی نی، مادر دل‌کبابت از پی

نه عجب اگر که در پای نی تو، سر ببازد

اشک فشان

چشمۀ خور در فلک چارمین

سوخت ز داغ دل امّ‌البنین

 

آه دل پرده‌نشین حیا

برده دل از عیسی گردون‌نشین

اربعین

بــار غــم فــرود آمــد در زمیـن مــاریه باز

یا که کــاروان حجـــاز

 

هــرچه غصّه بــود آمد دلخــراش و سینــه گداز

در حــریم محـــرم راز

زبان حال حضرت زینب (س)

تشنه لبا! به آب مهر تو سرشته شد گلم چون بکَنم دل از تو و چون ز تو مهر بگسلم؟

گرچه بلای دوست را از سر شوق، حاملم «بار فِراق دوستان بس که نشسته بر دلم»

شب عاشورا

امشب شب وصال است، روز فراق فرداست

در پردۀ حجازی، شور عِراق فرداست

 

امشب قِران سعد است در اختران خرگاه یا آن که لیله البدر روز مُحاق فرداست

فراموشی رمز عبور

ایمیل خود را وارد کنید

×
ارتباط با ما

پیام های خود را از این طریق برای ما ارسال نمایید.

×