به گزارش کرب و بلا، نشست علمی «گروهها و جریانات سیاسی اجتماعی دوران امام حسن مجتبی(ع)» از سلسله نشستهای «سبط النبی (ع)» دهم مهرماه از سوی پژوهشکده تاریخ و سیره اهلبیت (ع) پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی برگزار شد.
«حجتالاسلام حمیدرضا مطهری» در این نشست، انتساب صلح به امام حسن مجتبی (ع) را یکی از جلوههای مظلومیت ایشان دانست و افزود: ایشان واقعاً دنبال صلح با معاویه نبود، بلکه نامه به معاویه نوشتند و از او خواستند که به حکومت امام گردن بگذارد، اما او زیر بار نرفت.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی، دلیل دیگر بر عدم تمایل امام به صلح با معاویه را این مسئله دانست که برخی جاسوسان معاویه در قلمرو حکومت امام دستگیر شدند و امام آنها را مجازات کردند، ضمن اینکه ایشان تصمیم به جنگ با معاویه گرفتند و قصد داشتند با نیروی نظامی او را مجبور به پذیرش حکومت کنند. بنابراین واژه صلح امام حسن(ع) با معاویه واژه درستی نیست و باید از تعبیر صلح اجباری استفاده کنیم.
حجتالاسلام مطهری تصریح کرد: به فرموده خود امام در این صلح خیری وجود ندارد. معاویه به ایشان قول داد هر شرطی در عهدنامه باشد میپذیرد، اما باز هم امام پذیرش عهدنامه صلح را مشروط بر نظر کوفیان کردند و چون سخن آنها مبنی بر خسته شدن از جنگ را شنیدند، مجبور شدند صلح را بپذیرند و معاویه هم با وجود تعهداتی که داده بود، به مفاد صلحنامه عمل نکرد.
وی با اشاره به گروههای حاضر در لشکر امام حسن (ع)، تصریح کرد: یک گروه از سپاهیان امام مجتبی (ع)، شیعیان بودند که البته همه آنها هم شیعه اعتقادی نبودند و گروه اندک شیعه واقعی هم در اقلیت بودند، لذا امام برای حفظ جان ایشان مجبور به صلح شدند. گروه دیگر خوارجی بودند که در جنگ با امام علی (ع) حضور داشتند و نهایتاً ایشان را شهید کردند؛ حضور این افراد در سپاه امام به خاطر بغض و دشمنی با معاویه بود، نه به خاطر حمایت از امام. اینها وقتی شایعه صلح را شنیدند، حکم تکفیر برای امام صادر کردند و به ایشان حملهور شدند و قصد داشتند ایشان را شهید کنند، اما نتوانستند و امام مجروح شدند.
به گفته استاد تاریخ اسلام حوزه علمیه، در عصر امام مجتبی (ع)، قبیله گرایی همچنان مرسوم بود و وقتی رئیس قبیله از سپاه امام جدا میشد، پیروان آنها هم انگیزه برای ماندن نداشتند. پیامبر(ص) بعد از فتح مکه تلاش کردند تا این سنت جاهلی را از بین ببرند ولی مع الاسف این مسئله وجود داشت. عبیدالله بن عباس که پسرعموی امام مجتبی (ع) بود، وقتی از لشکر ایشان جدا شد، دوسوم سپاه امام یعنی هشت هزار نفر از ایشان جدا شدند و از طرفی امام مجتبی (ع) مجروح هم بودند، با این حال ایشان پذیرش صلح را منوط به مشورت با کوفیان کردند،
حجتالاسلام مطهری افزود: گروه دیگری که در لشکر امام حضور داشتند، پیروان بنیامیه و طرفداران عثمان بودند که عمدتاً در بصره ساکن شده و شاید همینها بودند که به معاویه نامه نوشتند و گفتند حاضرند امام را دستبسته تحویل او بدهند.
وی در بخش دیگری از سخنان خود به مذاکره امام و نمایندگان معاویه اشاره کرد و گفت: وقتی امام حسن مجتبی (ع) در مدائن بودند، نمایندگانی از طرف معاویه به حضور ایشان رسیدند، اما دقیقاً نمیتوان فهمید چه مطالبی بین آنها رد و بدل شده است، گرچه برخی گفتهاند مذاکره برای صلح بوده است، اما چون ناقلان این روایت، طرفداران بنیامیه هستند، نمیتوان به نقل آنها اعتماد کرد؛ البته اینها وقتی از مقر امام خارج شدند، شایعه کردند که ایشان صلح را پذیرفتهاند، در حالی که این طور نبود.
امام با حالت مجروح و بههمریختگی سپاه باز زیر بار صلح نرفتند و از کوفیان مشورت خواستند و به مردم تأکید کردند معاویه پیشنهاد صلحی را داده که خیری در آن نیست (از همین تعبیر درمییابیم که امام(ع) باز تمایلی به صلح نداشتند) و از مردم کوفه خواستند برای جنگ با معاویه بپا خیزند، ولی آنها تمایلی نشان ندادند، لذا صلح تحمیل شد.
عضو هیئتعلمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ در بخش پایانی سخنان خود اظهار داشت: البته کوفیان در دوره امام علی(ع) و امام مجتبی(ع) از ایشان حمایت کردند، اما سستیهای مقطعی آنان حوادث بدی را ایجاد کرد؛ در اینجا اگر امام علی (ع) هم بودند مجبور میشدند صلح را بپذیرند کما اینکه حکمیت را پذیرفتند.