کرب و بلا: ارتباط حقیقی واقعه عاشورا با مفهوم انتظار چیست؟ این واقعه تاریخی چگونه میتواند زمینهساز عصر ظهور باشد؟ «حجتالاسلام میرباقری» در نوشتاری به بیان ارتباط میان عاشورا و انتظار و تفسیر مفهوم انتظار عاشورایی پرداخته و آورده است: تحلیلهای ما در خصوص واقعه عاشورا و ارتباط آن با حقیقت انتظار و عصر ظهور، مبتنی بر پیشفرضهای ماست و این پیشفرضها، ظرفیت تحلیلهای ما را مشخص میکنند. اینجا دو نکته اهمیت پیدا میکند؛ نخست اینکه در پیشفرضهایی که ما در تحلیل حوادث بزرگ، مثل عاشورا یا ظهور به کار میبریم، نگرش ما به حضرت حق، فعل الهی و عظمت صنع پروردگار و حکیمانه بودن این صنع، جایگاه برجسته و تعیینکنندهای دارد. درواقع، نگاه به آغاز آفرینش و مراحل سیر و تکامل آن، در این زمینه، تأثیرگذار است. در همین راستا باید به جایگاه فعل معصوم در مسیر خلقت توجه کرد.
دومین نکته قابلتوجه نگاه فلسفه تاریخی است که متأسفانه در طول تاریخ، مغفول واقع شده است؛ شاید به این دلیل که این دانش، به صورت یک علم مدون، دانش سابقهداری نیست؛ هرچند در معارف ما جلوههایی از آن وجود دارد.
اگر ما معتقد باشیم که جهان به سمت توسعه و تکامل حرکت میکند و تکامل هم با ظهور توحید و ولایت حقه، معنا میشود و نه با گسترش مناسبات اقتصادی یا بسط دموکراسی و اگر تکامل تاریخ را در مراتب ظهور ولایت حقّه در حیات انسانی ببینیم، طبیعتاً جامعه آرمانی ما جامعهای است که توحید در آن به معنای تام، ظهور پیدا میکند و مناسبات عالم و جامعه انسانی تحول مییابد. در نهایت، تعریف تکامل به « ظرفیت پذیرش ظهور ولایت» بدین معناست که با ورود تجلی ولایت، مناسبات عالم تغییر مییابد و عالم، عالم دیگری میشود؛ عالمی که به سوی تعالی در عصر ظهور رجعت انبیا، عالم قیامت و عوالم پس از قیامت حرکت میکند؛ و اینگونه معنای حرکت تاریخ و تکامل آن، دگرگون میشود.
در مقابلِ ظهور تجلیات نورانی الهی که مبدأ کمال عالم است و حامل آن انبیا و اولیا، و محور این تجلیات هم نبی اکرم (ص) و اهلبیت (ع) هستند، گسترش ظلمت نیز به عنوان یک جریان روبنایی و قابل حذف، همانند کف روی آب، مطرح است؛ چرا که آن تجلیات نورانی، جریان زلال و ماندگار در هستی است. اینجاست که جریان درگیری حق و باطل در تاریخ شکل میگیرد و این درگیری به سمت غلبه ایمان بر کفر پیش میرود و دوران حق، به عنوان دوران تجلی توحید و ولایت حَقّه در عالم، فراروی انسان قرار میگیرد و همه مناسبات عالم انسانی، مناسبات بندگی و پرستش میشود. با این نگاه، طبیعتاً عاشورا عظیمترین نقطه درگیری حق و باطل در ظاهر و باطن و در طریق گسترش حق میشود.
اینچنین انتظاراتی که روح جامعه و باطن حیات اجتماعی را دگرگون میکند، زمینهساز ظهور است و تحولات تکاملی در اجتماع هم مطابق با این انتظارات متعالی پیش میرود و در اینجا امام که یکی از نقطههای تکامل تاریخ است، تنها کسی است که میتواند انتظارات انسانی را مطابق با مقاصد الهی ارتقا بخشد و در آن راستا، عاشورا هم یکی از نقطههای ظهور تکامل تاریخ است که وقتی میخواهد این تجلیات را در انسان ایجاد کند، باید ارادههای انسانی، بصیرت انسانی و احساسات انسانی، تولی و تبری و حب و بغض اجتماعی را رشد دهد و به سمتوسوی الهی سوق دهد و ظرفیت مطالبات و انتظارات را به سمت ِتحقق کلمه توحید و ظهور پیش برد؛ که منظور از کلمه تامه الهی هم در اینجا امام معصوم است. بنابراین، انتظار عصر غلبه نور است، نه دموکراسی و جامعه بی طبقه. انتظار، عصر عبور از «و اللیل اذا یغشی» است. «و النّهار اذا تجلّی» انتظارِ حقیقتی است که در آن نورانیت نبی اکرم (ص) تجلّی مییابد. منتظر باید طالب تجلّیات غیب در عالم شهود باشد. اما چه کسی میتواند انتظارات انسانی را تغییر دهد؟ عاشورا همان بلای عظیمی است که نقطه تهذیب جامعه انسانی و ارتقای مطالبات و انتظارات اوست.
حال، ویژگیهای انتظاری که عاشورا به وجود میآورد چیست؟ این انتظار چند رکن دارد؛ یک رکن، آن معرفت به ولی حق است. دیگری معرفت به آرمانها و اهدافش است؛ نه نگاهی در این حد که امام میآید و نهایتاً ارزانی و رفاه میآورد. در دعای ندبه به این آرمانها و اهداف اشاره شده است: «أین بقّیه الله التی لا تخلو من العتره الهادیه» و رکن دیگر، شناخت جبهه تاریخی دشمن و تدابیر تاریخی آن است. جبهه دشمن هم به دنبال تشکیل دهکده واحد جهانی مبتنی بر ایدئولوژی خود است.
حال اگر منتظر نتواند این نقشه جامع و برنامهریزی را بشناسد، منتظر نیست و نیز اگر به این شناخت رسید، ولی دلداده حق و جبهه حق نبود هم منتظر نیست؛ بلکه منتظر غلبه باطل است نه غلبه نور.
قدم بعدی انتظار، کسب بصیرت و به دنبال آن، شناخت اولیای نور و اولیای طاغوت و آرمانهایشان و در نتیجه، شکلگیری حب و بغض و تولی و تبری نسبت به این دو است، که اگر در انسانی میل و نفرتی نسبت به حق و باطل شکل نگرفت و نهایت موضع خود را مشخص نکرد، منتظر نیست. حال اگر انسان، با این بصیرت به امید رسید و دریافت که شب، رفتنی است و به دنبال این شب ِرفتنی، طلوع فجری است که آن، عصر تجلّی ولایت حق است و آنگاه، حیات اصلی زمین و نورانیت زمین و آسمان و درواقع، ظهور عالم هدایت را دید و درک کرد که «انّ الباطل کان زهوقا»، یعنی امیدوار شد که آنچه میماند حقیقت است و آنچه زائل میشود باطل است، آنگاه نوبت به اقدام میرسد. او باید بر پایه این بصیرت و موضعگیری، خود را وقف این درگیری حق و باطل کند؛ نه یک سلوک درویشی، بلکه یکپارچه حق شود و وارد صحنه قتال گردد و در این زمینه، دچار اشتباه هم نشود؛ به این ترتیب که صحنه جنگ را تشخیص دهد و بداند که گاهی فرهنگی، گاهی سیاسی و گاهی نظامی است. خودش را وقف کند و مستعجل هم نباشد؛ یعنی به دنبال این نباشد که حتماً ظهور در دوران عمر او واقع شود؛ چراکه ملاک، اراده او نیست. با این اوصاف، وارد میدان میشود و با بصیرتی که اینگونه به دست آورده است، صحیح و متناسب با زمان عمل میکند و متناسب با نقشهها پیش میرود و اسرار را هم افشا نمیکند؛ چون کسی که به اینجا رسید، جلوههایی از برنامه تاریخی امام معصوم را به او نشان میدهند و او هم آنها را بروز نمیدهد. کسی که اینچنین عمل کرد، میشود منتظر؛ انتظاری که عاشورا مبدأ آن بوده است.
عاشورایی که به عنوان یک مصیبت و بلای عظیم، تمام آسمانها و زمین، جماد و نبات و... برای آن گریه کردند، تجلّی یک برائت عظیم و مبدأ یک دگرگونی در عالم است. همه این مراتب، مقدمه سیر باطنی عالم است که وجاهت و قرب و ثبات قدم و درک مقام محمود را دربردارد؛ این مقام محمود هم همان مقام شفاعت است که از بلای عظیم عاشورا سرچشمه میگیرد و نبی اکرم (ص) با ابتلاء به این بلا بود که از مقام شفاعت برخوردار شدند. حاصل درک این مقام محمود، رسیدن به «أفضل ما یعطی مصاباً بمصیبته» است؛ یعنی مقام خونخواهی، جذبههای محبت و بهرهمندی از صلوات و رحمت و مغفرت الهی. عاشورا با این نگاه تکوینی و تاریخی، بستر تحولات انسانی است.
منتظر، دیگر به عاشورا به صرف حادثهای در سال 61 و درکنار فرات نمینگرد؛ بلکه نگرش وی به آن، به منزله یک حادثه عظیم در عالم است و اینچنین، حجابهای عاشورا از جلوی چشمان او برداشته میشود و او فقط سربازی میکند و برای تحقق ظهور، در هر زمانی که حضرت حق اراده کند، تسلیم میشود و همواره در جبهه حق، سنگربانی میکند. فیالجمله، کمال تجلّیات غیب در شهود، در عصر ظهور ولایت است و تکامل تاریخ هم با تکامل تجلّی ِ غیب در شهود محقق میشود.
در حقیقت، عاشورا جریانی است که منجر به بسط و تعالی انتظارات تا جامعه عصر ظهور میشود و آن جامعه موعود، به عنوان دوره کمال عالَم و تکامل تاریخ از طریق نبوت و ولایت تحقق مییابد.