به گزارش کربوبلا، دکتر اسماعیل آذر، شاعر و استاد ادبیات فارسی در نشست «مرثیه از منظر عاشورا» با اشاره به مرثیهها به مثابه یکی از گونههای ارزشمند ادبی به بررسی مرثیه در ادبیات عاشورایی پرداخت و گفت که در سخنان خود به تشریح یکی از مهمترین مرثیههای عاشورایی یعنی مرثیه محتشم کاشانی خواهد پرداخت.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه غزوهها و جنگهای بسیار زیادی در طول تاریخ اسلام رخ داده است، اما امام حسین علیهالسلام مرکز و کانون توجه مورخان، متفکران، اندیشمندان و شاعران قرون مختلف قرار گرفته، اظهار کرد: در طول تاریخ غزوه احد رخ داد که در این غزوه بالغ بر 70 نفر از مسلمانان به شهادت رسیدند یا در زندان هاشمیه و به دستور منصور دوانیقی، طاق زندان بر سر 16 تن از سادات حسنی فرو ریخته و آنان را شهید کردند، پس از شهادت پیکرهای این شهدا را در میدان شهر قرار داده و با اسب از روی این پیکرها عبور کردند به طوری که دیگر قابل شناسایی نبودند. حتی پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم در یکی از غزوهها، به حمزهبنعبدالمطلب لقب سیدالشهدا را نسبت دادند، اما هیچ یک از این وقایع نتوانستند مانند واقعه عاشورا و امام حسین (ع) در کانون و مرکز توجه مورخین و اندیشمندان قرار بگیرند.
وی افزود: «کسایی مروزی» شاعر شیعی مذهب قرن چهارم، نخستین شاعری بود که نام پیامبر اکرم (ص) و سپس سلطان عاشقان مولای متقیان حضرت علی (ع) را در شعرش آورد.
آذر، با اشاره به لهوف، اثر سیدبنطاووس به عنوان یکی از کتب شناخته شده در حوزه عاشورا، گفت: خواندن این کتاب از سوی بزرگان و اهل اندیشه توصیه میشود. در این کتاب به موارد و نکات مهمی از واقعه عاشورا اشاره شده است.
وی ادامه داد: مقتلنگاری به ثبت حوادث تاریخی پیرامون شهادت حضرت امامحسین (ع) میپردازد که اطلاعات این مقتلها توسط حضرت زینالعابدین (ع)، حضرت زینب سلام الله علیها، حضرت فاطمه (س) و دیگر معصومین به صورت شفاهی نقل شده است. طبعا مقتلهای نزدیکتر به زمان واقعه قابل اعتمادتر و قابل اعتناتر هستند. البته در باب این مسأله نیز نکات و بحثهای فراوانی وجود دارد. اما در میان تمامی این مقاتل میتوان لهوف سیدبنطاووس را قابل اعتمادتر دانست.
نخستین ویژگی مرثیه محتشم کاشانی این است که از زمین تا هوا، هرچه را که در عرش و فرش وجود دارد، با این واقعه بزرگ و نهضت عظیم همراه و درگیر میکند.
وی با اشاره به اینکه هر جنگی که به فرجام برسد، چراغش نیز خاموش میشود، افزود: اما حتی پس از واقعه عاشورا و به شهادت رسیدن 72 تن از شخصیتهای والامقام اسلام، جنگ تمام نشد، خیمهها را به آتش کشیدند و خانوادهها را به اسارت گرفتند. همچنین سر مبارک اباعبداللهالحسین (ع) را در شهر گرداندند در حالی که با چوب بر لب و دهان مبارک ایشان میزدند. حتی عبیداللهبنزیاد و عمربنسعد اجازه ندادند که پیکر حضرت به خاک سپرده شود. نکته مهم همین جاست و اگرچه تمامی جنگها به فرجام میرسند اما چگونه است که نام حضرت سیدالشهدا (ع) نه تنها در تاریخ اسلام بلکه حتی در بسیاری از کشورهای دنیا به عنوان آزاده مورد توجه قرار میگیرد. شخصیتهای بسیاری از جهان درباره آزادگی سیدالشهدا (ع) سخن گفتهاند. حتی در یکی از نواحی تایلند شهرهایی هست که در روز آزادگی کشورشان در یکی از آیینهایی که برگزار میکنند، حسینخوانی دارند و از حضرت به عنوان یک شخصیت آزاده در طول تاریخ نام میبرند.
آذر در ادامه بیان کرد: نکته مهمی که باید بدان توجه داشت این است که شاعر مورخ نیست و در شعر نباید انتظار تاریخنگاری داشت. اصولا وظیفه شعر بیان واقع تاریخ نیست، اگر چه میتوان در پس این شعر حقایق را دریافت اما نباید از شاعر بیان دقیق وقایع را انتظار داشته باشیم. این موضوع البته باید در نوحهسرایی و مداحیها مورد توجه قرار بگیرد و البته که بسیاری از مداحان این ضرورت را رعایت میکنند و چیزهایی که بیان میکنند با حقائق موجود همخوانی دارد اما برخی دیگر این طور نیست.
وی تاکید کرد: به خاطر داشته باشیم که باید نگاهمان به عاشورا نگاهی حماسی باشد و در هیچ جای این واقعه عجز و ناتوانی وجود ندارد. سراپای این واقعه مهم، حماسه است و آنچه که به خاطر آن میگرییم فقدان فردی چون اباعبدللهالحسین (ع) با آن صفات یگانه است.
وی با بیان اینکه در مرثیه محتشم کاشانی 12 بند وجود دارد و بیش از 25 نفر از شخصیتهای شناخته شده مانند شیخ کمپانی، بیگدلی، سروش اصفهانی، سقای اصفهانی، وحشی بافقی و دیگران از این سبک و سیاق تقلید کردهاند، اظهار کرد: وقتی محتشم قصیدهای را در وصف شاه تهماسب سرود و به او تقدیم کرد، با ناراحتی وی مواجه شد. شاه تهماسب به محتشم خطاب میکند که نخست ائمه و معصومین (ع) را مدح کن و بعد، البته به سراغ ما هم بیا. این شد که محتشم این مرثیه را سرود و بعد از این رویداد است که مرثیهسرایی در دوران صفویه به اوج خودش میرسد. در 12 بند مرثیه محتشم مواردی بیان میشود که آن را خواندنی ساخته است.
وی با اشاره به نخستین بند این مرثیه گفت: محتشم در آغاز با استفاده از آرایه ادبی تجهال العارف بیان میکند؛ «باز این چه شورش است که در خلق عالم است، باز این چه نوحه و چه عزا و چه ماتم است». نخستین ویژگی مرثیه محتشم کاشانی این است که از زمین تا هوا، هرچه را که در عرش و فرش وجود دارد، با این واقعه بزرگ و نهضت عظیم همراه و درگیر میکند.
این مدرس دانشگاه بیان کرد: محتشم در مصرع «باز این چه رستخیز عظیم است کز زمین» از واقعه عاشورا به عنوان یک قیامت بزرگ یاد میکند در حالی که ما واقعه بزرگی همچون قیامت را داریم که بسیار عظیم است و مانند آن نیست، اما محتشم از عاشورا به قیامت تعبیر میکند و در ادامه تاکید میکند، «بی نفخ صور خاسته تا عرش اعظم است» که این واقعه به قدری بزرگ است که حتی نیازی به دمیده شدن در نفخ صور هم نیست.
آذر در ادامه گفت: «گر خوانمش قیامت دنیا بعید نیست، این رستخیز عام که نامش محرم است»؛ بنابراین محتشم کاشانی مرثیه خود را با ابیاتی آغاز میکند که همه را با این سوگ بزرگ که قیامتی بزرگ است، مرتبط میسازد.
«بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد» یعنی این ظلم و جفایی که روزگار در حق امام حسین (ع) روا کرد بر سر هیچ موجود دیگری در طول تاریخ نیاورده است.
وی با بیان اینکه محتشم در این مرثیه بلافاصله به سراغ اصل ماجرا میرود، گفت: اگر برای هر داستان 3 بخش را شامل مقدمه یا introduction، بدنه یا mainbody و در آخر نتیجهگیری یا conclution قائل شویم، محتشم در بخش دوم این مرثیه؛ «کشتی شکست خورده طوفان کربلا، در خاک و خون طپیده میدان کربلا » به معرفی یک رستاخیز بزرگ میپردازد و بدون مقدمه وارد ماجرا میشود.
آذر با اشاره به اهمیت واژه آب در اشعار عاشورایی گفت: آب به عنوان یک نماد اثرگذار و مهم، مرکز ثقل تمامی شعرهای عاشورایی یعنی پربسامدترین واژه در این گونه اشعار است که محتشم نیز به آن اشاره دارد و میگوید: «از آب هم مضایقه کردند کوفیان».
به گفته آذر، «خوش داشتند حرمت مهمان کربلا» اشاره به جایی است که حضرت اباعبداللهالحسین (ع) از مدینه به مکه و سپس به کوفه عازم بودند که اشقیا راه را بر ایشان میبندند.
این پژوهشگر ادبیات فارسی با بیان اینکه محتشم در سومین بند مرثیه خود افسوس و «کاش» گفتن را آغاز میکند، گفت: این اتفاق مشابه زمانی است که اتفاقی ناخوشایند و ناگوار رخ داده است و میگوییم کاش فلان اتفاق نمیافتاد یا فلان کار را انجام نمیدادیم که چنین شود. بنابراین بند سوم را این گونه آغاز میکند؛ «کاش آن زمان سرادق گردون نگون شدی، وین خرگه بلند ستون بیستون شدی»، در این بند همانطور که بیان شد، به بیان افسوسها با کاش گفتن میپردازد. بلافاصله به بند دیگری میرود و میگوید «بر خوان غم، چو عالمیان را صَلا زدند، اول صلا به سلسله انبیا زدند؛ نوبت به اولیا چو رسید، آسمان طپید، زآن ضربتى که بر سر شیر خدا زدند» این بند با دو بند توصیفهایی که در مرکز ثقل مرثیه هستند، ارتباطی نزدیک دارد.
اما آذر با اشاره به بند «چون خون ز حلق تشنه او بر زمین رسید، جوش از زمین بذروه عرش برین رسید» گفت: این موضوع، اشاره به زمانی است که پیکر مبارک حضرت اباعبداللهالحسین (ع) بر زمین افتاد؛ غبار و خاک طوری از زمین برخاست که این غبار به آسمانها رسید. محتشم در ادامه مرثیه خود قاتلان و کسانی که ایشان را به شهادت رساندند تهدید میکند. به گفته وی «ترسم جزای قاتل او چون رقم زنند، یکباره بر جریده رحمت قلم زنند» یعنی هنگامی که قرار است جزای قاتلان امام حسین (ع) و یارانش در روز قیامت محاسبه شود، به یکباره کل عالم هستی زیر سئوال برود و در این جرم شریک دانسته شود.
این پژوهشگر ادبیات فارسی در ادامه افزود: «آه از دمی که با کفن خونچکان ز خاک؛ آلعلی چو شعله آتش علم زنند»؛ وای از وقتی که آل علی (ع) خشمگین شوند و شعله خشم آنان بر فراز آسمان بنشیند. بعد از این بندها، چند بند با توصیفهای شاعرانه آغاز میشود. البته قاعدتا این توصیفها باید پیش از اصل ماجرا آورده میشد، اما محتشم این توصیفها را ذیلا آورده است و به قدری شیرین و دلنشین این کار را انجام داده است که از منظر صناعات ادبی در خور توجه است.
آذر با اشاره به بند «عرش آن زمان به لرزه درآمد که چرخ پیر. افتاد در گمان که قیامت شد آشکار » توضیح داد: در ذهن شاعر، اصلا آسمان طوری به زمین سقوط میکند درست مانند آنکه قیامت فرا رسیده است.
وی با بیان اینکه محتشم در هشتمین بند این مرثیه نیز به همین توصیفها ادامه میدهد، بیان کرد: «هم بانگ نوحه غلغله در شش جهت فکند، هم گریه بر ملائک هفت آسمان فتاد» یعنی فرشتگانی که در هفت آسمان هستند بر این واقعه گریه کردند.
مرثیه محتشم کاشانی، یکی از مرثیههای مملو از توصیفهای شاعرانه و یکی از ماندگارترین آثار این گونه هنری است.
آذر ادامه داد: در نهمین بند این مرثیه نیز شاعر از آرایه ادبی تجاهل العارف استفاده میکند و میگوید: «این کشته فتاده به هامون حسین توست؟»
به گفته وی، شاعر در دهمین بند، همه را به تماشا دعوت میکند و میگوید: «تنهای کشتگان همه در خاک و خون نگر» این تماشا، تماشایی است.
آذر با بیان اینکه شاعر در ادامه با گفتن «آن سر که بود بر سر و دوش نبی مدام» به این واقعیت اشاره دارد که پیامبر (ص) مدام حسن و حسین (ع) را در دستانشان میگرفتند و سر ایشان بر روی دوش پیامبر بود.
این مدرس دانشگاه با بیان اینکه یکی از زیباترین فرضهای مرثیه محتشم کاشانی، دعوت به خاموشی بعد از گفتن این واقعهها و رخدادها است که میگوید «خاموش محتشم که دل سنگ آب شد» یا «خاموش محتشم که فلک بس که خون گریست»؛ که در اینجا خونی که از پیکرها ریخته شده است به بارانی که از آسمان میآید و حبابهایی که از روی آب باران شکل میگیرد، تشبیه شده است.
آذر در ادامه گفت: «تا چرخ سفلهگوی خطایی چنین نکرد...»؛ در آخر بند یازدهم و دوازدهم، محتشم کاشانی تمامی گرفتاریهای ایجاد شده را به گردن چرخ و فلک میاندازد زیرا کار دیگری از دست او بر نمیآید و گویی پاسخ دیگری نیست. همچنین «بر هیچ آفریده جفایی چنین نکرد» یعنی این ظلم و جفایی که روزگار در حق امام حسین (ع) روا کرد بر سر هیچ موجود دیگری در طول تاریخ نیاورده است.
آذر با اشاره به اینکه شاعر در آخر قاتل را تهدید میکند و میگوید «ترسم تو را دمی که به محشر در آورند»، گفت: مرثیه محتشم کاشانی، یکی از مرثیههای مملو از توصیفهای شاعرانه و یکی از ماندگارترین آثار این گونه هنری است.
این پژوهشگر ادبیات فارسی در ادامه به بررسی اثری 9 بیتی از «ایرج میرزا» پرداخت و گفت: در 6 بیت نخست به بیان خانوادهای که جوانی از دست دادهاند میپردازد و در 3 بیت پایانی شرایط حضرت اباعبداللهالحسین (ع) در واقعه عاشورا را مطرح میکند.
وی افزود: ایرج میزرا به حدی با دقت این فضا را تصویر میکند که گویی دوربین تصویربرداری در دستان اوست و تصویرهای استخراج شده از ذهن این شاعر به خوبی قابل لمس هستند.
آخرین مرثیهای که آذر به آن پرداخت، اثری از «حسین مسرور» بود که در خصوص آن گفت: این اثر نیز از آثار زیبا و ماندگار در حوزه مرثیهها به شمار میرود. این مرثیه از تمامی دیگر گونههای مرثیههای فارسی متفاوت و متمایز است. مرثیههای عربی با یک عظمت و شکوه ویژهای به موضوع نگاه میکنند و عموم مرثیههای فارسی شاید کمتر از این ویژگی برخوردار باشند، اما او در این مرثیه، عاشورا را به یک بزم یا مهمانی بزرگ تشبیه میکند.