ازجمله وصایای امیرالمؤمنین علیه‌السلام، وصیت ایشان به امام حسین (ع) است که مرحوم علی بن شعبه در کتاب تحف العقول و کتاب اعجاز و ایجاز ابی منصور ثعالبی نقل‌شده[1] است و ما آن را از روی همان کتاب نفیس تحف العقول نقل می‌کنیم:

ای پسرم تو را سفارش می‌کنم به تقوای الهی در بی‌نیازی و نیازمندی؛

و به سخن حق در خشنودی و خشم؛
و میانه‌روی در حال بی‌نیازی و فقر؛
و به عدالت نسبت به دوست و دشمن؛
و به کار و کوشش در حال نشاط و بی‌حالی؛
و به خشنودی از خدا در حال سختی و فراخی زندگی؛

ای پسرم، آن شری که به دنبال آن بهشت است، شر و بدی نیست؛
و آن خیر و خوبی که پیامد آن جهنم است، خیر و خوبی نیست؛
و هر نعمتی در برابر بهشت کوچک و بی‌مقدار است؛
و هر بلا و گرفتاری در برابر آتش دوزخ عافیت و راحتی است؛

 و هر کس که سخنش زیاد باشد خطا و لغزش گفتارش زیاد است.

و بدان ای پسرم که به‌ راستی هر کس که عیب خویش را ببیند از دیدن عیب دیگران سرگرم شود (و فرصت دیدن عیب دیگران را ندارد)؛ و هر کس که از جامه‌ تقوی برهنه و عریان شود به هیچ جامه‌ دیگری نمی‌تواند خود را بپوشاند؛
و هر کس که به قسمت‌های الهی راضی باشد بر آن‌چه از دست او رفته غمگین نشود؛
و هر کس شمشیر ظلم و تجاوز بر دیگران را برکشد خودش بدان شمشیر کشته شود؛
و هر کس چاهی برای برادر خود بکند خود در آن افتد؛
و کسی که پرده‌ دیگری را بدرد پوشیده‌های شرمگین خانه‌اش رسوا و آشکار شود؛
و هر کس که خطای خود را فراموش کند خطاهای دیگران را بزرگ شمارد؛
و کسی که بدون آمادگی به جنگ مشکلات و دست‌وپنجه نرم کردن با مشکلات و دشواری‌ها برود هلاک شود؛
و کسی که بی‌مهابا و نسنجیده خود را به امواج زند، غرق گردد؛
و کسی که خودبینانه به رأی خود، بسنده کند گمراه شود؛
و هر کس به عقل و خرد خویش بی‌نیازی جوید بلغزد؛

 

و کسی که بر مردم بزرگی و تکبر کند خوار شود؛
و کسی که با علما و دانشمندان آمیزش کند محترم و موقر گردد؛
و کسی که با مردمان پست و فرومایه آمیزش کند در انظار مردم خوار و کوچک شود؛
و هر کس که نسبت سفاهت و بی‌خردی به مردم دهد مورد دشنام قرار گیرد؛
و کسی که در ورودگاه‌های بدی درآید متهم شود؛
و کسی که شوخی کند او را سبک شمارند؛
و کسی که زیاد به کاری دست زند بدان کار معروف شود؛ و هر کس که سخنش زیاد باشد خطا و لغزش گفتارش زیاد است،
و کسی که خطا و لغزشش زیاد شد حیا و شرمش کم شود،
و کسی که شرمش کم شد، پارسایی و ورع او کم شود،
و کسی که پارسایی‌اش کم شد دلش خواهد مرد، 

ای پسرم، کسی که نافرمانی‌های خدا را در مجالس، زیور خویش سازد، خدای تعالی خواری را شامل حالش سازد.

و کسی که دلش بمیرد داخل دوزخ گردد؛ ای پسرم، کسی که در عیب دیگران بنگرد ولی آن‌ها را برای خود بپسندد او خود احمق است؛
و هر کس زیاد مرگ را یاد کند از زندگی دنیا به اندک قانع و راضی باشد؛
و کسی که این را بداند که گفتارش جز عمل او محسوب گردد گفتارش کم شود جز در آن‌چه به او سود دهد؛ ای پسرم، شگفت است از کسی که از کیفر الهی می‌ترسد و با این‌ حال از گناه دست نمی‌کشد و به پاداش الهی امیدوار است و با این‌ حال نه توبه می‌کند و نه عملی برای خود انجام می‌دهد؛ ای پسرم،
تفکر و اندیشه نورانیت و بینش می‌بخشد،
و غفلت و بی‌خبری، تاریکی و جهالت و نادانی گمراهی.
سعادتمند کسی است که به‌ وسیله‌ دیگران پند گیرد،
و ادب بهترین میراث است،
و خوش‌خلقی بهترین همراه و قرین است،
با قطع رحم افزایشی (در زندگی) نیست و نه با گناه‌کاری ثروت و بی‌نیازی (خواهد ماند)؛ ای پسرم، آسایش از گرفتاری‌ها ده بخش است که نه بخش آن در خموشی است جز تکلم به ذکر خدا و یک بخش نیز در کناره‌گیری و ترک هم‌نشینی با سفیهان است؛

ای پسرم، کسی که نافرمانی‌های خدا را در مجالس، زیور خویش سازد، خدای تعالی خواری را شامل حالش سازد و هر کس علم و دانش جستجو کند دانشمند گردد؛

ای پسرم، علم و دانش هم‌چون بدنی است و سر آن مدارا کردن با مردم و آفت آن درشتی کردن و نام‌دارایی است،
و از گنج‌های ایمان، بردباری در برابر مصائب و پیشامدهای ناگوار است
و عفت و پاک‌دامنی زیور فقر و ناداری است
و سپاسگزاری زیور ثروتمندی و بی‌نیازی است،
دیدار زیاد ملالت آورد،
و آرامش خیال پیش از آگاهی و اختیار خلاف احتیاط و دوراندیشی است،
و خودپسندی و خودبینی انسان، نشانه ناتوانی عقل اوست؛

ای پسرم، چه‌ بسا نگاهی که دریغ و افسوس به دنبال آورد و چه‌ بسا گفتاری که نعمتی را از کف برباید؛

ای پسرم، شرف و عزتی برتر و والاتر از اسلام نیست،
و بزرگواری و کرمی عزیزتر از تقوی نخواهد بود،
و پناهگاهی محکم‌تر از ورع و پارسایی نیست،
و شفیع و واسطه‌ای برای پذیرش در پیشگاه خدا پیروزتر و موفق‌تر از توبه نیست،
و جامه‌ای زیباتر از عافیت و تندرستی نیست،
و هر کس از روزی خود به مقدار کفاف اکتفا و قناعت کند راحتی زودرس را به دست آورده و آسایش زندگی را برای خویش آماده کرده است؛

ای پسرم، حرص و آز کلید رنج‌ها و مرکب سختی‌هاست و انسان را به فرو رفتن در کام گناهان می‌کشاند و حرص و آز جامع همه‌ عیب‌های زشت است و برای ادب کردن تو کافی است. آن‌چه را از دیگران ناخوش داری، [2] برادر تو همان حقی را بر تو دارد که تو بر او داری و هر کس خود را در ورطه‌ کارها اندازد بی‌آنکه در عاقبت و سرانجام آن کار بیندیشد خود را در معرض حوادث ناگوار قرار داده است؛

هیچ‌گاه نعمتی نرسد جز برفتن نعمتی دیگر، چقدر نزدیک است آسایش از سختی و دشواری از تنعم و خوشی و مرگ از زندگی و بیماری از سلامتی و تندرستی.

تدبیر پیش از انجام عمل تو را از پشیمانی در امان دارد، کسی که در کارها به استقبال آراء دیگران برود لغزشگاه‌ها و جایگاه‌های خطا را به‌ خوبی بشناسد و بردباری سپری است از نداری، بخل و خست پیراهن مسکنت و نداری است[3] و حرص و آز نشانه‌ فقر و نیازمندی. افراد خوش‌ برخورد و مردم‌دار فقیر، بهترند از پولدار سخاوتمند بدخوی، هر چیزی را روزی رسیده و خوراک مخصوصی است و فرزند آدم روزی مخصوص مرگ است؛

ای پسرم، هیچ گناهکاری را ناامید نکن، که چه‌ بسا افرادی که با گناه خو گرفته و بدان پای‌بند شده ولی پایان کارشان به خیر و خوبی ختم گشته و چه بسیار افرادی که بر عمل خیر روی آورده ولی آخر عمرش بر فساد و تباهی گراییده و به دوزخ رفته است، پناه می‌بریم به خدا از دوزخ؛

ای پسرم، چه‌ بسا معصیت‌کاری که نجات‌یافته و چه بسیار که اهل عمل خیر بوده و در پایان سقوط کرده؛ کسی که صدق و راستی را برنامه‌ زندگی خود قرار دهد مشکلات زندگی بر او آسان شود؛ رشد و رستگاری نفس انسان در مخالفت کردن با آن است، ساعت‌ها عمر را کم می‌کند، وای بر حال ستمکاران و متجاوزان از کیفر حاکم‌ترین حاکمان و دانای بر نهان نهان‌کاران؛

ای پسرم، بد توشه‌ای است برای روز جزا، ستمکاری و زورگویی بر بندگان خدا، در هر جرعه‌ای گلو شکستنی و در هر لقمه‌ای گلوگیری هست، هیچ‌گاه نعمتی نرسد جز برفتن نعمتی دیگر، چقدر نزدیک است آسایش از سختی و دشواری از تنعم و خوشی و مرگ از زندگی و بیماری از سلامتی و تندرستی. [4] پس خوشا به حال کسی که عملش و دانشش و حب و بغضش خالص و پاک است برای خدا و رها کردنش و گفتن و سکوتش و کردار و گفتارش!
و خوشا به حال عالمی که عمل داشته باشد و کوشش کند و از شبیخون (اجل و مرگ) بترسد و از این‌ رو مهیا و آماده‌ باشد، اگر از او پرسش شود خیرخواهی و نصیحت کند و اگر او را واگذارند خموشی گزیند، سخنش درست و سکوتش بی‌آنکه از سخن گفتن عاجز باشد پاسخ است؛ و وای به حال کسی که به محرومیت و خواری و نافرمانی مبتلا گشته و در نتیجه برای خود خوش دارد آن‌چه را از دیگران خوش ندارد و بر مردم عیب گیرد به آن‌چه خود انجام دهد؛

و بدان ای پسرم که به‌ راستی هر کس سخنش نرم شد دوستی‌اش لازم است و خداوند توفیق رشد و رستگاری را به تو عنایت کند و از فرمان‌برداران خود قرارت دهد که به‌ راستی او بخشنده و بزرگوار است.[5]