عرش چراغانی شده است، گل ها شکوفه داده اند و دوباره بهار شده است انگار!
باران گرفته است از جنس رحمت،
اسمش را از قبل همه می دانستند، اسم تمام پسرهایش را همه می دانستند: علی
جبرئیل اسفند می چرخاند، عزرائیل صدقه می داد و فطرس هم که دیگر خانه زادِ خانه ی حسین شده بود، نوکری می کرد.
به گمانم؛ دنیا که آمد، گریه نکرد؛ تمام گریه هایش را گذاشته بود برای کربلا
حلقه ی چهارم اتصال اللهی بود و با دعایش هنوز هم که هنوز است، دل ها آرام می شوند.
حسین پدر شده، عباس هم باز عمو
لبخند بر لب عالم نقش بسته است چون شما خندانید؛
خدا کند همیشه خندان باشید که من به قربان خنده هایتان.
تولد پسرتان، زین العابدین مبارک