صفات و ویژگیهای مثبت کوفیان:
شجاعت
هسته اولیه جمعیت کوفه را مردمی تشکیل میدادند که جهت جنگ با امپراطوری پر قدرت ایران از سراسر شبهجزیره عربستان به سمت مرزهای ایران سرازیر شده بودند. [1] این مردم با سلاحهای ابتدایی در مقابل سپاه تا دندان مسلح ایران با شجاعت تمام جنگیدند و در معرکههایی همچون قادسیه، نهاوند و جلولا سپاهیان ایرانی را شکست دادند و سرانجام موجبات سقوط این امپراطوری را که روم نتوانسته بود آن را نابود سازد، فراهم آوردند.
حضرت علی (ع) هنگام حرکت به سمت بصره برای رویارویی با ناکثین، وقتی که سپاهیان کوفه در «ذی قار» به او پیوستند، به آنها خوشامد گفت و از شجاعت آنان در شکست شوکت ایرانیان چنین یاد کرد:
کوفه برخلاف شام شهری مملو از عالمان به قرآن و حدیث نبوی بود، زیرا این شهر نوبنیاد به وسیله سپاهی ساخته شده بود که بسیاری از آنان دوران پیامبر اکرم (ص) را درک کرده و به وسیله آن حضرت (ص) با معارف اسلامی آشنا گشته بودند.
ای اهل کوفه! شما شوکت عجم و پادشاهان آنها را دگرگون ساختید و جمعیت آنها را پراکنده کردید تا آنکه میراثهای آنها به شما رسید و حوزه خود را با آنها بینیاز ساختید و مردم را در مقابله با دشمنانشان یاری نمودید... [2] عنصر شجاعت کوفیان در جنگهای سهگانه حضرت علی (ع) یعنی جمل، صفین (تا قبل از پیش آمدن جریان قرآن بر سر نیزه کردن) و نهروان به یاری آن حضرت آمده و موجبات پیروزی سپاه حضرت را فراهم آورد؛ اما پس از وقوع اختلاف در میان آنان در جنگ صفین، این عنصر کمکم رنگ باخت به گونهای که ترس از سپاه شام در دل آنها جای گرفت و لذا در مقابل شبیخونها و غارتهای شامیان به شهرهای تحت فرمان حضرت علی (ع) در سال 39 هجری عکسالعمل مناسبی از خود نشان ندادند و همین امر موجب گلایه شدید حضرت علی (ع) از آنها شد، به گونهای که خطاب به آنان فرمود:
ای اهل کوفه [شما را چه شده است] هرگاه خبر حرکت لشکری از سپاه شام را میشنوید، به خانههای خود پناه میبرید و در خانه را به روی خود میبندید، چنانچه سوسمار و کفتار به خانه خود میخزد! [3] این عنصر در زمان حکومت عبیدالله زیاد در کوفه نیز به علت دنیاپرستی کوفیان کارایی خود را از دست داد و باعث تنها گذاشتن مسلم در مقابل سپاه عبیدالله گردید. [4] اما بعد از جریان کربلا در قیامهایی همچون قیام توابین و مختار شاهد بروز دوباره این عنصر هستیم.
حمیت دینی
ایمان اعراب، نقش عظیمی در پیروزی آنان بر سپاه ایران ایفا کرد. همین ایمان و حمیت دینی آنان بود که در سال 30 هجری باعث عزل فرماندار شرابخوار و فاسق کوفه یعنی ولیدبن عقبه گردید، به گونهای که عثمان خلیفه سوم را مجبور به اجرای حد شرابخواری بر او در مدینه نمودند. [5] این حمیت و تعصب دینی باعث شد تا کوفیان با دیدن خلافکاریهای عثمان و زیر پا گذاشته شدن بعضی از مقررات اسلامی، به صورت یکی از کارگردانان قیام علیه او درآیند و عاقبت، او را از خلافت عزل کنند. [6] حضرت علی (ع) قبل از شروع جنگ صفین اینچنین از ایمان کوفیان یاد مینماید:
اهل شام نسبت به دنیا حریصتر از اهل کوفه نسبت به آخرت نیستند. [7]
اما این ایمان و حمیت دینی با مسلط شدن بنیامیه و تبلیغات آنان و اجتهادات نابجا و سستیهای آنان در دفاع از حضرت علی (ع) و بالاخره با تمایل هر چه بیشتر آنها به دنیاطلبی، کم رنگتر شد، به گونهای که در سال 61 هجری فرزند رسول خدا (ص) را تنها گذاشتند و به جنگ با او اقدام نمودند و نیز میتوان ایمان سخت و بدون بینش صحیح را در پیدایش گروه خوارج که نقش عظیمی در اضمحلال حکومت حق ایفا نمودند، مؤثر دانست.
علم
کوفه برخلاف شام شهری مملو از عالمان به قرآن و حدیث نبوی بود، زیرا این شهر نوبنیاد به وسیله سپاهی ساخته شده بود که بسیاری از آنان دوران پیامبر اکرم (ص) را درک کرده و به وسیله آن حضرت (ص) با معارف اسلامی آشنا گشته بودند. شاهد این مطلب آن است که عمر خلیفه دوم هنگامی که بعضی از انصار را که به سوی کوفه عازم بودند، مشایعت میکرد، خطاب به آنها چنین گفت:
شما به سمت مردمی میروید که قرآن در سینههای آنان است و صدای قرآن خواندن آنان همانند همهمه زنبوران عسل به گوش میرسد. [8] با پایتخت قرار دادن این شهر توسط حضرت علی (ع) در سال 36 هجری، مهاجرت اصحاب از شهرهای بزرگ اسلامی به کوفه رشد بیشتری یافت، به گونهای که تعداد اصحاب شرکتکننده در جنگ صفین را 2080 نفر ذکر کردهاند که 900 نفر آنان از شرکتکنندگان در بیعت شجره و 78 نفر آنان از شرکتکنندگان در جنگ بدر بودند. [9] درباره رشد آگاهی کوفیان نسبت به بعضی از علوم اسلامی ذکر همین نکته کافی است که اکثریت گروه 12 هزار نفری خوارج را که بعد از جنگ صفین از سپاه حضرت علی (ع) کناره گرفتند، قراء و حافظان قرآن تشکیل میدادند. [10] به نظر میرسد مجموع صفات سهگانه فوق است که باعث ورود روایاتی از زبان ائمه اطهار در مدح کوفه گردیده است. روایاتی که در آنها از کوفه با عناوینی همچون «جمجمه الاسلام»، «کنزالایمان»، (گنج ایمان) و «شمشیر و نیزه خدا که آن را هرجا بخواهد قرار میدهد» یاد شده است. [11]
اینان حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض احساس خطر نسبت به دنیای خود عقبنشینی کرده و برعکس هرگاه احساس حظ و بهرهای مینمودند، فورا در آن داخل میشدند.
صفات و ویژگیهای منفی کوفیان:
قبل از بیان این صفات دو نکته قابل ذکر است:
اول آنکه این صفات و ویژگیها درباره همه افراد اهل کوفه صادق نیست و دوم آنکه این صفات خود را در مرحله خاصی بروز داده است و چه بسا در مراحل دیگر به ضد این صفات در میان کوفیان برخورد نماییم.
دنیا طلبی
گرچه بسیاری از مسلمانان صدر اسلام با هدفی خالص و به جهت پیشرفت اسلام و به دست آوردن رضای خداوند در فتوحات اسلامی شرکت جستند، اما افراد و قبائل فراوانی نیز وجود داشتند که به قصد به دست آوردن غنائم جنگی در این جنگها شرکت کردند. [12] این عده که پس از تأسیس کوفه در آن ساکن شده بودند، بر اخلاقیات دیگر مردم نیز تأثیر میگذاشتند. اینان حاضر به از دست دادن دنیای خود نبودند و به محض احساس خطر نسبت به دنیای خود عقبنشینی کرده و برعکس هرگاه احساس حظ و بهرهای مینمودند، فورا در آن داخل میشدند. وجود این خصیصه در کوفیان باعث شده بود از هر جریان و حکومتی که دنیای آنان را تأمین نماید، طرفداری نمایند که جریانات مختلف تاریخی مؤید این مدعاست.
در جنگ جمل که احتمال پیروزی حضرت علی (ع) بر سپاه دشمن کم بود، تعداد کمی از کوفیان به آن حضرت پیوستند، یعنی دوازده هزار نفر [13] که شاید حدود ده درصد جمعیت کوفه را تشکیل میداد. گرچه این تعداد کم از میان افراد با ایمان و شجاع کوفه بودند و توانستند سرنوشت جنگ را تغییر دهند؛ اما در جنگ صفین که حکومت علی (ع) را سامان یافته دیدند و امید فراوانی به پیروزی داشتند، رغبت بیشتری به شرکت در جنگ نشان دادند، بهطوریکه تعداد سپاهیان آن حضرت (ع) را در این جنگ بین 65 تا 120 هزار نفر نگاشتهاند [14] که تعداد افراد غیر کوفی آن، ناچیز بود.
پس از حضرت علی (ع) تعداد فراوانی از کوفیان به سپاه امام حسن (ع) پیوستند، اما هنگامی که ضعف آن سپاه را مشاهده نمودند، دسته دسته خود را از آن بیرون کشیدند.
تعداد فراوان بیعتکنندگان با مسلم که رقم آنها را بین 12 تا 40 هزار نفر نوشتهاند، [15] نیز میتوان طبق همین اصل توجیه نمود؛ زیرا در آن هنگام از سویی به علت مرگ معاویه و جوانی و خامی یزید، حکومت مرکزی شام را در ضعف میدیدند و از سوی دیگر به علت ضعف فرماندار کوفه یعنی «نعمان بن بشیر» او را قادر به مقابله با یک قیام جدی نمیدانستند.
حتی پس از ورود عبیدالله به کوفه و تهدید کردن مردم، هنوز امید به پیروزی داشتند و لذا تعداد زیادی از آنها به همراه مسلم در محاصره قصر عبیدالله شرکت کردند؛ [16] اما هنگامی که احساس خطر نمودند، مسلم را تنها گذاشته و به خانههای خود گریختند، این احساس خطر هنگامی شدت گرفت که شایعه حرکت سپاه شام از سوی طرفداران عبیدالله میان مردم انتشار یافت، [17] ترس از سپاه شام را نیز میتوان یکی از نتایج دنیاطلبی کوفیان دانست.
از اینجا به عمق کلام امام حسین (ع) هنگام فرود در سرزمین کربلا پی میبریم که فرمود:
الناس عبید الدنیا والدین لعق علی السنتهم یحوطونه ما درت معائشهم فاذا محصوا بالبلاء قل الدیانون
مردمان بندگان دنیایند و دین مانند امری لیسیدنی بر زبان آنها افتاده است تا هنگامی به دنبال دین میروند که معیشت آنها برقرار باشد، اما هنگامی که در امتحان افتند، دینداران اندک خواهند بود. [18]
نظامناپذیری کوفیان باعث میشد تا آنها از آغاز تأسیس کوفه دائما با امیران و والیان خود در کشمکش باشند.
نظام ناپذیری
بیشتر ساکنان کوفه را مردمی تشکیل میدادند که قبل از شهرنشین شدن، در میان قبائل خود، در صحراها و بیابانها ساکن بودند و بدویت عربی بر آنها حاکم بود و این اولین بار بود که شهرنشینی را تجربه میکردند. [19] یکی از ویژگیهای این صحرانشینان، آزادی بیحد و حصری بود که در صحرا و بیابان داشتند، این ویژگی باعث میشد تا در مقابل قوانین و مقررات یک نظام منسجم تحمل کمتری داشته باشند و این درست نقطه مقابل مردم شام بود که قرنها از شهرنشینی آنها میگذشت و لذا در مقابل حکومت، مردمی مطیع و آرام بودند.
معاویه هنگام شمردن برتریهای خود بر حضرت علی (ع) میگوید
من در میان مطیعترین لشکریان بودم، درحالیکه او (حضرت علی (ع)) در میان نافرمانترین سپاه به سر میبرد. [20] نظامناپذیری کوفیان باعث میشد تا آنها از آغاز تأسیس کوفه دائما با امیران و والیان خود در کشمکش باشند، به گونهای که عمر خلیفه دوم را از دست خود به ستوه آوردند، او در مقام شکوه از آنها گفت:
چه مصیبتی بالاتر از اینکه با صد هزار جمعیت (مقاتل) روبهرو باشی که نه آنها از امیران خود خشنودند و نه امیران از دست آنها رضایت دارند. [21] در میان قومی اینچنین تنها والیانی میتوانند حکومت کنند که یا چنان رفتار نمایند که با عقاید و خواستهای مردم برخوردی نداشته باشند و یا آنکه با شدت عمل و دیکتاتوری به سرکوب اعتراضات مردم بپردازند.
لذا میبینیم یکی از حاکمانی که طولانیترین مدت حکمرانی را تا سال 61 هجرت در کوفه داشت مغیره بن شعبه است که از سال 41 هجری تا سال مرگش در سال 50 هجری از سوی معاویه عهدهدار حکومت کوفه بود. او سعی میکرد، طوری رفتار نماید که کمترین تعارض را با مردم و گروههای مختلف داشته باشد و لذا وقتی به او میگفتند: فلانی دارای عقیده شیعی یا خارجی است، جواب میداد: خداوند چنین حکم کرده که مردم مختلف باشند و او خود بین بندگانش حکم خواهد کرد. [22] میتوان چنین گفت که چنین جامعهای امیر عادل و آزاداندیش را برنمیتابد، در این جامعه از اینگونه والیان سوءاستفاده میکنند و در مقابل آنها به معارضه برمیخیزند که نمونه آن را در رفتار کوفیان با حضرت علی (ع) مشاهده میکنیم.
امیر مناسب این جامعه افرادی همانند «زیاد بن ابیه»، «عبیدالله بن زیاد» و «حجاج بن یوسف ثقفی» هستند که با خشونت و ظلم آنها را وادار به اطاعت از حکومت نمایند.
کوفیان که در میان آنها صحابه و قاریان فراوانی بودند، خود را در بیشتر مسائل و حتی مسائل حکومتی و جنگی صاحبنظر دانسته و در مقابل حکومت بر دیدگاه خود پافشاری میکردند.
اجتهادات نابجا
این خصیصه را در حقیقت میتوان از نتایج خصیصه قبل دانست.
کوفیان که در میان آنها صحابه و قاریان فراوانی بودند، خود را در بیشتر مسائل و حتی مسائل حکومتی و جنگی صاحبنظر دانسته و در مقابل حکومت بر دیدگاه خود پافشاری میکردند. [23] نمونه بارز این نوع اجتهاد را میتوانیم در جنگ صفین ببینیم که مخالفت با آن حضرت از سوی تعداد فراوانی از قراء ابراز شد و به تشکیل گروه خوارج منجر گردید. همچنین در جریان صلح امام حسن (ع) با اظهار نظر گروههای مختلف در مقابل امام برخورد مینماییم.
احساساتی بودن
این خصیصه را میتوان با مطالعه مقاطع مختلف تاریخ کوفه به خوبی مشاهده نمود. شاید بتوان علت اصلی آن را عدم رسوخ ایمان در قلبهای بسیاری از آنها دانست.
در طول تاریخ کوفه و به ویژه در همان نیم قرن اول حیات آن به بسیاری از جریانها برخورد مینماییم که کوفیان تحت تأثیر احساسات و به وسیله سخنرانی و یا هر عامل دیگری وارد جریانی شده، اما پس از فروکش نمودن احساسات، از عزم خود برگشته و از ادامه کار منصرف شدهاند. نمونههای واضح آن را میتوانیم در مواردی همچون بیعت با مسلم، حمله به قصر عبیدالله بن زیاد و سپس تنها گذاشتن مسلم [24] و همچنین محاصره قصر عبیدالله به وسیله قبیله «مذحج» در اعتراض به دستگیری «هانی» [25] و نیز گریه کردن کوفیان بعد از جریان کربلا و پس از سخنرانی امکلثوم و امام سجاد (ع) مشاهده نماییم. [26]
این خصیصه در میان کوفیان تا به آن حد رسیده بود که فرماندهان و حکمرانان لایقی همچون حضرت علی (ع) و امام حسین (ع) نیز برای تشویق و ترغیب مردم به جنگ، چارهای جز استفاده از ابزار تحریککننده احساسات یعنی سخنرانی نداشتند نمونه آن را در جنگ جمل مشاهده میکنیم که بالاخره با سخنرانی افرادی همچون امام حسین (ع) و عمار یاسر نیرویی درخور توجه به کمک حضرت علی (ع) شتافتند [27] و طبعا هرگاه طرف مقابل نیز از ابزار تحریک احساسات استفاده مینمود، این حکمرانان دچار مشکل میشدند، چنانچه این امر را در جنگ صفین و هنگام برافراشتن قرآنها بر سر نیزهها به خوبی میتوانیم ببینیم. [28] یکی از موفقترین افرادی که توانست از احساسات کوفیان به خوبی بهرهبرداری نماید، مختاربن ابی عبید ثقفی بود که البته باز همینکه کوفیان احساس نمودند ورق علیه او برگشته است، دور او را خلوت کردند تا به راحتی به دست مصعب بن زبیر کشته شود. [29]
غدر و فریبکاری
این خصیصه به قدری در میان کوفیان مشهور شد که عرب ضربالمثلهای «الکوفی لا یوفی؛ کوفی وفا ندارد» و «اغدر من الکوفی؛ فریبکارتر از کوفی» را از آن ساخت.
این خصیصه، معلول دنیاطلبی و احساساتی بودن آنان است. در ذیل به ذکر بعضی موارد در اینباره میپردازیم:
- حضرت علی (ع) خطاب به کوفیان میفرماید: شما در هنگام آرامش مانند شیر هستید و در هنگام جنگ شبیه روباهید. [30]
- نیز آن حضرت در مقام شکایت به خداوند از دست کوفیان میگوید: خدایا هرچه برای آنان خیرخواهی کردم، جواب مرا با فریب دادند و هرگاه آنان را امین شمردم، به من خیانت کردند. [31]
- جناب مسلم در آخرین لحظات زندگی خود میگوید: خدایا تو خود میان ما و گروهی که ما را فریب دادند و تکذیب نمودند و آنگاه ما را خوار کرده و کشتند، حکم فرما! [32]
- امام حسین (ع) در آخرین ساعات حیات خود میگوید: اللهمان اهل العراق غرونی و خدعونی. [33]