شیخ جعفر بن قولویه در (کامل) از ابن خارجه روایت کرده است که گفت: روزى در خدمت حضرت صادق علیه السلام بودیم و امام حسین (ع) را یادکردیم. حضرت بسیار گریست و ما گریستیم، پس حضرت سر برداشتند و فرمود که امام حسین (ع) مىفرمود: که منم کشته گریه و اشکم، هیچ مؤمنی مرا یاد نمیکند مگر آنکه گریان مىگردد.1
ونیز روایت کرده است که هیچ روزى یادی از حسین بن على (ع) نزد جناب صادق (ع) نمیشد مگر آنکه کسى آن حضرت را تا شب متبسم نمیدید و در تمام آن روز محزون و گریان بود و مىفرمود که جناب امام حسین (ع) سبب گریه هر مؤمن است.2
و شیخ طوسى و مفید از ابان بن تغلب روایت کردهاند که حضرت صادق (ع) فرمود که نفس آنکسی که به جهت مظلومیت ما مهموم باشد تسبیح است و اندوه او عبادت و پوشیدن اسرار ما از بیگانگان در راه خدا جهاد است.
آنگاه فرمود که واجب مىکند این حدیث به آب طلا نوشته شود.3
حضرت فرمود که هر که شعرى در مرثیه حضرت حسین (ع) بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که سى کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که بیست کس را و هر که ده کس را و هر که پنج کس را؛ و هر که یک کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد؛ و هر که او را گریه نیاید پس تباکى کند بهشت او را واجب گردد.
و به سندهاى معتبر بسیار از ابو عماره منشد (یعنى شعر خوان) روایت کردهاند که گفت: روزى به خدمت جناب صادق (ع) رفتم حضرت فرمود که شعرى چند در مرثیه حسین (ع) بخوان، چون شروع کردم به خواندن حضرت گریان شد و من مرثیه مىخواندم و حضرت مىگریست تا آنکه صداى گریه از خانه آن حضرت بلند شد.
و به روایت دیگر حضرت فرمود: به آن روشى که در پیش خود مىخوانید و نوحه مىکنید بخوان، چون خواندم حضرت بسیار گریست و صداى گریه زنان آن حضرت نیز از پشت پرده بلند شد، چون تمام شد حضرت فرمود که هر که شعرى در مرثیه حضرت حسین (ع) بخواند و پنجاه کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که سى کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که بیست کس را و هر که ده کس را و هر که پنج کس را؛ و هر که یک کس را بگریاند بهشت او را واجب گردد؛ و هر که مرثیه بخواند و خود بگرید بهشت او را واجب گردد؛ و هر که او را گریه نیاید پس تباکى کند بهشت او را واجب گردد. 4
و شیخ کشى رحمهالله از زید شحام روایت کرده است که من با جماعتى از اهل کوفه در خدمت حضرت صادق (ع) بودیم که جعفر بن عفان وارد شد حضرت او را اکرام فرمود و نزدیک خود او را نشانید، پس فرمود: یا جعفر! عرض کرد: لبیک؛ خدا مرا فداى تو گرداند، حضرت فرمود: بلغنى انک تقول الشعر فى الحسین و تجید؛ به من رسید که تو در مرثیه حسین (ع) شعر میگویی و خوب هم میگویی، عرض کرد: بلى فداى تو شوم، فرمود که پس بخوان. چون جعفر مرثیه خواند حضرت و حاضرین مجلس گریستند و حضرت آنقدر گریست که اشک چشم مبارکش بر محاسن شریفش جارى شد.
پس فرمود: به خدا سوگند که ملائکه مقربان در اینجا حاضر شدند و مرثیه تو را براى حسین (ع) شنیدند و زیاده ازآنچه ما گریستیم گریستند؛ و به تحقیق که حقتعالی در همین ساعت بهشت را با تمام نعمتهای آن از براى تو واجب گردانید و گناهان ترا آمرزید. پس فرمود: اى جعفر! مىخواهى که زیادتر بگویم؟ گفت: بلى اى سید من، فرمود که هر که در مرثیه حسین (ع) شعرى بگوید و بگرید و بگریاند البته حقتعالی بهشت را براى او واجب گرداند و بیامرزد او را.5
حامى حوزه اسلام سید اجل میرحامد حسین طاب ثراه در (عبقات) از (معاهدالتنصیص) نقل کرده که محمد بن سهل صاحب کمیت گفت که من و کمیت بر حضرت صادق (ع) در ایام تشریق (روزهاى یازده، دوازده و سیزدهم ذیحجه) داخل شدیم. کمیت گفت: فدایت شوم اذن مىدهى که در محضر شما چند شعر بخوانم؟ فرمود: این ایام شریفه و خواندن شعر، عرضه داشت که این اشعار در حق شما است؛ فرمود: بخوان و حضرت فرستاد بعض اهلبیتش را حاضر کردند که آنها هم گوش کنند، پس کمیت اشعار خود را بخواند و حاضرین گریه بسیار کردند تا به این شعر رسید
شعر:
یصیب به الرامون عن قوس غیرهم فیا اخرا اسدى له الغى اوله
حضرت دستهای خود را بلند کرد و گفت:
اللهم اغفر للکمیت و ما قدم و ما اخر وما اسر و ما اعلن و اعطه حتى یرضى.6
هر که سعى در حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند، حقتعالی حوائج دنیا و آخرت او را برآورد و هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد، حقتعالی روز قیامت را روز شادى و سرور او گرداند و دیدهاش در بهشت به ما روشن باشد
و شیخ صدوق رحمهالله در (امالى) از ابراهیم بن ابى المحمود روایت کرده که حضرت امام رضا (ع) فرمودند: همانا ماه محرم ماهى بود که اهل جاهلیت قتال در آن ماه را حرام مىدانستند و این امت جفا کار خونهای ما را در آن ماه حلال دانستند و هتک حرمت ما کردند و زنان و فرزندان ما را در آن ماه اسیر کردند و آتش در خیمههای ما افروختند و اموال ما را غارت کردند و حرمت حضرت رسالت صلیالله علیه و آله و سلم را در حق ما رعایت نکردند، همانا مصیبت روز شهادت حسین (ع) دیدههای ما را مجروح گردانیده است و اشک ما را جارى کرده و عزیز ما را ذلیل گردانیده است و زمین کربلا مورث کرب و بلاء ما گردید تا روز قیامت، پس بر مثل حسین باید گریه کنندگان بگریند، همانا گریه بر آن حضرت گناهان بزرگ را فرو مىریزد.
پس حضرت فرمود که پدرم چون ماه محرم داخل مىشد کسى آن حضرت را خندان نمیدید و اندوه و حزن پیوسته بر او غالب مىشد تا عاشر محرم چون روز عاشورا مىشد روز مصیبت و حزن و گریه او بود و مىفرمود: امروز روزى است که حسین (ع) شهید شده است. 7
و ایضا شیخ صدوق از آن حضرت روایت کرده که هر که سعى در حوائج خود را در روز عاشورا ترک کند، حقتعالی حوائج دنیا و آخرت او را برآورد و هر که روز عاشورا روز مصیبت و اندوه و گریه او باشد، حقتعالی روز قیامت را روز شادى و سرور او گرداند و دیدهاش در بهشت به ما روشن باشد و هر که روز عاشورا را روز برکت شمارد و آذوقه در آن روز در خانه براى برکت ذخیره کند، برکت نیابد در آنچه ذخیره کرده است و خدا او را در روز قیامت با یزید و عبیدالله بن زیاد و عمر بن سعد - لعنهم الله - دراسفل درک جهنم محشور گرداند.
و ایضا به سند معتبر از ریان بن شبیب - که دایی معتصم خلیفه عباسى بوده است - روایت کرده که گفت: در روز اول محرم به خدمت حضرت امام رضا (ع) رفتم، فرمود که اى پسر شبیب آیا روزهای؟ گفتم: نه فرمود که این روزى است که حقتعالی دعاى حضرت زکریا را مستجاب فرمود در وقتی که از حقتعالی فرزند طلبید و ملائکه او را ندا کردند در محراب که خدا بشارت مىدهد تو را به یحیى، پس هر که این روز را روزه دارد دعاى او مستجاب گردد چنانکه دعاى زکریا مستجاب گردید.
پس فرمود که اى پسر شبیب! محرم ماهى بود که اهل جاهلیت درزمان گذشته ظلم و قتال را در این ماه حرام مىدانستند براى حرمت این ماه، پس این امت حرمت این ماه را نشناختند و حرمت پیغمبر خود را ندانستند و در این ماه با ذریت پیغمبر خود قتال کردند و زنان ایشان را اسیر نمودند و اموال ایشان را به غارت بردند پس خدا ایشان را هرگز نیامرزد!
امام رضا (ع): اى پسر شبیب! اگر خواهى خدا را ملاقات کنى و هیچ گناهى بر تو نباشد پس امام حسین (ع) را زیارت کن. اى پسر شبیب! اگر میخواهی که در غرفه عالیه بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین (ع) ساکن شوى پس قاتلان حسین (ع) را لعنت کن. اى پسر شبیب! اگر میخواهی که مثل ثواب شهداى کربلا را داشته باشى پس هرگاه که مصیبت آن حضرت را یاد میکنی بگو: یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما
اى پسر شبیب! اگر براى چیزى گریه مىکنى، پس براى حسین بن على (ع) گریه کن که او را مانند گوسفند ذبح کردند و او را با هیجده نفر از اهلبیت او شهید کردند که هیچکسی را در روى زمین مانند او نیست؛ و به تحقیق که براى شهادت او آسمانهای هفتگانه و زمینها گریستند و به تحقیق که چهار هزار ملک براى نصرت آن حضرت از آسمان فرود آمدند چون به زمین رسیدند آن حضرت شهید شده بود.
پس آنها پیوسته نزد قبر آن حضرت ژولیده مو و گرد آلود هستند تا وقتی که حضرت قائم آل محمد (ص) ظاهر شود، پس از یاوران آن حضرت خواهند بود و در وقت جنگ شعار ایشان این کلمه خواهد بود: یا لثارات الحسین (ع).
اى پسر شبیب! مرا پدرم ازپدرش و از جدش خبر داد که چون جدم حسین (ع) کشته شد آسمان خون و خاک سرخ بارید؛ اى پسر شبیب! اگر گریه کنى بر حسین (ع) تا آب دیده تو بر روی تو جارى شود، حقتعالی جمیع گناهان صغیره و کبیره ترا بیامرزد خواه اندک باشد و خواه بسیار.
اى پسر شبیب! اگر خواهى خدا را ملاقات کنى و هیچ گناهى بر تو نباشد پس امام حسین (ع) را زیارت کن. اى پسر شبیب! اگر میخواهی که در غرفه عالیه بهشت با رسول خدا و ائمه طاهرین (ع) ساکن شوى پس قاتلان حسین (ع) را لعنت کن. اى پسر شبیب! اگر میخواهی که مثل ثواب شهداى کربلا را داشته باشى پس هرگاه که مصیبت آن حضرت را یاد میکنی بگو: یالیتنی کنت معهم فافوز فوزا عظیما؛ یعنى ایکاش من بودم با ایشان و رستگارى عظیمى مىیافتم.
اى پسر شبیب! اگر خواهى که در درجات عالیه بهشت با ما باشى پس براى اندوه ما، اندوهناک باش و برای شادى ما، شاد باش وبر تو باد به ولایت و محبت ما که اگر مردى سنگى دوست دارد حقتعالی او را در قیامت با آن محشور مىگرداند.8
ابن قولویه به سند معتبر روایت کرده از ابى هارون مکفوف (یعنى نابینا)، که گفت: به خدمت حضرت صادق (ع) مشرف شدم آن حضرت فرمود که مرثیه بخوان براى من، پس شروع کردم به خواندن، فرمود: نه این گونه بلکه آنچنان بخوان که نزد خودتان متعارف است و نزد قبر حسین (ع) مىخوانید پس من خواندم:
امرر على جدث الحسین فقل لاعظمه الزکیه.
حضرت گریست من ساکت شدم فرمود: بخوان، من خواندم آن اشعار را تا تمام شد، حضرت فرمود: باز هم براى من مرثیه بخوان، من شروع کردم به خواندن این اشعار:
شعر:
یا مریم قومى فاندبى مولاک و على الحسین فاسعدی ببکاک
پس حضرت بگریست وزنها هم گریستند و شیون نمودند. پس چون از گریه آرام گرفتند، حضرت فرمود: اى اباهارون! هر که مرثیه بخواند براى حسین (ع) پس بگریاند ده نفر را، از براى او بهشت است پس یکیک از ده تا کم کرد تا آنکه فرمود: هر که مرثیه بخواند و بگریاند یک نفر را، بهشت از براى او لازم شود، پس فرمود: هر که یاد کند جناب امام حسین (ع) را پس گریه کند، بهشت او را واجب شود. 9
ونیز به سند معتبر از عبدالله بن بکیر روایت کرده است که گفت: روزى از حضرت صادق (ع) پرسیدم که یابن رسولالله! اگر قبر حضرت امام حسین (ع) را بشکافند آیا در قبر آن حضرت چیزى خواهند دید؟ حضرت فرمود که اى پسر بکیر! مسائل تو بسیار عظیم است، به درستى که حسین بن على (ع) با پدر و مادر و برادر خود در منزل رسول خدا (ص) است و با آن حضرت روزى مىخورند و شادى مىنمایند و گاهى بر جانب راست عرش آویخته است و مىگوید: پروردگارا! وفا کن به وعده خود که با من کردهای و به زیارت کنندگان خود نظر مىکند و ایشان را با نامهای ایشان و نام پدران ایشان و مسکن و مأوای ایشان و آنچه در منزلهای خود دارند مىشناسد بیشتر ازآنچه شما فرزندان خود را مىشناسید و نظر مىکند بهسوی آنها که بر او مىگریند و طلب آمرزش از براى ایشان مىکند و از پدران خود درخواست مىنماید که براى آنها استغفار کنند و مىگوید: اى گریه کننده بر من! اگر بدانى آنچه خدا براى تو از ثوابها مهیا گردانیده است، قطعاً شادى تو زیاد از اندوه تو خواهد بود و از حقتعالی درخواست مىکند که هر گناه و خطا که گریه کننده بر او کرده است بیامرزد. 10
همچنین به سند معتبر از (مسمع کردین) روایت کرده است که حضرت امام جعفر صادق (ع) به من فرمود که اى مسمع! تو از اهل عراقى آیا به زیارت قبر امام حسین (ع) مىروى؟ گفتم: نه ,چه من مردى هستم معروف و مشهور از اهل بصره و نزد ما جماعتى هستند که تابع خلیفهاند و دشمنان بسیار داریم و از اهل قبایل و ناصبیان و غیر ایشان ایمن نیستیم که اوضاع ما را به والى بگویند و ازایشان ضررها به من رسد، حضرت فرمود که آیا هرگز به خاطر مىآورى آنچه به آن حضرت کردند؟ گفتم: بلى. فرمود که جزع مىکنى براى مصیبت آن حضرت؟ گفتم: بلى، به خدا قسم که جزع مىکنم و مىگریم تا آنکه اهل خانه من در اثر اندوه در من بیابند و امتناع مىکنم از خوردن طعام تا از حال من آثار مصیبت ظاهر مىشود. حضرت فرمود که خدا رحمت کند به گریه تو. به درستى که تو از آنهایی که جزع مىکنند و از براى ما و شاد مىشوند براى شادى ما و اندوهناک مىشوند براى اندوه ما و خائف مىگردند براى خوف ما و ایمن مىگردند براى ایمنى ما شمرده میشوی و زود باشد که بینى در وقت مرگ خود که پدران من حاضر شوند نزد تو و سفارش کنند ملک موت را در باب تو و بشارتها به تو دهند که دیده تو روشن گردد و شاد شوى و ملک موت بر تو از مادر مهربان نسبت به فرزند خویش مهربانتر باشد. پس حضرت گریست و من نیز گریستم تا آخر حدیث که چشم را روشن و دل را نورانى مىکند.11
و نیز به سند معتبر از زراره روایت کرده است که حضرت صادق (ع) فرمود: اى زراره! به درستى که آسمان بر حسین (ع) چهل صباح به سرخى و کسوف گریست و کوهها پاره شدند و از هم پاشیدند و دریاها به جوش و خروش آمدند و ملائکه چهل روز بر آن حضرت گریستند و زنى از زنان بنیهاشم خضاب نکرد و روغن بر خود نمالید و سرمه نکشید و موى خود را شانه نکرد تا آنکه سر عبیدالله بن زیاد را براى ما آوردند و پیوسته ما در گریهایم از براى آن حضرت و جدم على بن الحسین (ع)، زمانی که پدر بزرگوار خود را یاد مىکرد آنقدر مىگریست که ریش مبارکش از آب دیدهاش تر مىشد و هر که آن حضرت را بر آن حال مىدید از گریه او مىگریست و ملائکهای که نزد قبر آن امام شهیدند گریه براى او مىکنند و به گریه ایشان مرغان هوا و هر که در هوا و آسمان است از ملائکه، گریان شوند. 12
چون قیامت بر پا شود حضرت رسول (ص) بیاید و حضرت امام حسین (ع) با او باشد و حضرت رسول (ص) دست خود را بر سر مبارک امام حسین (ع) گذاشته باشد و خون از آن ریزد، پس گوید: پروردگارا! سؤال کن از امت من که به چه سبب پسر مرا کشتند! پس حضرت فرمود: هر جزع و گریهای مکروه است مگر جزع و گریه کردن بر حضرت امام حسین (ع).
و نیز ابن قولویه به سند معتبر از داود رقى روایت کرده است که گفت: روزى در خدمت حضرت صادق (ع) بودم که آب طلبید چون آب را بیاشامید از دیدههای مبارکش اشک فرو ریخت و فرمود: اى داود! خدا لعنت کند قاتل حسین (ع) را، پس فرمود: هر بندهای که آب بیاشامد و یاد کند آن حضرت را و لعنت کند بر قاتل او، البته حقتعالی صد هزار حسنه براى او بنویسد و صد هزار گناه از او رفع کند و صد هزار درجه براى او بلند کند و چنان باشد که صد هزار بنده آزادکرده باشد و در روز قیامت با دل خنک و شاد و خرم مبعوث گردد.13
شیخ طوسى به سند معتبر روایت کرده است که معاویه بن وهب گفت: روزى در خدمت امام جعفر صادق (ع) نشسته بودیم که ناگاه پیرمردى منحنى به مجلس آمد و سلام کرد حضرت فرمود: و علیکالسلام و رحمه الله، اى شیخ! بیا نزدیک من. پس آن مرد پیر به نزدیک آن حضرت رفت و دست مبارک امام را بوسید و گریست. حضرت فرمود: سبب گریه تو چیست اى شیخ؟ عرض کرد: یا بن رسولالله! من صدسال است آرزومندم که شما خروج کنید و شیعیان را از دست مخالفان نجات دهید و پیوسته مىگویم که در این سال خواهد شد و در این ماه و این روز خواهد شد و نمیبینم آن حالت را در شما، پس چگونه گریه نکنم.
پس حضرت به سخن آن پیرمرد گریان شد فرمود: اى شیخ! اگر اجل تو تأخیر افتد و ما خروج کنیم با ما خواهى بود و اگر پیشتر از دنیا مفارقت کنى، در روز قیامت با اهلبیت حضرت رسول (ص) خواهى بود؛ آن مرد گفت: بعد از آنکه این را از جناب شما شنیدم هر چه از من فوت شود پروا نخواهم کرد.
حضرت فرمود که رسول خدا (ص) فرمود: که در میان شما دو چیز بزرگ مىگذارم مادامی که به آنها متمسک باشید، گمراه نمیگردید: کتاب خدا و عترت من اهلبیت من، چون در روز قیامت بیانی با ما خواهى بود؛ پس فرمود: اى شیخ! گمان نمیکنم از اهل کوفه باشى؟ عرض کرد از اطراف کوفهام، فرمود که آیا به قبر جدم حسین مظلوم (ع) نزدیکی؟ گفت: بلى، فرمود: آیا به زیارت آن حضرت میروی؟ گفت: مىروم و بسیار مىروم: فرمود که اى شیخ! این خونى است که خداوند عالم طلب این خون خواهد کرد و مصیبتى مانند مصیبت حسین به فرزندان فاطمه (ع) نرسیده است و نخواهد رسید. به درستى که آن حضرت شهید شد با هفده نفر از اهلبیت خود که براى دین خدا جهاد کردند و براى خدا صبر کردند پس خدا ایشان را به بهترین جزاهاى صبر کنندگان جزا داد.
چون قیامت بر پا شود حضرت رسول (ص) بیاید و حضرت امام حسین (ع) با او باشد و حضرت رسول (ص) دست خود را بر سر مبارک امام حسین (ع) گذاشته باشد و خون از آن ریزد، پس گوید: پروردگارا! سؤال کن از امت من که به چه سبب پسر مرا کشتند! پس حضرت فرمود: هر جزع و گریهای مکروه است مگر جزع و گریه کردن بر حضرت امام حسین (ع).