پس از بررسی اسناد زیارت ناحیه ، به شرح حال مولف و مشخصات کتاب می‌پردازیم .

آشنایی با مؤلف

 محمد بن جعفر بن علی مشهدی حائری، معروف به ابن المشهدی است. ولادت او در سال 510 ه.ق بوده و در سال 573 ه.ق کتاب مزار را به پایان رسانده و تا 594 ه.ق نیز در قید حیات بوده است .[1]

 

استادان مرحوم ابن مشهدی

او از محضر بیست و هفت استاد کسب فیض کرده که همه از ثقات هستند. ابن شهرآشوب، شاذان بن جبرئیل، عبدالله بن جعفر دوریستی، ابن زهره و ورام ابن ابی فراس نخعی از جمله اساتید وی می‌باشند.

شاگردان ایشان: سید فخاربن معد موسوی (راوی صحیفه سجادیه) و ابن نما (استاد محقق حلی)

از امتیازات ابن مشهدی این است که طریقش به مفید، خیلی کوتاه است. او با سه واسطه و گاه با دو واسطه و بعضاً با یک واسطه به شیخ مفید می‌رسد. عمده طریق وی، ابن منصور نقاش موصلی از «الشریف النقیب» محمدی است. گاهی نیز از شاذان بن جبرئیل از محمد بن موسی بن جعفر دوریستی از جعفر بن محمد دوریستی نقل می‌کند. گاهی به جای شاذان، عدل بن دوریستی است.

ایشان طریق دیگری نیز دارد که عبارت است از: محمد طبری، حسن بن محمد و ابوجعفر.

مرحوم ابن مشهدی، از همان ابتدا به تحصیل پرداخت و در کمتر از 20 سالگی دروس عالیه را آغاز کرد. کتاب مقنعه را نزد استادش، ابن منصور نقاش خواند.

از مطالب فوق نتیجه می‌گیریم وی یک شخصیت معمولی نیست؛ به ‌ویژه با توجه به اظهار نظر بزرگان ما درباره  شخصیت ایشان.[2]

نمونه‌ای از کلمات بزرگان درباره مولف

  • شهید اول (متوفای 786 ق): الشیخ الامام السعید.[3]
  • شیخ حر عاملی: کان فاضلا محدثا صدوق.[4]
  • مرحوم نوری: الشیخ الجلیل السعید المتبحر مؤلف المزار المشهور… الذی اعتمد علیه اصحابنا الابرار[5]؛ یظهر منه أنه من اعاظم العلماء واسعه الروایه کثیر الفضل معتمد علیه.[6]
  • مرحوم شیخ عباس قمی[7]: الشیخ الجلیل السعید المتبحر عظیم المنزله والمقدار.
  • سید محسن امین (1371 ه.ق): شیخ جلیل متبحر محدّث صدوق.[8]
  • مرحوم مدرس: از کبار محدثین امامیه است؛ بسیار جلیل القدر و عظیم المنزله است.[9]
  • آقا بزرگ تهرانی: عالم جلیل واسع الروایه.[10]
  • آیت الله وحید خراسانی در درس اصول به مناسبت بحث نهی در عبادت موجب فساد و بطلان عبادت می‌شود یا خیر فرمود: اعتماد نا علی المزار المشهدی نتیجه لاعتماد السید عبدالکریم (ابن طاووس) و ولده علیه[11]
  • علامه مجلسی: المزار الکبیر، یعلم من کیفیه أسناده انه کتاب معتبر و قد اخذ منه السیدان ابنا طاووس کثیراً من الأخبار و الروایات.[12] از چگونگی سندهای آن، چنین استفاده می‌شود که کتابی است معتبر و دو فرزند طاووس (سیدرضی الدین و سید عبدالکریم) روایات زیادی از این کتاب نقل کرده‌اند.

نتیجه می‌گیریم وی یک شخصیت معمولی نیست؛ به ‌ویژه با توجه به اظهار نظر بزرگان ما درباره  شخصیت ایشان.

 

آشنایی با کتاب

این کتاب، ظاهراً تلقی به قبول شده است؛ زیرا تا پیش از مرحوم آیت الله خویی کسی در اعتبار آن کتاب تشکیک نکرده بود. سید رضی الدین ابن طاووس و سید عبدالکریم بن طاووس بر این کتاب اعتماد کرده‌اند.

علامه مجلسی در مقدمه تحفه الزائر[13] می‌گوید:

به نظر قاصر رسیده که با وجود زیارات منقوله از ائمه به زیارات مؤلف (یعنی زیارات غیر مأثوره) علما احتیاجی نیست. این مؤلف (ابن مشهدی) خواست که رساله‌ای تألیف کند که مأثور باشد بر ذکر زیارات و ادعیه و آدابی که به اساتید معتبر از ائمه دین منقول گردیده است.

یعنی مرحوم علامه مجلسی قبول دارد که این کتاب مأثور است.

در بحارالانوار فرمود:

«المزار الکبیر یعلم من کیفیه اسناده انه کتاب معتبر و قد اخذ منه السیدان ابنا طاووس کثیرا من الاخبار و الروایات.[14]»

مرحوم نوری:

«اعتمد علیه اصحابنا الابرار… یظهر من صدر کتابه الاعتماد علی کل ما اودعه فیه أن ما فیه من الزیارات کلها مأثوره و ان لم یستند بعضها علیهم فی محله؛

اصحاب ما بر این کتاب اعتماد کرده… و از مقدمه و ابتدای کتاب چنین برمی‌آید که تمام زیاراتی که در کتاب خود آورده، از معصومین رسیده است، هر چند بعضی از آن را به معصومین نسبت نداده است.»[15]

مرحوم امین: اعتمد علیه الاصحاب.[16]

مرحوم شیخ عباس قمی: اعتمد علیه (المزار الکبیر) علمائنا الابرار، الملقب بالمزار الکبیر فی بحارالانوار (ج 17).

مرحوم مدرس: کتاب مزار محل اعتماد أکابر است.[17]

مرحوم آیت الله میلانی: و نجد فی زیاره الامام المهدی وصفا دقیقا لما جری علی جده الحسین.[18]

در زیارت حضرت مهدی (عج) توصیف دقیقی از وقایعی که بر جدش، امام حسین (ع )گذشته است می‌یابیم.

گویی صدور زیارت از امام (ع) را مسلم دانسته است.

نظر علامه مجلسی درباره زیارت ناحیه[19]

و الظاهر ان هذه الزیاره من مؤلفات السید والمفیدو لعله وصل الیهما خبر فی کیفیه الصلاه فان الاختراع فیها غیر جائز.

به نظر ما اگر مقصود علامه مجلسی این باشد که این زیارت، انشا و ابداع این دو بزرگوار است، صحیح نیست؛ چون خود مؤلف می‌گوید این ها مأثور است. مؤلف، در سال 574 ه.ق این کتاب را نوشته است و خودش می‌گوید:

زیاره اخری یختص بالحسین (ع) و هی مرویه باسانید و هی اول زیاره زار بها المرتضی علم الهدی.

شاید منشأ اشتباه، همین عبارت باشد که گمان کرده از تألیفات سید مرتضی است؛ ولی این، همانند عبارت مجلسی اول است که گفته است: من در مدتی که در عراق بودم، فقط زیارت جامعه می‌خواندم. این دلیل نمی‌شود که زیارت جامعه، تألیف مرحوم مجلسی اول باشد.

سید بن طاووس می‌گوید:

فی زیارات ابی عبدالله الحسین (ع) زیاره بالفاظ شافیه یذکر فیها بعض مصائب یوم الطف یزار بها الحسین زاره بها المرتضی علم الهدی. مشتمل علی آداب و کیفیات و الصلوه؛[20]

در زیارات امام حسین (ع)، زیارتی است که با عبارات روشن، مصیبت‌های روز عاشورا را بازگو می‌کند و امام حسین (ع) را با این متن، زیارت می‌کنند. سید مرتضی علم الهدی نیز امام حسین (ع) را با این زیارت‌نامه زیارت کرد؛ و در برگیرنده آداب و روش زیارت و نماز زیارت است.

البته معنای عبارت ابن طاووس این نیست که متن زیارت نیز از سید مرتضی باشد؛ لذا اگر علامه مجلسی چنین برداشتی را کرده باشد، جای تأمل، بلکه غیر مقبول به نظر می‌رسد.

نکته شایسته دقت، این است که مرحوم قمی در کتاب گران‌سنگ خود، نفس المهموم، عباراتی از این زیارت را بدون هیچ تردیدی، به حضرت مهدی (ع) نسبت داده و می‌فرماید:

فکان وصفه الامام المهدی: «کنت للقرآن سنداً وللامه عضداً و للرسول ولداً؛

امام مهدی (ع) در توصیف امام حسین (ع) فرموده است: تو پشتوانه قرآن و بازوی امت و فرزند رسول‌الله (ص) بودی.»

[1] طبقات اعلام الشیعه، ج3، ص252.

[2] بحارالانوار، ج107، ص 21-45 و خاتمه مستدرک الوسائل، ج1، ص364.

[3] اجازات بحارالانوار، ج104، ص196.

[4] امل الآمل، ج2، ص252 و خاتمه مستدرک الوسائل، ج19، ص364.

[5] خاتمه مستدرک الوسائل، ج21، ص19.

[6] همان، ج19، ص363.

[7] الکنی و الالقاب، ج1، ص 409.

[8] اعیان الشیعه، ج9، ص202.

[9] ریحانه الادب، ج8، ص308.

[10] طبقات اعلام الشیعه، ج3، ص202.

[11] صوم عاشورا، ص48؛ یعنی اعتماد ما بر کتاب مزار مشهدی، به لحاظ اعتماد سید بن طاووس و فرزند او بر این کتاب است.

[12] بحار الانوار، ج1، ص35.

[13] تحفه الزایر، ص3.

[14] بحارالانوار، ج1، ص35.

[15] مستدرک الوسائل، ج 19، ص359-360و ج21، ص19.

[16] اعیان الشیعه، ج9، ص202.

[17] الکنی و الالقاب، ج1، ص409.

[18] ریحانه الادب، ج8، ص208.

[19] قادتنا، ج6، ص115.

[20] بحارالانوار، ج98، ص251.