تا معاویه زنده بود یعنى حدود ده سال از امامت امام حسین علیهالسلام، حضرتش اقدام به نهضت نفرمود و همانند برادر گرامش امام مجتبى علیهالسلام که حدود ده سال با معاویه بود، مراعات صلحنامه را مینمود، همینکه معاویه مرد و یزید بر سرکار آمد، حضرت قیام نمود.
و از همینجا میتوان به علت قیام امام حسین (ع) و سکوت امام مجتبى (ع) پى برد، میبینیم که امام حسن و امام حسین (ع) هر دو حدود ده سال با معاویه بدون قیام بسر بردند.
پس تفاوت عملکرد این دو امام همام را در تفاوت معاویه و یزید باید جستجو کرد نه در امام حسن و امام حسین (ع)، که هر دو امام معصوم و پیشواى الهى هستند.
خصوصیات معاویه که مانع نهضت بود
علت اینکه تا معاویه زنده بود از جانب حسنین قیامى صورت نگرفت را میتوان در امور زیر جستجو کرد:
پس تفاوت عملکرد این دو امام همام را در تفاوت معاویه و یزید باید جستجو کرد نه در امام حسن و امام حسین (ع)، که هر دو امام معصوم و پیشواى الهى هستند.
1. معاویه در اثر سابقه طولانى چهل ساله در حکومت، پایههای حکومت خود را به شدت محکم کرده بود و طرفداران جدى داشت.
2. معاویه حدود بیست سال از جانب عمر و عثمان، امارت داشته است، که این خود امتیاز بزرگى براى او به حساب میآمد.
3. معاویه داراى سیاست عوامفریبى خوبى بود و هرگز باطن خود را در مقابل عموم مردم علنى نمیکرد و در ملا عام به فسق و فجور نمیپرداخت،
4. معاویه با پدر امام حسن و امام حسین (ع) جنگیده بود و این تأثیر بسزایی در نزد عوام براى برترى نظامى او به حساب میآمد و موجب تضعیف روحیه مردم میشد.
5. معاویه در نزد مردم، خونخواه عثمان بود، او صحابه پیامبر بود، با عمرى زیاد و بهعلاوه عناوینى همانند دایی مومنین و نویسنده وحى را که هر کدام براى عوام فریبى کافى است، یدک میکشید.
6. معاویه با امام حسن (ع) صلح کرده بود و عهدشکنی نه در شأن خاندان عصمت بود و نه مردم چنین انتظاری داشتند ، هرچند معاویه چنین کارى را بکند.
7. و بالاخره تا معاویه زنده بود، در اثر تبلیغات شدید و مشتبه شدن حقائق، انحرافات و فجایع دستگاه بنیامیه خود را نشان نداده بود و این زخم کاملاً نرسیده و هنگام جراحى آن نشده بود.
اما یزید مرد رسوائى بود
اما وقتى معاویه از دنیا رفت و یزید بر سر کار آمد، مساله کاملا فرق کرد:
1. یزید مردى بود رسوا که فسق و فجور او علنى و براى همه ظاهر شده بود، در نتیجه اعتماد مردم به او کاهش یافته بود.
2. حکومت یزید، که علنى اظهار فسق و کفر مىکرد، اهانتى جدى و ذلتى ننگین براى اسلام و مسلمین بود.
3. یزید جوانى خام و بىتجربه و تازهکار بود، که هرگز از امتیازات عوامفریبانه پدرش معاویه برخوردار نبود،
4. خلافت یزید، بخاطر اینکه مخالف صلحنامه پدرش با امام مجتبى (ع) در عدم تعیین ولى عهد بود، غیر قانونى به حساب مى آمد، گذشته از آنکه با تهدید و اکراه نیز همراه بود.
سیدالشهدا شخصیت شناختهشده عالم اسلام
درست در مقابل رذالت و پستى و خوارى یزید، امام حسین (ع) قرار داشت، شخصیتى که از نظر صفات اخلاقى و علم و تقوى معروف بود، ایشان تنها باقیمانده عترت پیامبر است که اصحاب پیامبر آن همه الطاف و عنایات پیامبر را نسبت به ایشان دیده و شنیده بودند، در نتیجه هرگز در عظمت و برترى امام حسین (ع) در مقابل فاسق و فاجرى مثل یزید، تردید نبود.
اگر امام حسین (ع) فرضاً در مقابل معاویه قیام مینمود و به شهادت میرسید، هرگز آن تأثیر و افشاگرى که اکنون دارد، نمیداشت، زیرا واقعیت معاویه، براى مردم افشا نشده بود، همچنان که دیدیم در مقابل حضرت على و امام مجتبى (ع) قیام کرد و حتى امام مجتبى (ع) را مسموم نمود، اما باطن او رسوا نشد و همچنان اکثریت اهل سنت او را خلیفه میدانند، برخلاف یزید، که شخصیت رسوایی بود که با اعمال ننگین خود و شهادت امام حسین (ع) باعث رسوایی خود و خاندان خود و جریان مخالف اهلبیت (ع) شد.
و مهمتر از همه اینکه امام حسین (ع) آخرین بازمانده پیامبر بود که هم از نظر سن و هم از نظر حسب و نسب با یزید حتى در نظر عموم مردم قابل مقایسه نبود،
امام حسین (ع) نوه پیامبر اسلام است، خدیجه کبرى مادربزرگ او، حضرت فاطمه (س) مادر او و على مرتضى (ع) پدر او و امام مجتبى (ع) برادر اوست.
اما یزید کیست؟ آیا حلالزاده است؟ آیا مادرش مسلمان است؟ معاویه پدر یزید چطور؟ جد یزید ابوسفیان چطور؟ مادربزرگش هند جگرخوار چگونه است؟
باید توجه داشت با این حال هم امام حسن و هم امام حسین (ع) مبارزه فرهنگی میکردند و افشاگریهای فراوانی در مقابل تهاجم فرهنگی معاویه میکردند.
مبارزه امام حسین (ع) با تهاجم فرهنگى معاویه
دو سال قبل از مرگ معاویه، امام حسین (ع) با عبدالله ابن جعفر و عبدالله ابن عباس به حج مشرف شدند حضرت دستور دادند تا تمامى مردان و زنان و شیعیان و موالى بنیهاشم همه حاضر شوند و همچنین پیغام دادند تا هر کس که حضرت را میشناسند و با خاندان حضرت آشناست به مکه بیاید و در همین راستا تمامى اصحاب پیامبر و پسران آنها و تابعین (کسانى که پیامبر را ندیدند اما از اصحاب حضرت روایت گرفتهاند) و انصار از کسانى که به عبادت و صلاح معروف بودند، همه در منى جمع شدند، جمعیتى شد بیش از هزار نفر، که اکثر آنها از تابعین و فرزندان صحابه پیامبر بودند.
امام حسین (ع) برخاست و خطبه خواند. پس از حمد و ثناى الهى فرمود: «این ستمگر (معاویه) با ما و شیعیان ما کارهایی کرده که شما میدانید و دیدهاید و شاهد بوده و به شما رسیده است. من میخواهم از شما راجع به امورى سؤال کنم، اگر راست گفتم، مرا تصدیق کنید و اگر دروغ گویم تکذیب کنید، سخنم را بشنوید و مخفى نگهدارید و سپس به شهرها و قبیلههای خود بروید و افراد مورد اعتماد و امین را به آنچه میدانید، دعوت کنید، من میترسم که این حق (امامت و فضیلت اهلبیت (ع)) کهنه و نابود شود، (گرچه) خداوند نور خود را تمام میکند گرچه کافران نخواهند.»
آنگاه حضرت هر آیهای که خداوند در مورد اهلبیت (ع) نازل نموده بود، بیان کرد و تفسیر نمود و هر چه پیامبر راجع به پدر و مادر و خانواده ایشان فرموده بود روایت نمود و در تمام این موارد، اصحاب پیامبر میگفتند: «خدایا درست است، ما اینها را شنیدهایم و شاهد بودیم.»، تابعین نیز میگفتند: «خدایا شاهد باش، که ما این سخنان را از افراد مورد اعتماد شنیدهایم.» تا اینکه حضرت چیزى را فروگذار نکرد. حضرت بعد از اینکه چیزى از فضائل نماند که فروگذار کند فرمود: «شما را به خدا سوگند میدهم که برگردید و به افراد مورد اعتماد خود اینها را بازگو کنید و سپس حضرت فرود آمد و مردم متفرق شدند.»[1]
امام حسین (ع) تنها مدافع بزرگ اسلام در عصر منحط اموى
پس از آنکه دور نمایی از وضعیت اسلام و مسلمانان را در زمان امام حسین (ع) دیدیم و فهمیدیم که احکام اسلامى بهطور کلى دگرگون و بازیچه دست امثال معاویه شده است و دیدیم بزرگان دین چگونه تحقیر میشوند ولى افراد پست و خونریز محترم و قدرتمند گردیدهاند.
و دیدیم که اهلبیت پیامبر و شیعیان آنها تا چه حد تحت فشار و ظلم قرار گرفته بودند و از طرف دیگر راه حق و باطل بر مردم مشتبه شده بود و در اثر تبلیغات شدید و مغرضانه، چگونه حقائق را وارونه جلوه داده بودند آیا با وجود اینهمه انحراف که اسلام را به مرز نابودى کامل سوق میداد، امام حسین (ع) که حافظ و نگهبان دین از طرف خداوند است، میتواند آرام بگیرد.
وقتى آرمان دین در معرض خطر است، وقتى اهداف نبوت که نشان دادن راه حق و باطل است، دچار تزلزل شد؛ و مردم راه حق را از باطل تشخیص نمیدهند و واقعاً خیال میکنند که معاویه و روش او بر حق و اهلبیت بر باطل هستند، اینجاست که همان آرمان که باعث شد حضرت على (ع) از اعتراض خونین در مقابل خلفا اجتناب کند، که همان حفظ اسلام و جلوگیرى از ارتداد و تضعیف اسلام بود؛ همین آرمان در زمان امام حسین (ع) باعث شد که حضرتش قیام کند، چراکه حفظ اسلام در زمان حضرت على به سکوت و آرامش بود و در زمان امام حسین به قیام و نهضت.
امام چهارم (ع) میفرمود: هیچ روزى مثل روز حسین (ع) نیست، سى هزار نفر در مقابل او جمع شدند که میپنداشتند از این امت هستند، همگى به خاطر خدا تصمیم به ریختن خون او گرفته بودند و هر چه سیدالشهدا آنها را به خدا تذکر میداد، دستبردار نبودند تا با ظلم و ستم او را کشتند.[2]