در این نمایش زیباى مذهبى، اندیشههای عالى در قالب احساسات و عواطف پاک به مردم انتقال مییابد و تعبد عامه مردم در واژهها و استعارههایی عرضه میگردد که بر اثر آن وحدت دینى و عاطفى بین نظارهگران پدید میآورد و مرزها را از بین میبرد. در تعزیه اهل آسمان در عزاى عزیزترین انسانها سینه چاک میکنند و حتى وحوش هم به خاطر مصائب سختى که بر آدمیان میرود، ماتم زده هستند. در این برنامه، گریه، سوگ، شادى، هجو و سخره در پى هدفى واحد باهم میآمیزند و رنگِ یکنواختى را از آن میزدایند و تماشاگران را تا آخر با خود همراه میسازند.
درباره تعزیهخوانى از کى پدید آمده و چگونه شکل گرفته نظرات مختلفى مطرح است: گفته میشود پس از واقعه کربلا یزید جنایتپیشه به جانیان کربلا گفت: «تمایل دارم واقعه طف را مشاهده کنم.» آنان نیز فرمانش را اطاعت کردند و این واقعه اسفناک را برایش به نمایش درآوردند.[1] اگر چنین ادعایى صحت داشته باشد، این برنامه یک نمایش تعزیه به حساب میآید. ادوارد براون با استناد به دو متن فارسى و آلمانى، پیدایش تعزیه را به قرن چهارم هجرى نسبت میدهد.[2]
در تاریخ ابن کثیر شامى آمده است: «معزالدوله احمد بن بویه در بغداد در دهه اول محرم امر کرد تمامى بازارهاى بغداد را ببندند. مردم لباس عزا پوشیدند و به تعزیه سیدالشهدا بپردازند.»[3] البته آنچه از این مطالب در مورد تعزیه استفاده میشود، مراسم عزادارى دهه ماه محرم به صورت علنى و رسمى است، نه نمایش تعزیه و اینکه در تاریخ مذهبى قم تاریخ تعزیه را به زمان آلبویه رسانیده، درست نیست.[4]
برخى خواستهاند تاریخ پیدایش این سوگنامههای مذهبى را عصر صفویه قلمداد کنند و یکى از این قرائن را اظهارات اسکندر بیک ترکمان در تاریخ خود دانستهاند که نوشته است:
«شب عاشورا که مردم این طرف (سپاه ایران) به تعزیه حضرت سیدالشهدا قیام داشتند، غوغاى عاشوریانِ اردو بازار را، محصوران قلعه (ایروان) شورش و غلغله یورش تصور نموده جمعى که راضى به مصالحه و قلعه دادن نمیشدند، از خواب غفلت برآمده از روى اضطرار دست در دامن تشفع شریف پاشا (فرمانده سپاه عثمانى) زدند و روز عاشورا که مقتل سیدالشهدا بود و حضرت اعلى (شاه عباس) بهرسم معهود و سبیل معتاد لباس ماتم و سوگوارى پوشیده و به لوازم مشغول بودند.»[5]
چنانچه از سیاق این نوشتار برمیآید در عصر مذکور، تعزیه به شکل ویژه خود متداول نبوده و همان سوگوارى به شکل سینهزنی و نوحهخوانی تحت عنوان تعزیه در منابع تاریخ ضبط گردیدهاند.
البته گزارشهای متعددى از اجتماعات مزبور توسط سیاحان، مبلغان و فرستادگان سیاسى اروپایى به ثبت رسیده که طى آنها از اشخاصى سخن گفتهاند که ملبّس به جامههای الوان بوده و به صورت منظم پیادهروی میکردند، یا سوار بر اسبها و شترها باز آفریننده وقایعى بودند که حادثه کربلا را در اذهان تداعى میکرد. همچنین بر اساس این سفرنامهها، نبردهاى نمایشى توسط صدها تن از سوگواران با جامههای مخصوص اما همگون و مسلح به تیر و کمان و شمشیر و سلاحهای دیگر بهطور آهسته بازى میشد و سراسر آن با سوگ نوا همراهى میگردید و تماشاگران که در امتداد گذرگاهها صف میکشیدند، بر سینه میزدند و در حالى که دسته عزا از کنارشان عبور میکرد، فریاد میزدند: حسین! حسین![6]
گرچه سوگوارى براى اهلبیت (ع) در این دوره رونق فزایندهای یافت و براى افزایش هیجان مردم و پیوستن به جمعیت عزادار، طبل و سنج رایج گشت و ادوات جنگى که در میدان رزم کاربرد داشت، مورد استفاده ماتمسرایان قرار گرفت و در میدانهای عمومى مرکب بدون راکب را بهعنوان نمادى از ذوالجناح میگردانیدند، اما تعزیه هنوز رسم نشده بود. ادام اولئاریوس که در زمان شاه صفى در اردبیل بوده شرح مبسوطى از مشهودات خود داده و ترتیب عزادارى را ذکر نموده ولى هیچ اشارهای به تعزیه ننموده است.[7] و از برپا کردن مجالس عزادارى به صورت نمایش مذهبى یا به اصطلاح تعزیه در این دوره هیچ نشانى نیست و مورخان در آثار خود از آن سخنى نگفتهاند[8] و اینکه برخى خاطر نشان ساختهاند تعزیه در عصر صفویه به وجود آمده است، با هیچ دلیل و مدرکى همراه نیست.
البته گاه به اشتباه هرگونه سوگوارى را تعزیه قلمداد کردهاند و با تعبیرى که ما از هنر نمایشى تعزیه داریم، تطبیق نمیکند و هیچگونه نسخه خطى هم که تاریخ آن زمان را با خود داشته باشد، در جایى به دست نیامده است.
مرحوم دکتر محمدجعفر محجوب نوشته است:
براى اثبات اینکه تعزیه در دوره صفویه وجود داشته هیچ مدرک مستندى در دست نداریم در عوض دلایل قوى براى رد وجود آن در آن دوره وجود دارد.[9]
شوالیه ژان شاردن، سیاحى هوشمند و زیرک بود، وى که سالیان درازى در اوج قدرت صفوى در ایران زیست، ماحصل مشاهدات خود را به صورت سیاحتنامهای چند جلدى (که به فارسى ترجمه شده) درآورد. کسانى که با این اثر آشنایند، میدانند وى کسى نبود که از آوردن مجالس تعزیه و نمایشهای ایرانى حتى با ذکر جزئیات فروگذارى کند؛ خاصه از آن جهت که مراسم سوگوارى محرم را با دقت همیشگى خود شرح داده است.
براى اثبات اینکه تعزیه در دوره صفویه وجود داشته هیچ مدرک مستندى در دست نداریم در عوض دلایل قوى براى رد وجود آن در آن دوره وجود دارد.
برخى تعزیهپژوهان اذعان میدارند موفق شدهاند سندى به دست آورند که نشان میدهد تعزیهخوانی در آخرین سالهای دوران صفوى وجود داشته است. این ادعا بر اساس گزارشى است از دو سیاح خارجى به نامهای (سالامون) انگلیسى و (وان گوگ) هلندى که در سفرنامههاى خود (از سال 1734 تا 1736 م یعنى سه سال آخر حکومت صفویان) در اصفهان از اجراى یک نوع تعزیهخوانی که روى عرابهها صورت میگرفته خبر میدهند.[10] حال آنکه گزارشهای مورد اشاره تنها میتوانند دلالت بر شبیهگردانى و شبیهسازى کنند، نه تعزیهخوانی و تفاوت این دو براى یک فرد اروپایى کار آسانى نیست و آنچه آن دو سیاح نگاشتهاند حکایت از انجام مراسم سوگوارى روى عرابه دارد و مشاهداتشان فاقد عنصر نمایشى تحت عنوان تعزیه از حیث گفتگو، حرکت و انتقال حرکات به خاطر تماشاگران است.[11]
اما میتوان بر اساس پارهای شواهد تاریخى و مستندات مورخان و سیاحان، خاطرنشان ساخت که تعزیه در دوران صفویه مراحل ابتدایى و مقدماتى را سپرى میکرده و در عصر زندیه حضور خود را اعلام کرده و شکل گرفته است. نوشتهاند در عهد کریمخانزند سفیرى از فرنگستان به ایران آمد و در خدمت وى شرحى در تعریف نمایشهای حزنانگیز بیان کرد. او با شنیدن مطالب آن سفیر دستور داد که صحنههایى از وقایع کربلا و سرگذشت هفتاد و دو تن شهیدان نینوا ساختند و از آن حوادث غمانگیز مذهبى نمایشهایی ترتیب دادند که به تعزیه معروف گشت.[12] کریمسکى در کتاب تئاتر ایران که در سال 1925 میلادى تألیف شده اجراى این نمایش را مربوط به دوران زندیه میداند.[13] اما قدیمیترین مدرک مستند که درباره تعزیهخوانی در دست است سفرنامه ویلیام فرانکلین است که سفرش طى سالهای 1201 ـ1202 ه.ق به شیراز صورت گرفته است. نامبرده چند مجلس تعزیه از جمله میانجیگری سفیر فرنگى دربار یزید، آب فرات و عروسى قاسم را مشاهده نموده است.[14] نصرالله فلسفى از قول یک نسخه خطى اجراى نمایش تعزیه را به عصر کریمخانزند میرساند و حسن مشحون این ادعا را تأیید میکند.[15]
اما میتوان بر اساس پارهای شواهد تاریخى و مستندات مورخان و سیاحان، خاطرنشان ساخت که تعزیه در دوران صفویه مراحل ابتدایى و مقدماتى را سپرى میکرده و در عصر زندیه حضور خود را اعلام کرده و شکل گرفته است.
میرزا حسن حسینى فسایى در کتاب فارس نامه ناصرى مینویسد: «کریمخانزند در آخر روز ذیالحجه براى تعقیب و استقبال محمدحسن خان از شیراز خارج شد؛ وارد باغ دلگشا گردید و ایام عاشوراى 1172 ه.ق را در آن باغ به تعزیهداری خامس آل عبا گذرانید.»[16] حسن نراقى نیز خاطرنشان میسازد: (از عهد کریمخانزند تعزیهخوانی و شبیه سازى باب شد.»[17]
گویینو که حدود یکصد صفحه از کتاب مشهور خود را به پیدایش تعزیه اختصاص داده، از مضمون مطالبش به وضوح مشخص میگردد که تعزیه در زمان زندیه پدید آمده است. هنرى ماسه هم در کتاب معتقدات و آداب ایرانى بر این ادعا مهر تأیید میزند.[18] دکتر حسن خوبنظر، مینویسد:«بعد از کشته شدن لطفعلیخان زند به دست آغامحمدخان قاجار تأثر عمیق مردم از این ماجراى غمانگیز سفاکانه (خونریزانه) در مجالس تعزیه پدیدار شده و به یادش در نمایشهای مزبور میگریستند.»[19]
دکتر محمدجعفر محجوب میگوید: «برخى اخبار شفاهى حاکى از آن است که از زمان کریمخان زند چندین تعزیهنامه در فارس وجود داشتهاند، اما از آنجا که کاغذ آنها پوسیده و در حال از بین رفتن بود از متنهایشان نسخه بردارى شد و دستنویسها را به خاطر آنکه نام خداوند و معصومین روى آنها نگاشته شده بود با آب شستشو دادند.»[20] اما اینکه آن تعزیهها در آن زمان کامل و از حیث ترکیب مطالب و تلفیق مضامین، متن اشعار و نحوه توالى صحنهها و رویدادها خالى از هرگونه اشکالى بوده یا خیر، ـ گرچه این نسخهها در اختیار نبوده تا با بررسى آنها بتوان قضاوت کرد اما ـ برحسب قرائن باید گفت چون گامهای اولیه را پشت سر مینهاده و برحسب نوشتههای ویلیام فرانکلین و هانرى ماسه در این متون نظم و نثر درآمیخته با یکدیگر بودهاند که بعدها راه تکامل را پیموده و با استعانت از ذوق سرایندگان تعزیه و قریحه شاعران معروف و عاشق خاندان عصمت و طهارت (ع) به نمودهاى مذهبى و آئینى خوبى دستیافتهاند.
ادامه را در اینجا بخوانید