اشک شوق میریخت وقتی بوسه بر لبانشان میزد.
چه لذتی بالاتر از بوسیدن لبان اهلبیت پیامبر صلیاللهعلیهواله.
چند روزی بود عطش جگرش را میسوزاند.
جرعه آبی باقی مانده است؟[1]
دست به دست علمدار داد.
چنین به آب زدن امتحان غیرت بود
وگرنه بود شما را به آب کوثر دست
از دریای وجود عباس علیهالسلام سیراب شد، حال نوبت او بود که اندکی از مهریه فاطمه سلاماللهعلیها را به کودکانش برساند، آب را ...
بوسه بر دست راست عباس (ع) میزد، دست چپ ...
گرفت تا به دندان ابوالفضائل مشک
بهاتفاق به دندان گرفت لشگر دست
ناگهان اتفاقی افتاد.
عباس (ع)، عمود خیمه، بر زمین افتاد.
قطرات اشکِ مشک همچون سیل به زمین میریخت، آخرین قطرهها...
چشمه اشک مشک و امید کودکان خشک شد.
فاطمه (س) بود که با جرعه آبی به استقبال فرزندش میرفت …
به همدلی همه کس دست میدهد اول
فدای همت مردی که داد آخر دست ...