شب فراگیر است و دستان صبح را به زنجیر میخواهد، حرامیان به منبر رسول حق نشستهاند و بر تأیید باطلشان، نور چشمان رسول را میطلبند. نور را اما با سیاهی چه کار؟
مدینه است و زادگاه نور، مدینه است و مسجد رسول صلیاللهعلیهوآلهوسلم، مدینه است و مزار مادر، مزار برادر، حالا اما شبپرستان احاطهاش کردهاند. این محراب خاطرات رحمه للعالمین را جلوهگر است. حرامیان چه میخواهند؟؟؟ نور خدا را مگر می توانند با دهانشان خاموش کنند؟ هیهات.[1]
او میرود به فتح الفتوحی شگرف، میرود تا رسم و راه پیامبر عالمیان برای عالمیان باقی بماند.
میرود تا رهروان، راه از چاه بشناسند. میرود تا طور بشکافاند و سر حضور بنمایاند. میرود تا اولیا را پیر باشد و عاشقان را امیر. میرود تا نشان از اله باشد و راز راه.
گویا شبِ پایان آفرینش بود صبح روشن خروج نور از مدینه النبی به سمت شهر وحی.
پردگیان[2] بیتالنور و نوادگان و فرزندان رسول (ص)، نشسته بر محمل عشق، مدینه را به خاطرهها میبرند.
کاروان حسینی عزم خانه خدا دارد، من ماندهام او که خود حرم است قصد کدامین حرم دارد؟ حاجیان! به طواف وجود نازنینش شتاب کنید..[3]
و این التماس زمین و زمان است به امیر کاروان که بمان.
در زیر پای محمل مستوره عشق
منزل به منزل ریگ صحرا گریه میکرد
وقتی که میرفتند عالم سینه میزد
وقتی که میرفتند دنیا گریه میکرد
[1] . سوره توبه، آیه 32 یُرِیدُونَ لِیُطْفِؤُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَاللَّهُ مُتِمُّ نُورِهِ
[2] . پردهنشینان،حرم اهل بیت (ع)
[3] . بحارالانوار، ج 35، ص 353. عن فاطمه الزهرا سلاماللهعلیها: «لقد قال رسول الله مثل الامام مثل الکعبه ...»