مریم و سارا و هاجر، حاجب و دربان او
خانوادهی حضرت علی علیه السلام دختر نداشت. آنگاه که چشمهای نازنینش را بر جهان گشود، حسین (ع) که سنین کودکی را میگذراند به نزد پدر آمد و گفت: «پدر جان آیا میدانید که خداوند خواهری به من عطا فرموده؟» دریای چشمان مولا (ع) با شنیدن این خبر از حسین (ع) متلاطم گشت و در پاسخ به فرزند خردسال در چرایی این اشکها فرمود: «حسین جان چیزی نیست تو خود در آینده علت اندوه و گریهی مرا خواهی یافت و آن هنگام که جان عالمیان صلواتاللهعلیهوآلهوسلم از غزوه تبوک بازگشته و همچون همیشه اول به خانه حضرت زهرا سلاماللهعلیها گام نهاد، ریحانهی نوشکفتهی علی (ع) در آغوش جد آسمانیاش جای گرفت. حضرتش او را بر سینهی مبارک چسبانید و همچون ابرهای بهاری گریست و در جواب نگاه بهت آلود زهرا (س) فرمود: «این جبرئیل است که از بلایا و مصائب او مرا خبر میدهد.»
آری اهل کساء با اشک به استقبالش رفتند و خوب میدانستند که با اشکهای بی امان این دختر آسمانی بدرقه خواهند شد.
چه خوب شد آمدی بانو، حالا که آمدی خیال همه آسوده گشت. زهرا (س) میداند که با حضور تو علی (ع) بیغمگسار نخواهد بود و علی (ع) نیز میداند که امام حسن (ع) را انیسی مهربان، نگاهبان است و امام حسین (ع) در گودال به قامت پر صلابت تو بر روی تل امید بسته است؛ اما این هماره همراه و همواره پشتیبان و یار شفیق چه تنها شده بود شام عاشورا، اگرچه این تنهایی نتوانست خللی در رسالتش ایجاد کند و در نهایت زنی نیز به پیام آوری مبعوث شد. آری زینب (س) پیامبر عاشوراست. ای اسطورهی استقامت که صبر در برابر زانوان پرصلابتت به زانو در آمده و کاخ ستم با خطبه های سوزان تو خاکستر شده، چه زیباست در نگاه آسمانیات تحمل رنج و مصیبتی که پیش چشمان رب الحسین (ع) رقم میخورد. آری زیباست پیروزی تو، پیروزی برادر و پیروزی سه سالهی پرپر، بر کاخ بیداد یزید و یزیدیان و زیباست استمرار و استقامت دین جد گرامیات. با صبر بینظیر تو، ای بانوی کربلا، ای نور چشمان رسول الله (ص) پارهی جگر زهرا (س) و میوهی دل علی مرتضی (ع)، زینبکبری (س)، ای نگاهبان قافلهی نور، گامهایت بر دیدگانم بانوی مهربانی و ایثار. ای که مهر میپراکنی و انوار الهی را پاس میداری. ما را نیز به زیر بالهایت بگیر و از اسارتمان برهان.
سیل مصیبت، داغ دل، پای به زنـــــجیر
از دید ناموس خدا تفسیر عشق است
تمامی روایات استفاده شده در متن از این دو منبع (الخصایص الزینبیّه، سید نورالدین جزایری، ص 160
منتهی الآمال، شیخ عباس قمی، ج 1، ص 298) استخراج شده است.