چکیده
روضهالشهدا ملا حسین واعظ کاشفی (د. 910 ق) تصویرگر واقعه عاشورا با بیانی ادیبانه و جذّاب و یکی از اولین مقاتل فارسی و از تأثیر گذارترین آثار پیرامون واقعه کربلاست. این اثر پس از نگارش تا به امروز، به سبب گسترش اخبار مجعول و تحریف وقایع، مورد انتقاد جدی قرار گرفته است، به شکلی که آن را از جمله مهمترین دلایل اشاعه اخبار دروغین و ضعیف تاریخی در مورد حادثه عاشورا دانستهاند. در این مقاله ادبی-تاریخی با بهرهجویی از روش تحلیلی-توصیفی، پس از توضیخات مختصری پیرامون ویژگیهای اجتماعی-فرهنگی پایان عصر تیموری و آثار و زندگانی کاشفی، ضمن بیان و نقد نظریات مختلف در مورد این اثر و نویسندهی آن همچنین ذکر انواع تحریف در واقعه عاشورا، به دلایل ورود مجعولات و تحریفات تاریخی به این کتاب و علل اقبال عمومی به آن پرداخته شده و منابع مورد استفاده و شیوه روایت کاشفی مورد بررسی قرار گرفته است. یافتههای این پژوهش مبین این حقیقت است که مسائلی مانند ضعف منابع مورد استفاده کاشفی، شیوههای روایت داستانی و صوفیانه او؛ تکیه بر حافظه مؤلّف به دلیل اشتغال وی به امر وعظ و توجّه به انشاء پردازی به جای دقت در نقل وقایع و قصد کاشفی به عنوان واعظی شیعی در ایجاد ارتباط عاطفی مردم روزگارش با اهل بیت (ع)، از مهمترین دلایل ورود تحریفات به این کتاب است. همچنین میتوان گفت تیموریان خراسان فضایی ایجاد کردند که نتیجهاش پذیرش تشیعی شد که بعدها صفویه به تبلیغ و رسمیت بخشی به آن همت نمودند.
مقدمه
اگرچه زبان و ادبیات فارسی در دوره تیموریان (771-913 ق) متأثر از حمایت رجال و شاهزادگان هنر دوست و ادب پرور این دوره به اندازه هنرهای دیگر پیشرفت نداشت اما در حوزههای نظم و نثر با افراد شاخصی مواجه میشویم که آثار معروفی به یادگار گذاشتهاند؛ یکی از این مشاهیر ملا حسین بن علی، معروف به واعظ کاشفی است که از نویسندگان پر کار و وعاظ و دانشمندان نامی عهد خویش است.
روضهالشهدای او از جمله تأثیر گذارترین آثار در زمینهی تاریخ و مقاتل عاشورایی به زبان فارسی محسوب میشود که سزاوار توجه محتوایی است.
در این مقاله سعی میشود به دلایل اثر گذاری این کتاب و نقش آن در گسترش بعضی مجعولات و تحریفات تاریخی و همچنین زمینهی اجتماعی نگارش آن در پایان عصر تیموری و توجه فراوان به آن در دورههای بعد به ویژه دورهی صفویه پرداخته شود.
بر کسی پوشیده نیست که این اثر، با همه زیباییهای ادبی و تأثیرات مثبتی که از زمان نگارش تا امروز بر ایجاد گرایش عاطفی به اهل بیت (ع) و تشیع داشته؛ سر منشأ بسیاری از تحریفات در خصوص واقعه ی عاشوراست و مجعولات فراوانی حولِ حماسه ی عاشورا از این کتاب مشهور سرچشمه گرفته، بنابراین لازم است مورد تحقیق و تحلیل قرار گیرد و این موارد بازنموده شود.
پیشینه پژوهش
در خصوص کتاب روضهالشهدا کاشفی به جز آنچه در مقدمهی دو چاپ معروف این کتاب به قلم علامه شعرانی و محمد روشن آمده به مختصر توضیحی که ملک الشعرای بهار در جلد سوم سبک شناسی خود آورده و نیز شرحی که استاد ذبیح الله صفا در جلد چهارم تاریخ ادبیات در ایران ذکر نموده میتوان اشاره داشت ضمن اینکه در رساله دکترا علی تسنیمی که تصحیح این کتاب با بهره جویی از سه نسخه در دسترس بوده، نیز مطالب سودمندی بیان شده است.
دکتر غلامحسین یوسفی در نگارش مدخل کاشفی سبزواری در دانشنامه زبان و ادبیات فارسی ضمن بیان زندگی و آثار کاشفی توضیحات مبسوطی در مورد کتاب روضهالشهدا دادهاند. علامه محدث نوری در کتاب لؤلؤ و مرجان خود نکات سودمندی در خصوص تحریفات و مجعولات واقعهی عاشورا آورده و سعی کرده واعظان و ذاکران را برای ارائهی مطالب سودمند و صحیح راهنمایی کند؛ شهید مطهری از جمله کسانی است که ضمن یادکرد فضل تقدم ایشان، اثرش را ستوده است.
استاد مطهری در کتاب حماسهی حسینی به جدّ با تحریفات عاشورا مبارزه کرده است و به نقش روضهالشهدا در گسترش بعضی مجعولات اشاره نموده است. آقای مرتضی نیک سیرت هم در مقاله بررسی روایت وقایع عاشورا در روضهالشهدا به شکل کلی این موضوع را مورد واکاوی قرار داده است. در مقالات و پژوهشهای استاد رسول جعفریان به ویژه در کتاب تأملی بر نهضت عاشورا مقوله تحریفات عاشورایی و چرایی آن مورد توجه جدی قرار گرفته است. دکتر حکیمه دبیران و علی تسنیمی هم در مقالهی کاشفی و نقد و بررسی روضهالشهدا ضمن معرفی این اثر جنبههایی از تحریف را در آن بیان نمودهاند. مصطفی گوهری و همکاران در مقاله روضهالشهدا از روایات مجعول تا تأثیر گذاری به نحوهی ورود بعضی روایات مجعول و نقش این اثر در گسترش تحریفات اشاراتی کردهاند. برومند اعلم و حسنخانی در مقالهی تأثیر آموزههای تصوف بر مقتل نگاری واعظ کاشفی به تبیین یکی از دلایل مهم ورود تحریفات به این کتاب پرداخته شده است. در فصل پنجم کتاب بند بند عشق به قلم نگارنده این سطور، مقولهی تحریف توضیح داده شده و انواع آن برشمرده شده و مصادیق گوناگونی از آن با مطالعه موردی واقعه عاشورا تبیین شده است. از جمله آخرین آثاری که مقوله تحریفات عاشورایی را توضیح داده، مقالهی تحریفات عاشورا به قلم سید علیاکبر حسینی است که با نظر به روضهالشهدا به اختصار این موضوع را مورد بررسی قرار داده است.
روش پژوهش
در این مقاله ادبی-تاریخی با توجه به عنوان پژوهشی از روش کتابخانهای و استفاده از کتب و مقالات مرتبط برای گردآوری اطلاعات سود برده شده و با روش تحلیلی-توصیفی موضوع، مورد بررسی قرار گرفته شده، همچنین به فراخور، نمونهها و مصداقهایی در بحث و تحلیل موضوع از کتاب ارائه شده است.
مبانی پژوهش
واضح است که متون ادبی از نظر موضوع و درونمایه تنوع فراوانی دارند و بنابر ارزش آن آثار و اقبال و توجه خواص یا عوام جامعه به آنها بر اندیشهها و باورها اثر گذار خواهند بود. مقاتل عاشورایی که نوعی از آثار تاریخی برشمرده میشوند در بین شیعیان جایگاه قابل توجهی دارند و سزاوار نقد و سنجش عالمانه از دیدگاه ادبی، تاریخی و اجتماعی میباشند. «مقتل» به معنی موضع و مکان قتل است یا جایی از بدن که با ضربهای به آنجا به قتل منتهی میشود؛ غالباً این کلمه برای مکان شهادت به کار رفته، اما مقتل نگاری شعبهای از دانش تاریخ است که در آن به بیان سرگذشت شهیدان و مکان و نحوهی شهادت آنها از زبان راویان پرداخته میشود. غرض عمده از نگارش و تدوین مقتل نامهها در تاریخ نگاری اسلامی، ثبت اخلاص و ایثار مردان حق است. (ر.ک: آئینهوند، 1377، ص 300)
«تحریف» در مفردات راغب اصفهانی به مفهوم کج و مایل کردن چیزی از حالت خودش آمده و تحریف کلام یعنی سخن را بر معنای احتمالی حمل کردن به گونهای که امکان حمل آن بر دو معنا وجود داشته باشد. «ر.ک: راغب اصفهانی، 1390: 182).
این مفهوم گاهی معادل کژتابی، ابهام و ایهام است. دهخدا با مروری بر فرهنگهای گذشته این مفاهیم را برای تحریف برشمرده شده است: برگردانیدن سخن، گردانیدن سخن و چیزی از وضع و حالت خود، تغییر هر چیز عموماً و تغییر کتاب خصوصاً، تبدیل، انقلاب، سرنگونی و واژگونی و انحراف سخن و یا چیزی دیگر از حالت و وضع خود و تقلب، میل دادن چیزی و قرار دادن چیزی بر جنب و طرفی، در اصطلاح محدثان عبارت است از تصحیف یعنی تغییر حدیث. (ر.ک: دهخدا، ج 5، 1377: 6476) تحریف مسأله را از حالت اصلی برمیگرداند و در حقیقت نوعی تبدیل و تغییر است که با افزودن و کاستن متن همراه میشود.
شهید مطهری تحریف را منحرف کردن و کج کردن یک چیز از مسیر و مجرای اصلی خود معنی کرده و آن را دو نوع برشمرده: لفظی (قالبی و پیکری) و معنوی. ایشان محرفان را نیز دو گروه میدانند: دوستان و دشمنان، یعنی منشأ تحریف یا جهالت دوستان است یا عداوت دشمنان. (ر.ک: مطهری، ج 3، 1365: 251)
انکار اصل واقعه عاشورا با وجود غنای متون و روایات و آثار آن ممکن نبوده و نیست بنابراین معاندین یا دوستان نادان به تحریف آن مبادرت کردهاند به شکلی که اسم عاشورا و امام حسین (ع) باشد اما تأثیر آن و فلسفه آن نباشد در این مسیر بی سوادی و کم اطلاعی افرادی که وظیفه تبیین این حماسه را داشتند و همچنین برخورد صرفاً عاطفی و احساسی با این موضوع یا بهرهمندیهای سیاسی خاص و لحاظ کردن بعضی ملاحظات باعث شده بسیاری از تحریفات رخ دهد و استفاده ابزاری و مادی از عاشورا توسط گروهی دیگر به این امر دامن زده است البته وجود مستمعینی که اهل مطالعه و پژوهش نیستند میدان را برای محرفان آماده نموده است.
اشکال مختلف تحریف واقعه عاشورا در چهار عنوان قابل طرح است:
الف- تحریف لفظی؛ یعنی عوض کردن ظاهر یک مطلب و افزودن و کاستن آن یا طرح مطالبی که اصلاً وجود نداشتهاند.
ب- تحریف معنوی؛ یعنی توضیح و تفسیر نادرست از یک واقعه به شکلی که با حقیقت همخوانی نداشته باشد.
ج- تحریف عملی؛ یعنی تحریف حقایق به گونهای باشد که به عمل اشتباهی منجر شود؛ مثلاً بیان خوابها و روایتهای ضعیفی که اثر عملی آن به کوچک شمردن اوامر الهی منجر شود و بدآموزی داشته باشد.
د- تحریف شیوهها و سنتهای عزاداری؛ این شیوهها و اشکال عزاداری با توجه به تنوع نژادی، زبانی و قومی بر اساس یک فلسفه و ارزش منطقهای و بر اساس فرمایشهای معصومین و بزرگان به وجود آمده که هدف همه آنها زنده نگه داشتن عاشورا و افزایش معرفت نسبت به این حماسه بزرگ همچنین تقویت ارتباط قلبی با ائمهی معصومین به ویژه امام حسین (ع) است و اگر این ظواهر ما را به آن باطن ملحق نکند یا دور سازد نقض غرض رخ داده و نوعی تحریف است. (ر.ک: جدیدی، 1394: 82-92)
هگل انواع تاریخ را سه گونه برشمرده: الف- تاریخ دست اول، که گزارش گواهان عینی رویدادهاست. ب- تاریخ اندیشه گرایانه که این نوع دوم خود به شش گونه فرعی تقسیم میشود. ج- تاریخ فلسفی که بیشتر بیان کنندهی فلسفهی وقوع رویدادهاست. (ر.ک: هگل، 1366: شانزده تا هیجده مقدمه و صص 1-55) آنچه مسلم است روضهالشهدا از جمله کتب نوع اول محسوب نمیگردد ولی مطالبش را میتوانیم تا حدی در ردیف گونههای دوم و سوم لحاظ کنیم و اتفاقاً اکثراً تحریفات و تحلیلهای ناصواب زاییده این دو دسته آثار دانسته شده است و پیوسته مطالب متون دست اول از ارزش استنادی بالاتری در پژوهشهای تاریخی برخوردار بودهاند.
شهید مطهری در مورد تحریفات واقعه عاشورا حسینی میگویند: «در نقل و بازگو کردن حادثهی عاشورا، ما هزاران تحریف وارد کردهایم! هم تحریفهای لفظی، یعنی شکلی و ظاهری که راجع به اصل قضایا، راجع به مقدمات قضایا، راجع به متن مطلب و راجع به حواشی مطلب است و هم تحریف در تفسیر این حادثه،... تحریفهایی که به دست ما مردم در این حادثه صورت گرفته است، هم در جهت پایین آوردن و مسخ کردن قضیه بوده است هم در جهت بی خاصیت و بی اثر کردن قضیه بوده است. در این قضیه هم گویندگان و علمای امت و هم مردم تقصیر داشتهاند.» (مطهری، ج 1، 1365: 18) حاج میرزا حسین نوری هم مرکز روضههای دروغ را در کربلا و نجف و ایران یعنی همین مراکز تشیع میدانند. (نقل از همان، 20) یعنی بیشتر دوستان ناآگاه در گسترش مجعولات و تحریفات دخالت دارند.
با توجه به اینکه روضهالشهدا از نخستین مقاتل فارسی محسوب میشود و اصالتاً کتابی تاریخی نیست باید توجه کنیم نحوه انتقال مطالب در مقاتل با کتب تاریخی تفاوتهایی داشته؛ از جمله اینکه «مورخان تنها حوادثی را که اتفاق میافتد پیدرپی ضبط میکردند و به ندرت به تسلسل تاریخ و تتبع علل و مسببات و یافتن نتایج میپرداختند.» (الفاخوری، 1386: 560) ولی در شرح حالها و مقاتل علاوه بر ذکر حوادث کلی به بررسی علل وقایع و تبیین حال و هوای رخدادها نیز توجه شده است. (ر.ک: نیک پایان، 1375: 28) «در مقاتل، حوادث تاریخی و کتب مربوط به عنوان منبع اصلی از مؤلفان مورد استفاده قرار گرفته است اما چیزی که آنها را از کتب تاریخی متمایز میکند اولاً شرح وقایع است که گهگاه به صورت نقل و قصه جلوه میکند و دیگر استفاده آزادانه از تخیل برای ذکر علل و سبب رخدادها.» (همان، 29)
بحث
کاشفی با صدای گرم و حافظهای قوی و گفتاری گیرا، مردم بسیاری را به خویش جذب میکرد. وی در سبزوار به دنیا آمد و از آنجا به نیشابور و مشهد رفت و در 860 ق ظاهراً تحت تأثیر خوابی به هرات رفت و به سلک طریقت نقشبندیان درآمد و با بزرگانی چون جامی و امیرعلی شیر نوایی و سلطان حسین بایقرا آشنا گردید و از حمایتهای آنان برخوردار شد و تا زمان وفات در 910 ق در همان شهر به وعظ و خطابت و تصنیف گذراند. (ر.ک: یوسفی، 1393: 308) آوردهاند، «صباح روز جمعه در دارالسیادهی سلطانی... به وعظ مشغولی میکرد و بعد از ادای جمعه در مسجد جامع،... در روز شنبه در مدرسه سلطانی وعظ میگفت و روز چهار شنبه در مزار پیر مجرد... و نیز در اواخر اوقات حیات چندگاه در حظیره سلطان احمد میرزا روز پنج شنبه به آن امر پرداخت.» (خواندمیر، 1380 ج هفتم/ 5965) از جمله آثارش به جز روضهالشهدا میتوان به این کتب اشاره کرد: جواهرالتفسیر لتحفه الامیر، جامعالستین، تفسیر حسینی، مختصرالجواهر، اخلاق محسنی، مخزنالانشاء، انوار سهیلی یا کلیلهی کاشفی، اسرار قاسمی، چند کتاب در نجوم، بدیعالافکار فی صنایعالاشعار، رساله حاتمیه، دو برگزیده از مثنوی معنوی مولوی، شرحی بر مثنوی و فتوت نامه سلطانی (ر.ک: صفا، 1371: 523-526) آثار کاشفی که استنادش به او احراز شده شامل 39 کتاب و رساله است که از پرکاری و جامعالاطراف بودن وی حکایت میکند. (ر.ک: یوسفی، 1393: 311) در نثر روضهالشهدا همانند اکثر کتب تاریخی و متون منثور آن عهد میل به سادگی دیده میشود و آرایههای لفظی و معنوی فراوانی مشاهده میشود. (ر.ک: جدیدی، 1395: 359) کاشفی در 910 ق در هرات وفات یافت و تاریخ نگارش روضهالشهدا به تصریح مؤلف در آغاز باب دهم کتاب 908 ق بوده است: «... به واسطه غرابت این حال است که از روز شهادت امام حسین (ع) تا تاریخ تألیف این کتاب که قریب 847 سال است.» (کاشفی، 1391: 473) میرخواند نیز همین تاریخ را برای وفات او ذکر نموده است: «چون مقتضای اجل موعود رسید، فی سنهی عشر و تسع مائه، مهر سکوت بر لب زده، عالم آخرت را منزلت ساخت.» (خواندمیر، ج 7، 1380: 5966) آنچه از شرح احوال کاشفی نقل شده بیانگر محبوبیت و نفوذ او در بین درباریان، خواص و عوام بوده است، همچنین جامعهای را نشان میدهد که علما و خطبای آن دارای حرمت و اثر بخشی بودند، همین امر آنان را به نگارش و تلاش بیشتر در حوزهی تخصصشان وامیداشته است.
نکته مهم و قابل ذکر در عملکرد تیمور و جانشینان او نقش آنها در گسترش اسلام به ویژه در شبه قارهی هند و شمال خراسان است. مثلاً در بیان علت حملهی تیمور به هندوستان در ظفرنامه شامی آمده: «به مسامع شریفه رسانیده بودند که با آنکه اعلام دین محمدی (ص) در بلاد دهلی و کنبایت و بعضی دیگر از بلاد هندوستان افراشته است ... اما عامهی اطراف آن ممالک به خباثت وجود کفار ملوث است.» (شامی، 1363: 170) باید دانست برای بسیاری از فاتحان و قدرت طلبان همانند تیمور، ترویج یک مذهب بهانه کشور گشایی و حفظ قدرت بوده و کمتر اعتقاد حقیقی در اعمال آنها مشاهده میشده است.
تیمور در سایه توجه به سادات و بزرگان شیعه و شیوخ صوفیه با اینکه خود را سنی میدانست به تقویت مشروعیت حکومت خویش میاندیشید، بنابراین نوعی آزادی عقیده در سراسر قلمرو تیموریان وجود داشت و آنها که بر فقه حنفی بودند برای مذاهب دیگر اسلامی زحمتی نداشتند. اغلب محققان تاریخ معتقدند که تیمور علاقه چندانی به مذهب نداشته است، ولی برای اینکه بتواند به اهداف سیاسی و نظامی و بالطبع اقتصادی خویش نائل آید ناچار به حمایت از اسلام و علمای اسلامی برخاست و خود را محیی و مجدد دین اسلام نشان داد. (ر.ک: رفیعی، 129: 1375) «شاهرخ (807-850 ق) جانشین امیر تیمور نیز سعی در اکرام شیعیان داشت؛ او نسبت به اهل بیت و سادات از خود علاقه نشان میداد.» (شهیدی، 1395: 66) دینداری و اعتقاد شاهرخ به احکام اسلامی آنچنان محکم و استوار بود که مورخان او را نیز همچون تیمور مجدد دین قلمداد کردهاند. (ر.ک: رفیعی، 1383: 269)
الغ بیگ (796-853 ق) در مقایسه با پدرش شاهرخ – که فردی متدین و مقید به اجرا اجکام شرعی بود – نه تنها در شعائر دینی متعصب نبود، بلکه علیالظاهر رفتاری آزادمنشانه در زمینه مذهبی از خود نشان میداد. (همان، 1382: 575) ظاهراً سلطان حسین بایقرا (873-911 ق) در دیدار با واعظانی مثل کاشفی شیعه مذهب به آنها آزادی عمل داد تا در هرات که اکثر اهالیش سنی بودند به تبلیغ تشیع بپردازند و خود سلطان گرایش فراوانی به تشیع و امامان معصوم (ع) پیدا کرده بود به گونهای که دستور داد در پایتختش، خطبه و سکه به نام ائمهی معصومین مزین شود هرچند جمعی از بزرگان و متعصبین حنفی مذهب را خوش نمیآمد اما او به ادامه این رفتار دستور میداد. (ر.ک: خواندمیر، ج 4، 1333: 136) طبیعی است در فضایی که مبتنی بر نوعی تسامح مذهبی و احترام به اعتقاد دیگران است علما، علاوه بر داشتن نفوذ و احترام، بهتر میتوانند آگاهیهای خود را گسترش دهند و به موضوعات تازه بیندیشند.
اگر صفویه در رسمیت بخشی به شیعه توفیق یافتند این مسأله به دلیل پیشرفت تشیع در عصر تیموری به ویژه در دوران سلطان حسین بایقرا بوده است. بستر مذهبی مهیا شده تیموریان در زمان سلطان حسین به نهایت رشد خود رسید و مهیای رسمی شدن شیعه به وسیله صفویان گردید. (ر.ک: شهیدی، 1395: 80) در عهد تیموریان شیعیان دوازده امامی برای ترویج عقاید خود در سراسر ایران پراکنده شدند و با کوششی مداوم در صدد تحصیل برتری بر سنیان برآمدند. کاشفی که تا پایان عمر در مرکز حکومت تیموریان زیست، متأثر از این تساهل و تسامح مذهبی بود و مانند دیگر بزرگان دربار تیموری مخصوصاً نسبت به اهل بیت (ع) ارادت داشت. اینکه بعضی وی را شیعه و برخی دیگر سنی پنداشتهاند در درجه دوم اهمیت قرار دارد و مهمترین نکته در مورد او این حقیقت است که کاشفی مؤلف معروفترین و تأثیر گذارترین مقتل به زبان فارسی در مورد عاشورا تا روزگار خویش و سالهای متمادی پس از آن است که نزد شیعیان از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و هست.
نامش حسین و زادگاهش سبزوار از مراکز قدیم شیعه بود اما به سبب سکونت طولانی در هرات و دوستی با افرادی چون امیرعلی شیر نوایی و جامی و انتساب به صوفیان سنی مذهب نقشبندیه، سنی دانسته شده است. افندی در ریاضالعلما خود نیز وی را حنفی دانسته است. (ر.ک: افندی اصفهانی، ج 2، 1401 ق: 186) صوفیان نقشبندیه بر خلاف سایرین سلسله خود را به ابوبکر میرسانند. خواجه علاءالدین عطار (د. 802 ق) خواجه محمد پارسا (د. 822 ق) و عبدالرحمن جامی (د. 898 ق) از بزرگان نقشبندیهاند. ظاهراً اهل این سلسله حتی در بیان سلسله انتسابشان به ابوبکر تعصبی نداشتند آنگونه که جامی در بهارستان آورده: «خواجه بهاءالدین نقشبند را پرسیدند که سلسله شما به کجا میرسد؟ فرمودند: از سلسله کسی به جایی نمیرسد.» (جامی، 1374: 36) کاشفی « فرد متعصبی در دین نبود بلکه هدفش ترویج سلوک دینی با رویکردی عرفانی در میان حاکمان و عموم مردم بود. این هدف حتی در گرایش مذهبی او نیز تأثیر گذار بود به نحوی که میتوان به یک سیر تحول فکری از تشیع به طریقت صوفیانه (نقشبندی سنی مذهب) و از آن تشیع برای او قائل شد.» (امینیزاده؛ رنجبر، 1396: 21)
به طور کلی در مورد مذهب کاشفی سه نظر وجود دارد که هر کدام نیز دلایل مستندی دارد: الف: شیعه بودن ب: سنی بودن ج: سنی دوازده امامی بودن؛ که نظر استاد رسول جعفریان است یعنی سنی با علایق شیعه اثنا عشری. (ر.ک: دبیران و تسنیمی، 1387: 28-30) بهتر است بگوییم کاشفی در مذهب اهل تسامح بود. «او یک صوفی است. صوفیان مقید به طریقتاند و در شریعت اهل تسامح.... فضای حاکم بر ایران قبل از استیلای صفویان، ملهم از تشیع تسنن و تصوف و مردمانش از نظر مذهبی در حالتی از تفاوتاند که برخی برای تبیین عقاید مذهبی آنها از اصطلاح سنی دوازده امامی استفاده میکنند.» (رسول جعفریان، به نقل از برومند اعلم و حسنخانی، 1394: 4) کاشفی از آنجا که در سبزوار نشو و نما یافته بود با عقاید شیعی آشنایی کامل داشت، لذا هنگامی که به هرات رفت و به طریقهی نقشبندیه وارد شد توانست در آثار خود خصوصاً روضهالشهدا نوعی ارتباط میان عقاید شیعی و سنی و صوفیه برقرار کند. (ر.ک: همان 8) به عبارت دیگر «اندیشه دینی کاشفی دستاوردی بزرگ از امتزاج نگاه تصوفی-تشیعی است و آخرین مرحله تکاملی گذر به تشیع را طی میکند. امری که در عمل نزدیکی اذهان جامعه سنی-صوفی به مرزهای اعتقادی شیعه را در پی دارد.» (امینیزاده؛ رنجبر، 1396: 17) گذر از دگماتیسم مذهبی جامعه را برای تبعیت و استقبال از نظر و باور بهتر کمک میکند و جزئینگری را به حاشیه میراند. این مسأله در عهد تیموری نیز قابل مشاهده است و ما با شخصیتهایی با نفوذ مواجه هستیم که بعدها در مورد مذهب آنها اختلاف آرا پیش آمده؛ جامی و کاشفی از آن جملهاند.
از این کتاب تلخیصها و ترجمههایی در دست است که نشان از توجه زیاد به آن دارد از جمله تلخیصهایی با عنوان ده مجلس و منتخبات روضهالشهداست. فضولی بغدادی (د. 970 ق) آن را همراه با اضافاتی به نام حقیقهالسعدا به ترکی ترجمه کرده و شرح منظومی از آن به زبان دکنی، سرودهی ولی، به همان نام روضهالشعرا هست که در 1130 ق سروده شده و ترجمههایی به زبانهای اردو و هندی هم از آن موجود است. (ر.ک: یوسفی، ج 5، 1393: 309)
انتقادات دربارهی روضهالشهدا
این کتاب مخصوصاً در دورههای اخیر مورد انتقاد افراد زیادی واقع شده و محاسن ادبی و معایب محتوایی آن مورد توجه قرار گرفته است میرزا ابوالحسن شعرانی در مقدمهی روضهالشهدا مصحح خود نوشته است: از نقل ضعیف در روضهالشهدا عجب نباید داشت، چون در ادای مقصود واعظ، قوی است اگرچه برای مقصود مورخ کافی نیست. (ر.ک: شعرانی، 1382: 6) سید محمدعلی قاضی طباطبایی مطالب آن را بی ارزش و از درجه اعتبار ساقط میداند. (ر.ک: قاضی طباطبایی، 1383: 66) محدث نوری در کتاب ارجمند لؤلؤ و مرجان، به مناسبتهای مختلف از این کتاب یاد کرده و گزارشهای تاریخی این کتاب را بدون پشتوانهی تاریخی میداند. (ر.ک: محدث نوری، 1388: 287) و در جای دیگر مطلب کذبی از این اثر نقل میکند. (ر.ک: همان، 157) در شروع کتاب هم به توضیح اصطلاح «روضه خوان» میپردازد و میگوید: چون پیشتر، افرادی خاص، مراثی عاشورا را از روی این کتاب میخواندند در میان مردم به روضه خوان معروف شدند و روضه خوانی از آنجا باب شد. (ر.ک: همان، 9) میرزا عبدالله افندی اصفهانی اکثر روایات این کتاب بلکه همه آن را مأخوذ از کتب غیر مشهور و غیر قابل اعتماد میداند. (ر.ک: افندی اصفهانی، ج 2، 1401 ق: 231).
صاحب اعیانالشیعه روایات این کتاب را غیر مستند و غیر منطبق با واقعیات تاریخی میداند. (ر.ک: امین، ج 6، 1421 ق: 122) شهید مطهری بیش از دیگران به اثر تاخته و آن را پر از دروغ میخواند و تألیف آن را مانع مراجعه به منابع اصلی و مطالعه تاریخ واقعی امام حسین (ع) میداند. (ر.ک: مطهری، ج 1، 1365: 54)
ایشان کتابهایی چون روضهالشهدا و اسرارالشهاده را مملو از افسانه میداند و میگوید: «جامعهای که تاریخی مانند تاریخ حسین بن علی دارد، مملو از افتخار و حماسه و عظمت و زیبایی و آموزندگی و الهام بخشی و آن را پر میکند از افسانههای احمقانهی روضهالشهدایی و اسرارالشهادهای، حقا چنین جامعهای سفیه است نه رشید. ما امروز باید همان طوری که به حفظ آثار تاریخی و ملی میخواهیم بکوشیم به حفظ تاریخ خودمان بکوشیم.» (همان، ج 3: 303) بعضی معتقدند روضهالشهدا مقتلی است که با عقاید و تحولات زندگی نویسندهاش آمیختگی زیادی دارد. (ر.ک: برومند، حسنخانی، 1394: 1) «کتاب روضهالشهدا مسائل را به شکل تاریخی بحث کرده؛ اما متنش ادبی است. حوادث را لحظه به لحظه گزارش کرده و حتّی برای نقلها گاهی منبع هم ذکر میکند اما متأسفانه سرشار از نقلهای ساختگی است که به احتمال از کتابهای دیگر برداشته، بعدها این کتاب منبعی برای آثار دیگر شد و از این طریق دروغهای زیادی در کتابهای بعدی وارد شده است.» (جعفریان، 1391: 453)
این کتاب از جمله تأثیر گذارترین آثار در متون تعزیه ایرانیان است و بر اساس توصیفات نگارنده آن از واقعه عاشورا نگار گریهای فراوانی صورت گرفته است که علاوه بر کتب در پرده خوانیها و شبیه خوانیها مورد استفاده قرار میگرفته؛ این تعزیهها با وجود نقش ارزشمند تبلیغی در زنده نگه داشتن قیام عاشورا، خود از دلایل ورود تحریفات و مجعولات محسوب میشوند. مثلاً تعزیهی «شبیه» امیر تیمور، تعزیه عروسی قاسم و حضور لیلی یا حضور شهربانو در کربلا و تعزیه زعفر جنی و وجود مطالب مجعول و مشکوک در کتاب، امری غیر قابل انکار است. این موضوع دلایل متعددی دارد که به مهمترین آنها اشاره میشود.
نمونههایی از مطالب نادرست و تحریفات در روضهالشهدا
با نگاهی اجمالی به کتاب که در ده باب و یک خاتمه تألیف شده، به ویژه بخش اصلی آن، یعنی سه باب پایانی که بیان مقتل حضرت سیدالشهدا و حوادث بعد از واقعه است، موارد زیادی از مطالب سست و مجعول یافت میشود که ذکر و توضیح همه آنها خود کتاب مبسوطی خواهد شد بنابراین به بعضی از آنها اشاره میگردد؛ این تحریفات هم لفظی است و هم معنوی و هم عملی و به تحریفات سنتهای عزاداری نیز انجامیده و بسیاری در منابع مورد استفاده کاشفی مذکور است:
1-خلق حوا از پهلوی چپ آدم. (ر.ک: کاشفی، 1390: 40) این مطلب از اسرائیلیات مشهور است.
2-افتادن آدم و حوا به سر اندیب و جده در ساحل دریای هند. (ر.ک: همان، 40)
3-نصف عذاب دوزخ برای قابیل است. (ر.ک: همان 48)
4-ماندن دختر هفت ساله امام حسین (ع) به دلیل بیماری در خانه ام سلمه و آمدن کلاغ خون آلودی که خبر رسان کشتی نوح بود و ...(ر.ک: همان، 52)
5-اینکه شأن نزول سورهی یوسف تسلی دل پیامبر و اهل بیت در شهادت امام حسین (ع) بوده است. (ر.ک: همان، 70)
6-وجود شتر پیام رسان از حضرت یوسف به حضرت یعقوب. (ر.ک: همان، 90)
7-وجود بیست و دو هزار زخم و جراحت بر بدن امام حسین (ع). (ر.ک: همان،98)
8-قتل عام شامیان توسط تیمور در انتقام شهدای کربلا. (ر.ک: همان، 105) کاشفی قتل عام شامیان توسط تیمور را انتقام از آنها به واسطه شرکت داشتن نیاکانشان در قتل امام (ع) معرفی کرده است. درست است که تیمور با شعار انتقام خواهی امام حسین (ع) دمشق را گشود ولی با توجه به اینکه اهل منبر بر اساس تأکید کاشفی بر انگیزه مذکور و نه تواریخ، فتح شام را بازگو میکردند، دور نیست که آنچه به عنوان شبیه یا تعزیه امیر تیمور تا چند دهه قبل در ایران برگزار میشد از روضهالشهدا بوده باشد. (ر.ک: شعرانی، 1382: 66)
9-عقوبت بیست و دو هزار کوفی شرکت کننده در جنگ با امام (ع) در عرض یک سال. (ر.ک: کاشفی، 1390: 114)
10-خون باریدن از آسمان و خونین بودن هر سنگی در مسجدالاقصی و اطرافش پس از شهادت امام (ع). (ر.ک: همان، 134) و نیز زمین لرزه در کربلا و غریو از آسمان با شهادت امام (ع) (ر.ک: همان، 469)
11-پرواز جنازه جعفر ابی طالب از سر نیزه کفار به بهشت در جنگ. (ر.ک: همان، 137)
12-گم شدن امام حسین (ع) در طفولیت و یافتن او با راهنمایی آهو. (ر.ک: همان، 172)
13-داستان پیرمرد نابینا که پس از شهادت حضرت علی (ع) متوجه شد که ایشان هر شب به او سر میزدهاند. (ر.ک: همان، 240)
14-وصیت امام حسین (ع) به برادرش برای عروسی قاسم با دختر امام حسین (ع). (ر.ک: همان، 261)
15-کشته شدن زن خیانتکار امام حسن (ع) در دمشق با بستن او بر دم اسب و افکندن او به دریا. (ر.ک: همان، 263)
16-داستان فطرس ملک که در انجام امر الهی کوتاهی کرده، بالهایش سوخته بود و با تولد امام حسین (ع) خویش را به ایشان مالید و بهبود یافت. (ر.ک: همان، 268)
17-قصه زن زیبای مطلقه زبیر و خواستگاری همزمان امام حسین (ع) و یزید از او و بروز اختلاف بین آنها. (ر.ک: همان، 287)
18-شهادت هاشم بن قطبه در کربلا که سالها قبل در نبرد صفین به شهادت رسیده بود. (ر.ک: همان، 402)
19-بیماری ابن زیاد در اثر چکیدن خون سر امام بر پای او. (ر.ک: همان، 487 و 358)
20-آمدن مسلم بن عقیل از مکه به مدینه و سپس رفتن او به عراق به دستور امام (ع). (ر.ک: همان، 395)
21-آمدن ده هزار نفر از شام به فرماندهی عامر بن طفیل برای کمک به ابن زیاد. (ر.ک: همان، 304)
22-وجود اسامی جعلی فراوان در جمع دو سپاه که در هیچ منبعی نیامده. مثل سامر، حجر حجار، حماد بن انس، هاشم بن غتبه، وقاص بن مالک و...
23-حضور لیلی مادر حضرت علیاکبر در کربلا و هجده ساله بودن علیاکبر هنگام شهادت و کشتن دو هزار نفر در یک حمله توسط ایشان. (ر.ک: همان، 353)
24-خطا رفتن تیر پانزده هزار تیرانداز که به سوی امام حسین (ع) تیراندازی میکردند. (ر.ک: همان، 461)
25-گفتگوی سر امام حسین (ع) با پیر ترسا. (ر.ک: همان، 499)
26-عروسی قاسم بن حسن با دختر امام حسین (ع) در ظهر عاشورا. (ر.ک: همان، 340) این مطلب که همه جنبههای تحریف را در خود جمع کرده اوج مطالب مجعول در واقعه عاشوراست. «ظهر عاشورا که امام (ع) دو رکعت نماز خوف خواندند و دو نفر هم سپر ایشان شدند و به شهادت رسیدند گفتهاند، امام (ع) فرمودند: حجله عروسی را آماده کنید من میخواهم عروسی قاسم را با یکی از دخترانم ببندند.» (مطهری، ج 1، 1365: 27-28) «حکایت تزویج فاطمه به قاسم در کربلا از حکایات مجعوله و مخترعه است که کاشفی نقل کرده و شیخ طریحی از باب سهلانگاری در منتخب و سید محدث بحرانی در مدینه المعجزات از منتخب نقل کرده و موجب سرایت و اشتهار در السنه و افواه شده و کسی از علمای نسب و تاریخ این احتمال را نگفته، زیرا که علمای نسب را شبهه نیست که از برای حضرت حسین (ع) دو دختر بیشتر نبوده، یکی فاطمه که خود حضرت او را تزویج نمود برای حسن بن حسن و دیگری سکینه که امینه نام داشت. پس هویداست که داستان عروسی و نکاح قاسم از امور واهیهی مکذوبه است و صحت ندارد.» (اشراقی، 1379: 138) این تحریف در مراسم سوگواری عاشورا در مناطق مختلفی راه پیدا کرده که گل آوردن و حجله درست کردن و عروس قاسم آراستن و... از آن جملهاند.
27-تحریف در مسأله شفاعت. این مطلب چند بار در این کتاب ذکر شده. مثلاً: «حسین روز قیامت به عرصات آید ... و گوید: خدایا مرا شفاعت ده در حق کسی که در مصیبت من گریسته... شفاعت حسین به محل قبول رسیده، گریندگان حسین را برات نجات ارزانی دارند.» (کاشفی، 1391: 67) یا «آب سرچشمه لطفش چون ترشح نمودی، غبار جرائم از صفحه حال هر گنهکار محو فرمودی.» (همان، 272) و یا «روزی که امام حسین (ع) کمر شفاعت بربندد، هر که امروز برای او گریسته، آن روز لب امیدش از یافتن مراد بخندد.» (همان، 477) شهید مطهری شفاعت صحیح را دو نوع میداند: 1-شفاعت رهبری یا شفاعت عمل 2-شفاعت مغفرت یا شفاعت فضل (ر.ک: مطهری، 1391: 22) «اگر کسی گمان کند که تحصیل رضا و خشنودی خدای متعال راهی دارد و تحصیل و خشنودی فرضاً امام حسین (ع) راهی دیگر و هر یک از این دو جداگانه ممکن است انسان را تأمین کند، دچار ضلالت بزرگی شده است... این چنین تصویری از شهادت نه تنها باطل و نادرست است بلکه شرک در ربوبیت است... امام حسین (ع) برای اقامهی نماز و زکات و سایر مقررات اسلام از زندگی چشم پوشید و به شهادت تن داد.» (همان: 225) شفاعت امام حسین (ع) به این صورت نیست که بر خلاف رضای خدا و ارادهی او چیزی را از خدا بخواهد. شفاعت او دو نوع است: یک نوع آن همین هدایتهایی است که در این جهان ایجاد کرده است و در جهان دیگر مجسم میشود و نوع دوم... شفیع کسانی است که از مکتب او هدایت یافتهاند او شفیع کسانی نیست که مکتبش را وسیله گمراهی ساختهاند. (ر.ک: همان، 229) اینکه به مجرد گریه بر امام (ع) همه گناهان شخصی بخشیده شود و مورد شفاعت قرار گیرد از بدآموزیهای خطرناکی است که از این دست آثار منتقل شده است.
28-درخواست امام حسین (ع) از شمر در لحظات آخر که از سینه من بلند شو تا نماز بخوانم و تو در حال سجده سر از تن من جدا کن! (ر.ک: همان، 470)
29-رسیدن مهتر پریان به نام زعفر جنی زاهد به حضور امام حسین (ع) برای استجازه جهاد! (ر.ک: همان، 462) «حاجی نوری میگوید این داستان زعفر جنی و عروسی قاسم، اول بار در کتاب این مرد نوشته شده.» (مطهری، ج 1، 1365: 53)
دلایل ورود تحریفات و مجعولات به روضهالشهدا
کتابی با شهرت و تأثیر روضهالشهدا متأسفانه پس از نگارش تا امروز منبعی برای ترویج و گسترش تحریفات گوناگون شده بنابراین مناسب است به دلایل ورود این دست مطالب به چنین اثری پرداخته شود. از جمله این دلایل این موارد است:
توجه به زیباییهای ادبی، استفاده از اشعار و غفلت از محتوا
نویسنده در بسیاری از بخشها با بهره جویی از خیالپردازی و توصیف و همچنین آرایههای ادبی و اشعار شاعران دیگر به جای نقل مقتل یا بیان تاریخ به آفرینش ادبی مشغول گردیده. کاربرد شعر در این کتاب فراوان است و این اشعار از شاعران مختلف نقل شده و بعضی سروده خود کاشفی است. اشعار قاسم انوار و ابن حسام خوسفی و مقتل منظوم ابوالمفاخر رازی بیش از دیگر شاعران مورد استناد واقع شده.
در نگارش کتاب از آرایههای مختلف ادبی استفاده شده، از جمله انواع تشبیه، انواع کنایه و استعاره و سجع و جناس، اشتقاق و شبه اشتقاق، قلب، تضاد، هم آوایی حروف، مراعات نظیر، تنسیقالصفات، ارسال مثل، تلمیح، تضمین، بهره جویی از آیات و احادیث، انواع توصیفات. توجه بیش از حد کاشفی به شاعرانگی در نگارش از دقت محتوایی اثر کاسته است. مثلا پس از شهادت امام (ع): «آفتاب عالم افروز از تاب باز ایستاد و ماه جهان آرای در چاه محاق افتاد. زهره برای دل زهرا دست از طرب باز داشت... فرشتگان در جو هوا ناله برداشتند. جنیان از نواحی کربلا به نوحه درآمدند. آسمان دامن از خون پر گردانید، زمین از غضب الهی بر خویش بلرزید... کوهها به صدای دردآمیز و نوای محنتانگیز بنالیدند.» (همان، 470) او در نگارش این کتاب به سبک انشای گلستان سعدی نظر داشته و به ویژگیهای ادبی و هنری بیش از روایت تاریخ توجه کرده است.
بیان داستانی و جزئی نگری در روایت
بسیاری از تحریفات به وجود آمده در این کتاب به شیوه قصه گویی و نقلهای داستانی کاشفی باز میگردد. او گرایش زیادی به داستانی کردن وقایع داشته است. «در پرداخت به جزئیات و جریانات فرعی، مؤلف مشخصا با استفاده از تخیل و غلو، سعی در تهییج عواطف مخاطب میکند.» (نیک پایان، 1375: 31) مؤلف با تشریح جزئیات ماجرا، حالتی قصهوار به آن بخشیده. «سخن گفتن حیوانات، ارتباط ماورای طبیعی اولیا با فرشتگان و ملائک، تشریح خوابها و پیشگویی واقعه عاشورا در موقعیتهای مختلف باعث گردیده تا خواننده با اثری داستانی روبرو باشد؛ هرچند چهارچوب و ساختمان این روایات داستان گونه، واقعیات تاریخی است.» (همان، 34) در بیشتر توصیفات داستانی، کاشفی گویی در پی خلق یک اثر دراماتیک است. او اغلب به شیوه روایت دانای کل به بیان کشمکشهای روحی و جسمانی اشخاص میپردازد و گونهای تعلیق ایجاد میکند تا هم خواننده را به دنبال خود بکشد و هم سخنانش را باورپذیر سازد. آمیختگی کلیات تاریخی با جزئیات آفریده شده در ذهن نویسنده، حالتی قصه گونه ایجاد کرده و او را موفق کرده تا با بیانی حماسی، سوگنامه خود را روایت کند.
طبیعی است چنین کاری به ورود مجعولات ریز و درشت منتهی میشود. مثلا هنگام به میدان رفتن حضرت قاسم داماد؟! امام (ع) «گفت: ای جان عم! به پای خود به گورستان میروی، بدین گونه نتوان رفت. دست کرد و گریبانش چاک زد و هر دو دستارش به هر دو جانب رویش فرو گذاشت، و لباس به شکل کفن در پوشانید و تیغ خود به دست وی داد و به میدانش فرستاد، و قاسم روی به معرکه آورده و آغاز رجز کرد و...» (کاشفی، 1390: 431) شهید مطهری هم در نقد این کتاب اشاره دارد که کاشفی داستانها را به شکل افسانه آورده است و از وقتی این کتاب به دست مردم افتاد، کسی تاریخ واقعی امام حسین (ع) را مطالعه نکرد. (ر.ک: مطهری، ج 1، 1365: 54)
استناد به منابع غیر معتبر در مورد عاشورا
به طور کلی منابع مورد استفاده کاشفی دو دسته منبع است: 1-منابع کهن مثل صحیح بخاری، سنن ترمذی، عیون اخبار رضا، تاریخ طبری، 2-منابع معاصر او که خود دو گونهاند؛ بعضی مثل شواهدالنبوه و روضهالاحباب تا حدی از اعتبار کافی برخوردارند و بعضی گمنام و کم اهمیت هستند که بعضی از اخبار ضعیف از طریق آنها به کتاب راه جسته. (ر.ک: گوهری و همکاران، 1390: 110) استاد رسول جعفریان موارد مورد استفاده کاشفی را 44 عنوان ذکر کردهاند. (ر.ک: جعفریان، 1391: 504-510) ولی در پژوهشی دقیقتر این منابع 68 عنوان آمده که به تفکیک اینگونه تقسیم بندی شده: 1-تفاسیر 8 کتاب 2-کتب حدیث 12 عنوان 3-تاریخ و انساب 10 کتاب 4-سیره پیامبر 7 عنوان 5-مناقب و زندگی نامه اهل بیت (ع) 9 کتاب 6-مقاتل 4 کتاب 7-اخلاق و تصوف 5 کتاب 8-ادبیات 8 کتاب و 5 کتاب هم نامعلوم و ناشناخته است. (ر.ک: گوهری و همکاران 1390: 102-109) شواهدالنبوه جامی با 37 بار استناد پر استفادهترین اثر و بعد از آن روضهالاحباب دشتکی و مقتل الحسین خوارزمی و مقتل الشهدای ابوالمفاخر رازی قرار گرفته که مخصوصا در بیان واقعه عاشورا به آنها استناد بیشتری شده.
کاشفی در بسیاری موارد از دادن منبع خودداری کرده یا با عبارتهایی همچون: آوردهاند...، راوی گوید...، اهل تاریخ برآنند... در بعضی تفاسیر آمده... در بعضی کتب آوردهاند... بسنده کرده و از ذکر منبع تفره رفته است و اتفاقا بیشتر در همین مواقع مطالبی قابل نقد آورده است. گاهی نیز تنها اسم افراد را آورده و مطالبی را به آنها نسبت داده مثلا از امام اسماعیل (ص 495)، شیخ مفید (ص 267)، حاکم خثعمی (ص 377)، ندافی نسابه (ص 535)، شیخ شرفالدین عبیدالله نسابه (ص 531) مطالبی نقل کرده و منبعی ارائه نکرده است.
منابع فارسی در کار کاشفی زیاد است که استفاده از این منابع که بسیاری مؤلفانش همروزگار وی بودند هم به دلیل در دسترس بودن آثار آنهاست، هم این که چون کتاب فارسی بوده و همه به شکلی مخاطب آن بودند نسبت به ترجمه عبارات عربی بهتر در متن جایگیر میشده و هم اینکه نوعی حرمت گذاری به فضلای عصر و مقبولیت تراشی برای اثرش در نزد آنها محسوب میشده است.
لازم به ذکر است بسیاری از مجعولات در این کتاب از منابعی است که کاشفی واقعا از آنها استفاده کرده بنابراین «روضهالشهدا، سرچشمه همه اخبار مجعول مربوط به واقعه کربلا نیست و بسیاری از این دست اطلاعات مأخوذ از منابع پیش از کاشفی است.» (گوهری و سایرین، 1390: 95)
اتکا به حافظه در امر نگارش
یکی دیگر از دلایل وجود اغلاط تاریخی و تحریفات در این کتاب این است که کاشفی واعظی توانمند و خوش حافظه محسوب میشده و احتمالا او اعتماد زیادی به حافظه خویش داشته و مطالعاتی که از پیش در مجالس گوناگون با جرح و تعدیل و کاستن و افزودن مناسب مجلس وعظ بیان میکرده، به عنوان نقلی از آن کتاب آورده است؛ یا اینکه منبع را اشتباه نقل مینموده است؛ مثلا از 28 مورد نقلی که به تصریح او از مقتل خوارزمی ذکر کرده اصالتا چهار مورد وجود ندارد و بعضی نیز با منبع اصلی تفاوتهایی دارد. آن چهار مورد عبارتاند از: خودکشی ذوالجناح پس از شهادت امام حسین (ع)، آمدن لشکر جنیان برای یاری امام (ع) در عاشورا، آوردن سرهای شهدا در اربعین به کربلا و دفن آنها در کنار بدنهای شهیدان، سخن مادر وهب بن عبدالله کلبی بعد از شهادت فرزندش. (ر.ک: به گوهری و سایرین، 1390: 112) متأسفانه امروزه نیز بعضی از خطبا و مادحین به دلیل تکیه بر حافظه و اعتماد به شنیدههای بدون مأخذ به گسترش مجعولات کمک میکنند.
تأثیر از تفکرات و روش صوفیانه در نگارش
این کتاب با توجه به گرایش مؤلفش به فرقه نقشبندیه متأثر از گفتمان و سبک نگارش و افکار صوفیانه است «به گونهای که ویژگیهای اندیشه تصوف در مباحث مختلفی که نویسنده به آنها اشاره میکند آشکار است؛ تأثیر پذیری از مقولات صوفیانه حتی باعث برخی تحریفات در روایات واقعه کربلا در این کتاب شده است.» (برومند و حسنخانی، 1394: 1) تحلیل او از نهضت امام (ع) بر بنیاد تحمل درد و رنج توسط اولیای خداست که باعث میشود ایشان با دچار شدن به این سختیها به مقامات بلند عرفانی نائل شوند. هر که در این بزم مقربتر است / جام بلا بیشترش میدهند. او در اثرش از ابعاد ظلم ستیزانه قیام امام (ع) و اثرات تاریخی و سیاسی و اجتماعی نهضتش سخنی نگفته؛ گویی امام (ع) به شهادت رسیده تا باعث بخشایش گناهان امت شود همان نظری که مسیحیان در توجیه به صلیب کشیدن و مرارتهای عیسی دارند به قول شهید مطهری: «من نمیدانم کدام جانیهایی، جنایت را به شکل دیگری بر حسین بن علی (ع) وارد کردند؟ و آن اینکه هدف حسین بن علی (ع) را مورد تحریف قرار دادند و همان چرندی را که مسیحیها در مورد مسیح گفتند درباره حسین (ع) گفتند؛ که حسین (ع) کشته شد، برای آنکه بار گناهان امت را به دوش بکشد، برای اینکه ما گناه کنیم و خیالمان راحت باشد.» (مطهری، ج 1365، 1: 126-127)
«رویکر مذهبی کاشفی حاصل تعامل دو سه سده اخیر در حیات تشیع و تصوف بود که امتزاجی نو عرضه کرد. بر این اساس و تحت تأثیر تصوف، هم، مرز فرقهای کم رنگ شد و هم نگاه عاطفی جای نگرش فقهی را گرفت. بدین ترتیب ائمه شیعه در جایگاه سر سلسله عارفان و زاهدان متابعت محض صوفیان را داشتند. این شیوه توانست مردم خراسان به ویژه هرات را مجذوب خود کرده و ضمن خودداری از پرداختن به مسائل اختلاف برانگیز به تبلیغ اسلام و گسترش فضایل اهل بیت بپردازد.» (امینی زاده و رنجبر، 1396: 30)
تأثیر آموزههای تصوف بر مقتل نگاری کاشفی در چهار حوزه
قابل طرح است: 1- تأکید بر اصطلاحات، آداب و مقامات تصوف مثل بلا و ابتلا، گریستن، عشق، محبت، شاه، رضا، صبر. 2- ذکر کرامات اولیا و بزرگان، بیان خوابها و مکاشفات، یاد بزرگان صوفیه مثل منصور حلاج و شاه قاسم انوار. 3- ذکر اشعار صوفیانه از خود و شاعرانی مثل مولوی، عطار، سنائی و حافظ. 4- تبیین صوفیانه دشمنی یزید با امام حسین (ع). (ر.ک: برومند اعلم و حسنخانی، 1394: 11- 25)
نیاز جامعه آن روز به چنین کتابی و جذب مخاطب
کاشفی -همان گونه که ذکر شد- در محیط فرهنگی و مذهبی مهیا شده به وسیله بزرگان و امرای تیموری در هرات اوایل سده دهم هجری به نگارش چنین کتابی دست زده تا اولا جای خالی یک مقتل کامل فارسی در خصوص عاشورا را پر نماید و ثانیا با تهییج احساسات همه مردم علاقه قلبی آنان به ائمه شیعه به خصوص امام حسین (ع) را افزایش دهد. هدف او در درجه اول تبلیغی بوده و در درجه دوم پاسخ دادن به نیاز مخاطبانی که در مورد این موضوع نیاز به منبعی داشتهاند و در مرتبه بعد جذب قلوب آنان به وسیله این کتاب به تشیع. تاریخ نگاری از اهداف اصلی کاشفی نبوده که بخواهد حساسیتهای نگارش یک اثر تاریخی مستند را لحاظ کند بنابراین نوعی تسامح خود خواسته در نوشتن این کتاب داشته و از همین روزنه تحریفات فراوانی به کتابش راه یافته است. او کتاب را به خواهش داماد سلطان حسین بایقرا به نام سید میرزا در پایان عمر به نگارش آورده (ر.ک: کاشفی، 1390: 37) و شاید پیری نویسنده هم از دلایل بروز بعضی اغلاط در اثر باشد. طبیعی است اگر مخاطبان، نسبت به آنچه برای آنان نقل میشود حساسیت به خرج دهند صاحبان قلم و منبر در نقل مطالب دقت و وسواس بیشتری به خرج میدهند.
پرهیز از ایجاد اختلاف مذهبی و رویکرد خاص مؤلف در نگارش
کاشفی بسیاری از موارد اختلافی را در کتابش طرح نکرده تا باعث ایجاد تفرقه بین شیعه و سنی در محیط اجتماعی روزگارش نشود. مثلا در ماجرای شهادت امام حسن (ع) به نقل از شواهدالنبوه جامی، نامی از معاویه نمیآورد و او را تبرئه میکند. در حالی که جامی به نقش معاویه در این مسأله تصریح کرده است. (ر.ک: جامی، 1379: 346) او در کتابش کمتر به نام معاویه اشاره میکند تا آتش اختلافی روشن نشود. (ر.ک: گوهری و سایرین، 1390: 112)
همچنین از ارائه شفاف رویدادهای اختلافی بین شیعه و سنی خودداری کرده، «اما فایده اصلی این کتاب برای شیعیان بود زیرا حب اهل بیت را ترویج و حتی مراسم عزاداری امام حسین (ع) را در بین اهل سنت احیا کرد. شاید به همین دلیل باشد که اهل سنت قبل از صفویان در بسیاری از موارد اسماً سنی بودند، اما اعتقادشان درباره اهل بیت (ع) کاملاً شیعی بود و آنها آمادگی پذیرش این جریان را داشتند.» (امین زاده و رنجبر، 1396: 29)
کاشفی در پی مطرح کردن مباحث اختلافی و تقسیم خوانندگان خود به دو جبهه موافق و مخالف نبوده است بلکه هدف او ارائه کتابی بوده است که مقبول هر دو جناح شیعه و سنی قرار گیرد و عملا هم این اتفاق افتاد. (ر.ک: گوهری و سایرین، 1390: 112) مورد دیگری که میتوان به عنوان شاهد مثال آورد در واقعه مانع شدن عدهای از به خاک سپردن امام حسن (ع) در روضه رسول اکرم است که به تیر باران بدن مطهر امام (ع) اشاره میکند اما از مخالفانی مثل عایشه و نقش او در این مسأله سخنی نمیگوید: «مخالفین جنازه را تیر باران کردند و از آنجا به بقیع برده دفن کردند.» (کاشفی، 1391: 262) با همین ترفندها کاشفی «توانست در گرایش مردم از تسنن محض به تسنن عاطفی دوازده امامی در خراسان اواخر قرن نهم هجری نقش مهمی ایجاد کند.» (امینی زاده و رنجبر، 1396: 30)
هدف بودن گریه ستانی برای کاشفی در نگارش این مقتل
ملا حسین بیش از آنکه به فکر تأثیر بر عقل خوانندگانش باشد به دنبال تهییج عواطف و اثر گذاری بر احساسات آنهاست. ذکر مصائب اهل بیت (ع) راهی برای جلب قلوب و جذب دلهای آحاد مردم به سوی آنها بوده. وقتی فضای جامعه بر نمیتابد تا در مورد مسائل اختلافی تاریخی و فقهی سخنی گفته شود بهترین راهی که به نظر کاشفی رسیده اثر گذاری بر قلوب مردم است. فضای اندوهگینی که از آغاز کتاب تا پایان مشاهده میشود و اینکه با ذکر روایات متعدد این همه به ثواب گریستن بر امام (ع) و مصائب او تأکید شده به ناچار ذهن نویسنده را به سمت و سویی میبرد که با توصیفات و افزودن مجعولات، بیشتر اشک خواننده را جاری سازد تا پاداش بیشتری ببرد. در چنین فضایی ورود تحریفات، طبیعی به نظر میرسد.
نتیجه گیری
کتاب روضهالشعرا مولانا کمالالدین حسین واعظ کاشفی، از نویسندگان صاحب نام اواخر عصر تیموری، از آثار مهم و تأثیر گذار در زمینه بیان تاریخ عاشورا و تبلیغ تشیع است که با وجود ارزشهای ادبی فراوان و استقبال عوام، در طول بیش از پانصد سالی که از تألیف آن میگذرد به وسیله خواص، به ویژه در عصر حاضر مورد انتقاد و انکار قرار گرفته و آن را از عوامل مهم گسترش مجعولات و تحریفات دانستهاند. آنچه در این نوشتار تقدیم شد علاوه بر توضیح زمینه تاریخی نگارش این اثر به نقش سازنده آن در جذب قلوب خوانندگان اهل سنت به ائمه شیعه، مخصوصاً حضرت سیدالشهدا (ع) اشاره داشت. توجه به زیباییهای ادبی، استفاده از اشعار و غفلت از محتوا، بیان داستانی و جزئی نگری در روایت، استناد به منابع غیر معتبر در مورد عاشورا، اتکا به حافظه در امر نگارش، تأثیر از تفکرات و روش صوفیانه در تألیف کتاب، نیاز جامعه آن روز به چنین کتابی، جذب مخاطب، پرهیز از ایجاد اختلاف مذهبی، رویکرد مذهبی خاص مؤلف در نوشتن کتاب و هدف بودن گریه ستانی برای کاشفی در نگارش این مقتل از مهمترین دلایل بروز تحریف و جعل در روضهالشهدا بوده است. این اثر باعث ترویج انواع تحریف و خرافه شده و هر چه از زمان تألیفش میگذرد اثرات منفی آن بر نقش مثبت و سازنده آن پیشی میگیرد؛ با این همه باید توجه داشت مساعی افرادی چون حسین کاشفی در پذیرش تشیع در سالهای آغازین عهد صفوی بسیار مؤثر بوده است و بیراه نرفتهایم اگر بگوییم زمینههای توفیقات صفویه در رسمیت بخشی به تشیع، در عهد تیموری و در سایه سیاست تسامح مذهبی و ابراز علاقه آنها به ائمه شیعه فراهم شده است.