مقدمه
بیشک یکی از مهمترین ویژگیهای اثربخشی هر پیام و در نتیجه اقناع مخاطبان آن، وجود منبع موثق و معتبری برای بازتاب و بازگویی هر رویداد و واقعه اجتماعی، فرهنگی و تاریخی است. به گونهای که ضامن صحت و درستی هر خبری در گرو وجود منبعی صادق و آگاه است. بیان واقعه جانگداز عاشورا و شرح مصائب و صحنههای جانسوز آن، مطابق با واقعیات تاریخی رویداد، به گونهای که حق مطلب ادا گردد و رسالت ابلاغ پیام احیاگر دین که تنها با ریختن خون امام راستین و برحقی چون حسین (ع) کامل میگردید، بدون وجود مبلغی عالم، شجاع، متوکل و صبور ممکن نبود. حضرت زینب (س) با آن روح بزرگ و قدسی از ایفای رسالت ابلاغ حقانیت حسین (ع) و افشای ماهیت پلید خاندان امویان، با تحمل بلاها و مصائب جانفرسا، به بهترین صورت قابل تصور برآمد و بیشک بدون برخورداری از ویژگیهای شخصیتی متعالی و فضائل علمی و اخلاقی برجسته، چنین موفقیتی در ابلاغ پیام حسین (ع) امکانپذیر نبود. اگرچه گوهر وجود بیمثال آن حضرت (س)، بنا به تعبیر استاد مطهری، بعد از واقعه کربلا و تحمل مصائب جانفرسا، عظمت و شکوه بیشتری هم یافت اما لازمه ایفای رسالت سنگین ابلاغ پیام مظلومیت حسین (ع) و افشای شجاعانه و اثربخش ماهیت حاکمان بنیامیه، متضمن برخورداری از خصائصی است.
چنانچه عاشورا را پدیدهای بدانیم که به وجودآورنده آن حسین بن علی (ع) باشد، پرورشدهنده این پدیده زینب (س) دختر علی (ع) خواهد بود. وظیفه مهم او پس از عاشورا، پاسداری از نهضت خونین امام حسین (ع) و رساندن پیام «هیهات منا الذله» او برای جهانیان است. او راه سخت و دشواری را در پیش داشته است.
خطبههای آتشین و بلندپایه حضرت زینب (س) همه نقشههای شوم یزیدیان را بر آب کرد و همچون رعد و برق، روشنگر و کوبنده بود که تمامی بافتههای سی و چند ساله بنیامیه را از بین برد و شورشی بنیادین علیه بنیامیه برنامهریزی کرد و کاخ امویان را برای همیشه لرزاند و واژگون کرد. بیگمان اگر تحمل مصائب دشوار واقعه کربلا و شهادت واقعه کربلا و شهادت جانگداز حسین و فرزندانش بر زینب (س) ممکن گردید تا آنجا که تجربه آن همه بلا و مصیبت غمناک، از او شخصیتی شجاع، راسخ، صبور ساخت و لذا ایفای ابلاغ پیام مظلومیت حسین (ع) در بهترین شکل ممکن در سایه وجودی تحقق پیدا کرد که بارها در کوران حوادث از امتحانات الهی سربلند برخاسته بود.
بنابراین بررسی و شناخت سیاستها و شیوههای تبلیغی حضرت زینب (س) به عنوان فرضیه پژوهش پیش رو است. در ادامه این مقاله، برخی از مهمترین آن ویژگیها را در راستای تبیین ابعاد وجودی حضرت زینب (س) که به درک شخصیت مبلغ آن پیام خونین، سودمند واقع گردد، برشمرده میشود.
جایگاه تبلیغ حضرت زینب (س)
1. در اجتماع
حضرت زینب (س) با احاطه کامل بر روشهای سیاسی، فرهنگی و تبلیغی امویان به بیداری و آگاهسازی مسلمانان در مورد انحرافهای آنان میپرداخت. وی این رویارویی اسلام اصیل و اسلام دروغین را، مواجهه اسلام و کفر میدانست و حقایق تاریخی بسیاری را آشکار میساخت. آن حضرت از کودکی، در رخدادهای سیاسی و حوادث بزرگی، حضور داشت.
حضرت زینب (س) باید در همه عرصههای جهاد و مبارزه، حضور فعال داشته باشد. هم خطیب، هم محافظ حضرت سجاد (ع) و اسرای دیگر و هم هدایتگر و ترسیمگر خط مشی سیاسی کاروان باشد و هم بیان کننده احکام شرع، هم بیدارکننده دلها و پاسخگوی یاوهسرایان دشمن. بدین ترتیب، ایشان در بحرانیترین لحظات زندگی خود در حالی که سختیها از هر طرف او را گرفته بود، توانست به خوبی به وظیفه الهی خویش عمل نماید.
2. در نهضت عاشورا
امام حسین (ع) برای بیداری مسلمانان، فقط به شمشیر و قیام در میدان نبرد بسنده ننمود. بلکه از ابزارهای نرم و تأثیرگذار دیگری چون افکار عمومی و هدایت آنها به سوی مقصد و مطلوب قیام بهره جست. آن حضرت در هر فرصت و بستری که برای کار فرهنگی و تبلیغی فراهم بود، به قدرت بیان متوسل میشد و به تشریح علل ایجادی و غایی قیام میپرداخت زیرا قیام حسینی زمانی میتوانست به هدف برسد که مردمان را همدل و همراه سازد و این مهم، جز با بیداری و روشنگری جامعه امکانپذیر نبود. پس از واقعه دردناک کربلا نیز باید شخصی ادامه این مسئولیت سنگین را برعهده میگرفت تا به مردمان بیدار شده از شمشیر کربلاییان بفهماند که اکنون زمانه قیام برای عدالت است. جز حضرت زینب (س) کسی نمیتوانست پرچم این رسالت را بر دوش بگیرد. (بنت الشاطی، 1378: ص176)
3. بهرهبرداری بهینه از ابزارهای تبلیغی
با توجه به اینکه تبلیغ، شیوههای گوناگونی دارد؛ ابزارهای گوناگونی را نیز میطلبد که هر کدام در جایگاه خویش اهمیت دارد. بانوی قهرمان کربلا برای زنده مگه داشتن قیام خونین کربلا و بیدارسازی مسلمانان، از ابزارهای گوناگونی مانند رفتارهای عالمانه، به کارگیری اصول روانشناسی، دعا و عبادت، گریه و فغان و برپایی مجلس سوگواری بهره میجست. مهمترین ابزاری که توانست نقش تأثیرگذاری در ماندگاری این نهضت، جاودانی و روشنگری آن داشته باشد، خطبههای روشنگر آن حضرت (س) به ویژه در کوفه و شام بود. (نقدی، 1362: ص156)
3-1- خطبههای حضرت زینب (س)
حضرت زینب (س) دو خطبه اصلی؛ یکی در کوفه و دیگری در شام (مجلس یزید)، ایراد نمود که هر دو اهمیت به سزایی دارد. این دو خطبه هم از حیث مضمون و محتوا و هم شرایط مکانی و موقعیت ایراد آن متفاوتند. مورخان، تاریخدانان و بلاغیونی که در خطبه حضرت (س)، تأمل و تدبر کردهاند، به ویژگیها و صفاتی اشاره داشتهاند که باید در تمام تبلیغگران باشد. راوی این خطبه، بشیر بن خزیم درباره صلابت و قوت بیان آن بانو (س) میگوید:
به خدا سوگند! هرگز من زن باحیا و محجوبی را، سخنگوتر از زینب ندیدم.
نکته ظریف و مهمی که برای آگاهیبخشی مسلمانان در خطبهها و سخنان حضرت زینب (س) به چشم میخورد، آن است که ترتیب ویژهای در بیان مطلب رعایت میکند یعنی محتوا و مضمون سخنان خود را با بیان شیوا و رسا، ابتدا به کتاب خدا، سپس احادیث جدش پیامبر (ص) و پس از آن پدرش امام علی (ع) رویدادهای تاریخی مستند میکند. حضرت زینب (س) به سنتهای حتمی و قطعی خداوند در آفرینش اشاره میکند و در باب نبرد حق و باطل به بیان قانون «پیروزی نهایی حق بر باطل» میپردازد که چگونه با همه دسیسهها و نیرنگها، حقیقت پیروز و ماندگار خواهد شد. (ادیب کربلایی، 1384، ص72)
3-2- خطبه حضرت زینب (س) در کوفه
پس از آنکه ابن سعد، اهل بیت امام حسین (ع) را به اسارت از کربلا به کوفه و سپس شام حرکت داد، فرجام این برخورد با توجه به ظاهر حادثه، باید نابودی خاندان پیامبر و پیروزی پایدار حکومت امویان میبود ولی حضور فعال اهل بیت در کوفه و شام، به ویژه خطبههای پرشور و بیدارکننده حضرت زینب (س) نتیجه را به گونهای دیگر رقم زد که در پایان، یزید سرشکسته و شرمنده و پشیمان، مجبور شد آنها را به مدینه بازگرداند.
خطبههای حضرت زینب (س) متناسب با شرایط زمان و مکان بیان میشد تا کسانی را که گرفتار تبلیغات امویان شده بودند، بیدار کند. حضرت زینب (س) و کاروان او، سازمان تبلیغی امام حسین (ع) بودند و سرنوشت قیام و آگاهیبخشی مردم به دست آنها بود. اسیران، در حالی وارد کوفه شدند که نیروهای امنیتی عبیدالله بن زیاد سواره و پیاده، راههای ورودی و خروجی شهر و کوچههای آن را تحت مراقبت قرار داده بودند تا هرگونه حرکت مشکوکی را مهار کنند. از سوی دیگر، جارچیان و جاسوسان حکومت، ورود اسیران به شهر اعلام کرده و مردم را برای تماشا دعوت نموده بودند.
عبیدالله از سوی یزید، دستور داشت که اهل بیت (ع) را در شهر بگرداند تا قدرت حکومت خود را به آنان بنماید. تبلیغات بنیامیه، اسیران را خارجی (به معنی خارج شده از دین) معرفی کرده بود. هنگامی که سر مطهر امام حسین (ع) را به نیزهها زدند و همراه اسیران در شهر کوفه گردادند، فضای وحشت ایجاد شد. شهر در قبضه مأموران قرار گرفت و نفسها در سینه حبس گردیده بود. چنین فضای تاریکی، فریادگر قهرمان و شجاعی میخواست تا مردم را آگاه ساخته و آنان را علیه یزیدیان برانگیزاند. راوی نقل میکند:
حضرت زینب (س) بر مردم نهیب زد: «خاموش باشید!» با این نهیب، زنگ اشتران نیز از صدا افتد. آنگاه او شروع به ایراد خطبه نمود. (فهمی عبدالوهاب، 1985: ص 43)
3-3- خطبه حضرت زینب (س)
یزید از قتل امام حسین (ع) و پیروزی خود سرمست بود. مجلسی بیسابقه ترتیب داد که اشراف و سران لشکری در آن شرکت نموده بودند و بر بالای تخت زرنگار خود نشسته بود و قدرت خویش را میدید. دستور داد سر مطهر امام حسین (ع) را در برابر او حاضر سازند و زنان و فرزندان آن حضرت را وارد مجلس کنند. در این هنگام یزید، اشعار کفرآمیزی میخواند و درباره پیروزیهای خود یاوه میگفت و آیات قرآن را به نفع خود تأویل میکرد. پس از این سخنان، ناگهان حضرت زینب (س) از گوشه مجلس برپای ایستاد و بر مجلس چیره شد. آن حضرت (س) با منطق کوبنده خویش آن فرومایه را رسوا ساخت و حقایقی را که دهها سال بر مردم شام مخفی شده بود، نمایان کرد. حضرت در این خطبه، بر خلاف خطبه کوفه که مخاطب آن، مردم بودند، به یزید حمله میکند و تصویری از نبرد حق و باطل و رویارویی خاندان نبوت با خاندان اموی نشان میدهد. مهمترین پیامدهای خطابه حضرت زینب (س) در این خطبه، خوار نمودن دشمن و حفظ کرامت اهل بیت، افشای ماهیت بنیامیه بیان مظلومیت امام حسین (ع) و یاران، کنار زدن نقاب ستم، نفی نیستی پس از شهادت، جاودانگی نتیجههای مبارزه بوده است. (السیده زینب (س) المثل الاعلی للفضیله و العفاف، بیتا: ص 253)
ابزار و رسانه ابلاغ پیام
انتخاب ابزار مناسب در فرآیند یک اقدام تبلیغی به منظور انتشار پیام میبایست متناسب با خصوصیات مخاطبان و نحوه پراکندگی آنان باشد. مبلغ میباید از مناسبترین ابزار انتشار پیام در پیشبرد اهداف خویش بهرهگیری کند. همانگونه که امام حسین (ع) برای تبلیغ فرهنگ عاشورا، مراسم حج و شهر مکه را انتخاب نمود و در اجتماعات مهم حاجیان، سخنرانیهای روشنگرانه و هدایتبخشی را سازماندهی کرد.
حضرت زینب (س) و همراهان مصیبت دیدهاش از زن و کودک نیز با قافله «کاروان اسرای کربلا» گزارشگران و پیامآوران راستین واقعه عاشورا و اندیشههای بلند امام حسین (ع) به نسلهای بعد شمرده شدند. کاروان اسرا به مثابه رسانهای سیار و خونبار، پیام مظلومیت اهل بیت (ع) را منزل به منزل و در هر کوی و برزن غریو محزون و غمناک زینب (س) در گوش ناظران سر میداد؛ شیوهای که بیشک پیش از آن و حتی پس از آن دوره غمبار در ابلاغ پیامی به مخاطبان این گونه تجربه نگردیده بود. (الهی، بوته کار، 1375: ص 251)
سیاستها و شیوههای تبلیغی حضرت زینب (س)
1. گریه و فغان و برپایی مجالس عزاداری و سوگواری
پس از اینکه امام (ع) و اصحاب باوفایش به شهادت رسیدند زینب (س) به سرعت به طرف میدان حرکت کرد و وقتی که بدن خونین و پارهپاره برادر را دید شیونکنان گفت:
وا اخاه! وا سیداه! وا اهل بیتاه!
سپس گفت: لیست السماء اطبقت علی الارض و لیت الجبال تدکدکت علی السهل؛ (مجلسی اصفهانی 1403: ص 641) ای کاش آسمان بر زمین ویران میشد و ای کاش کوهها از هم میپاشیدند و به بیابانها میریختند.
زمانی که به پیشنهاد شمر لعین، کاروان اسیران را از کنار بدنهای قطعه قطعه شده شهیدان عبور میدادند و زینب (س) پیکر شهدا و بدن پاره پاره شده برادرش را دید، خم شد و بدن پاره پاره برادر را در آغوش گرفت و دهانش را روی حلقوم بریده برادر نهاد و میبوسید و میگفت: «یا اخی! لو خیرت بین الرحیل و المقام عندک لاخترت المقام عندک و لو ان السباع تاکل من لحمی» برادرم! اگر مرا بین سکونت در کنار تو ـ کربلا و بین رفتن به سوی مدینه مخیر مینمودند، سکونت در نزد تو را برمیگزیدم، گرچه درندگان بیابان گوشت بدنم را بخورند.
در برخی از مقاتل آمده است در این هنگام رو به مدینه کرده و میگوید:وا محمداه! صلی علیک ملائکه السماء، هذا حسین مرمل بالدماء مقطع الاعضاء و بناتک سبایا. (نجفی، 1403: ص 56) فریاد ای محمد (ص)! درود فرشتگان آسمان بر تو باد. این حسین (ع) تو است که در خون غوطهور است، اعضایش قطع شده و دختران تو به عنوان اسیر عبور داده میشوند.
راوی میگوید:
فابکت والله کل عدو و صدیق؛ (مجلسی اصفهانی، 1403: ص 25) سوگند به خدا هر دوست و دشمنی از گریه و گفتار زینب (س) گریه کرد.
«محتشم کاشانی» شاعر آئینی در دروازهبند معروف خود در این باره چنین سروده است:
ناگاه چشم دختر زهرا در آن میان |
بر پیکر شریف امام زمان فتاد |
بیاختیار نعره هذا حسین او |
سر زد چنانکه آتش از او در جهان فتاد |
پس با زبان پر گله آن بضعهالرسول این کشته فتاده بههامون حسین توست |
رو در مدینه کرد که یا ایها الرسول وین صید دست و پا زده در خون حسین توست |
این نخل تر کز آتش جان سوز تشنگی |
دود از زمین رسانده به گردون حسین توست |
این ماهی فتاده به دریای خون که هست |
زخم از ستاره بر تنش افزون حسین توست |
این غرقه محیط شهادت که روی دشت |
از موج خون او شده گلگون حسین توست |
این خشک لب فتاده دور از لب فرات |
کز خون او زمین شده جیحون حسین توست |
این شاه کم سپاه که با خیل اشک و آه |
خرگاه زین جهان زده بیرون حسین توست |
این قالب طپان که چنین مانده بر زمین |
شاه شهید ناشده مدفون حسین توست |
آنچه از اینگونه اقدامات آن حضرت (س) به دست میآید این است که او میخواهد با این نالههای جانسوز ولی آگاهانه و بیدارکننده، درسهای آموزنده به لشکریان فرومایه دشمن دهد. او باید به آنان بفهماند که جنگشان، جنگ با قرآن، آورنده قرآن و ایمان آورندگان به قرآن بوده است. او میخواهد با این نالههای جانسوز عواطف و احساسات مردم را تحریک نماید و آنان را خود به خود علیه استبداد و یزیدیان قیام و شورش کنند و میبینیم که چنین کرد.
مدتی که در شام اقامت داشت در محلهای به نام «دارالحجاری» مراسم عزاداری برپا کرد و آنچنان عزاداری و نوحهسرایی و گریه و زاری میکرد که مردمی که در آنجا شرکت میکردند تصمیم گرفتند به خانه یزید هجوم برند و او را به قتل برسانند. (مغنیه، بیتا: ص 279)
و باز آن بانوی ستمدیده را میبینیم که پس تحمل آن همه مصیبتها و رنجها به مدینه بازگشته و در شهر پیامبر و در خانه خود به سوگواری بر امام (ع) و دیگر یاران او میپردازد. در این مراسم عزاداری، هر روز گروه گروه از زنان مدینه به خدمت آن حضرت (س) آمده، ضمن تسلیت به ایشان به ندبه و گریه میپردازند تا آنجا که به تدریج زنان قبایل و عشایر، تصمیم به خونخواهی شهدای کربلا میگیرند و قیام میکنند. (بنت الشاطی، 1364: ص 180)
2. خطابه و سخنرانی
هنگامی که کاروان اسیران، در آن جو پر از ظلم و خفقان به کوفه رسید؛ زنان، مردان و کودکان کوفه همه به معابر تا مغلوبین و اسراء را تماشا کنند. برخی ناراحت و برخی بهتزده و گروهی از شدت تأثر اشک میریختند.
حضرت زینب (س) موقعیت را تشخیص داد و نگاهی به مردم کرد و با اشاره خواست همه سکوت کنند و با انتخاب بهترین فرصتها و زیباترین کلمات و جملات و با شجاعتی بینظیر و علیوار بر مسند خطابه ایستاد.
فرازهایی از خطبههای آن مظلومه (س) را در این قسمت نقل نموده و به تحلیل برخی از نکات آن میپردازیم:
الحمد للّه، و الصلاه على محمد رسول اللّه و على آله الطیّبین الأخیار. یا أهل الکوفه، یا أهل الختل و الخذل، أ تبکون؟ فلا رقأت الدمعه، و لا هدأت الرنّه، فإنّما مثلکم کمثل الّتی نقضت غزلها من بعد قوّه أنکاثا، تتّخذون أیمانکم دخلا بینکم. ألا و هل فیکم إلاّ الصلف النطف، و الصدر الشنف، و ملق الاماء، و غمز الأعداء؟ أو کمرعى على دمنه، أو کقصّه [على] ملحوده. (سعید، 1399: ص17)
حمد و سپاس مخصوص خداوند است و درود بر پدر محمد (ص) و اهل بیت پاک و برگزیده او باد! اما بعد ...هان ای مردم کوفه! ای اهل نیرنگ و فریب! گریه میکنید؟ ای کاش هیچگاه اشک چشمهایتان تمام نشود و هرگز نالههایتان خاموش نگردد. همانا مثل شما مثل زنی است که رشته خویش را پس از خوب تابیدن، باز میکرد. شما سوگندهای خود را دستاویز فساد، در میان خویش قرار دادهاید. آیا در شما جز چاپلوسی و آلودگی و سینههای پرکینه و تملقگویی کنیزان و خریدن ناز دشمنان دین، خصلتی هست؟ مَثل شما، مَثل گیاه و علفی است که در مزبله میروید یا نقرهای الایش قبیری به آن عوده میشود... .
او در ابتدای خطبه از پیامبر (ص) تعبیر به پدر میکند و با انتخاب این کلمه، میخواهد خود و قافله اسیران را معرفی کند و نسبت خویش را با پیامبر روشن سازد تا همگان دریابند اهل این قافله از کدام دودمان و قبیلهاند و از این راه افکار و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و مردم آنان را با دیده اسیر ننگرند و سپس به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان، یعنی سستعنصری و پیمانشکنی آنان اشاره میکند و با این کلمات و جملات میخواهد آنان را بر این خصلت آگاه سازد.
و در فرازی دیگر از خطبه با نگرش دقیق و ظریف با صفاتی همچون «درمان دردها»، «چراغ راه امت»، «پناهگاه جمع» و ... به معرفی شخصیت امام میپردازد تا جای شک و تردیدی برای آن قوم سستعهد باقی نماند. او همچنان با مردم سخن میگفت و آنان را کشنده حسین (ع) و خانواده پیامبر (ص) معرفی میکرد. سخنان او کاملاً صحنه را تغییر داد تا آنجا که صدای مردم کوفه به گریه بلند شده بود. زنان موهای خود را افشان کرده بودند و خاک بر سر و روی خود میریختند.
او صحنه دیگری از قیامت را در برابر مردم قرار داد. در آن روز مردم کوفه از شنیدن این سخنان، همچون ستمکاران در قیامت، حیران و سرگردان شده و دستهای خود را به دهان میگزیدند. (بنت الشاطی، 1364: ص 180)
آن استاد بیمعلم، نه تنها با مردم کوفه سخن گفت و آنان بر آن کار زشتی که مرتکب شده بودند ملامت و سرزنش کرده که در دارالاماره ابن زیاد نیز چنان نیرومندانه ایستاد و پرخاشگرانه سخن گفت و او را حقیر و کوچک شمرد که توان سخن گفتن را از او گرفت.
او پس از ورود به شام و حضور در مجلس یزید، با سخنان علیگونهاش چنان او را رسوا کرد و او را به گریه واداشت که توان پاسخ گفتن از او سلب شد. (مغنیه، بیتا: ص179)
3. سیاهپوشی
یکی از عواملی که سبب موفقیت زینب (س) شد، عقل و تدبیر او بود. اصلاً قبل از اینکه عاشورایی و اسارتی در کار باشد، زینب (س) به عقل و تدبیر معروف و مشهور بود؛ به طوری که به او القاب عقیله بنیهاشم، عقیله النساء و ... دادهاند.
عقل و تدبیر به گونهای بود که توانست در کارهایش بیشتر موفق شود و در غیر این صورت نمیتوانست در برابر یزید و اطرافیان حیلهباز و مزبورش موفق شود.
از جمله کارهای مدبرانه حضرت زینب (س) برگزاری مجالس سوگواری و عزاداری در شام و مدینه و دستور وی مبنی بر سیاهپوش نمودن محملها بود که فرمود:
اجعلوها سوداء حتی یعلم الناس، انا فی مصیبه و عزاء لقتل اولاد الزهرا علیها السلام؛
محملها را سیاهپوش کنید تا مردم بدانند که ما در مصیبت و عزاداری برای کشته شدن فرزندان زهرا (س) هستیم.
هرچند اینگونه امور از نظر دانشمندان ساده و بیارزش بود ولی در حقیقت همین کارهای با ارزش، زمینهساز قیام و انقلاب مردم علیه قاتلان امام حسین (ع) بود که توانست کاخ یزیدیان را متزلزل کند. (بنت الشاطی، 1364: ص 180)
4. رفتارهای عالمانه
یکی از عوامل موفقیت زینب (س) در رساندن پیام حسین (ع) به جهانیان، تبلیغ با عمل بوده است. او همواره تلاش میکرد که به وظیفه الهی خود عمل کند و در رعایت حلال و حرام الهی هیچگونه سهلانگاری نمیکرد و از هیچ وظیفه شرعی فروگذار نمیکرد.
نقل است که وقتی اسرا را وارد کوفه کردند، مردم کوفه از روی ترحم به اطفال و اسیران نان و خرما میدادند. ام کلثوم (س) فریاد میزد:
ای اهل کوفه! صدقه بر ما حرام است و آنان را از دست و دهان بچهها میگرفت و به سوی مردم میانداخت. (فیضالاسلام اصفهانی، 1366: ص 254)
حتی حاضر میشود نان و غذای خود را بین بچهها تقسیم کند و سه روز یا بیشتر چیزی نخورد ولی اجازه نمیدهد که ذرهای از صدقه را تناول کنند.
یکی از موارد عملی تبلیغ حضرت زینب (س) حفظ حجاب است. او نه تنها در حالت عادی، بلکه در بحرانیترین لحظات زندگی اهتمام زیادی در حفظ خود از انظار و دیدههای مردم داشت.
راوی میگوید: وقتی از حج برمیگشتم، وارد کوفه شدم. دیدم اسرا را وارد کوفه کردهاند. امام سجاد (ع) را دیدم که شتری بدون روپوش سوار بوده و از پاهایش خون جاری بود. در این هنگام بانویی را دیدم که شتری برهنه سوار است. سؤال کردم: «او کیست؟» گفتند: «زینب کبری (س) است.» فریاد میزد: «ای مردم! چشمهای خود را از ما بپوشانید. آیا از خدا و رسولش حیاء نمیکنید که حرم رسول خدا در حالیکه پوششی ندارند، مینگرید؟ (فاضل، بیتا: ص 635)
او میخواهد با عمل و رفتار خود به جهانیان بفهماند که حسین (ع) و یاورانش برای احیای احکام الهی شهید شدهاند و زنان و کودکانش به همین دلیل به اسارت میروند و این بنیامیه و دستگاه حاکمه یزید نسبت به احکام الهی نه تنها بیاعتنا هستند بلکه احکام الهی را واژگون کردهاند.
قاطعیت و ابراز وجود
قاطعیت به معنای تن به خطر دادن در راستای تحقق اهداف خویش است. زینب (س) که پرورشیافته مکتب علوی است. هدفی جز رضای خدا و پاسداری از دین جدش ندارد. این در حالی است که عشق به ولایت در قالب عشق حضرت زینب (س) به برادرش امام حسین (ع) متجلی گشته است. بنابراین با عزمی راسخ در راستای تحقق هدف متعالی خویش که همان یاری امام معصوم زمان خویش است، مدبرانه برای ازدواج خویش شرطی تعیین میکند. این شرط بیانگر قاطعیت او در همراهی و یاری امام خویش و همچنین تدبیر و دوراندیشی اوست.
زینب (س) به همسری پسر عمویش عبدالله بن جعفر در آمد، مشروط بر آنکه هرگاه برادرش حسین (ع) خواست به مسافرتی برود و زینب (س) خواست با او همراهی کند، عبدالله از او جلوگیری نکند. (فاضل، بیتا: ص 635)
قاطعیت و صلابت زینب (س) در مواجهه با دشمنان ملموستر است. در کاخ یزید با وجودی که حضرت (س) در لباس یک اسیر ظاهر شده است، یزید را خطاب قرار داده، میفرماید:
حالا که حوادث تلخ روزگار مرا به اینجا کشانده است که با تو همصحبت شدهام، تو را بسیار خوار و حقیر میدانم و تو را به خاطر عملی که انجام دادی، بسیار توبیخ میکنم.
عملکرد عزت محور حضرت زینب (س)
زینب (س) به عنوان پیامرسان عاشورا، تنها زنی است که در یک مقطع زمانی، به عنوان نایب امام معصوم انجام وظیفه نموده است. در اثبات الوصیه مسعودی آمده است:
حسین (ع) به خواهرش زینب (س) وصیت کرد در زمان امام چهارم (ع)، علوم آل محمد (ص) را از زبان زینب (س) دختر علی (ع)، نشر میشد. برای پرده پوشی بر امام چهارم (ع) و حفظ جان او. (افتخاری، 1353: ص 243)
انجام این وظایف خطیر، نیازمند صلابت علیگونهای که دوست و دشمن را مقهور خود سازد. در ناسخ التواریخ در احوال حضرت زینب (س) آمده است:
چنان خطبهای را که فصحای بلاغت و بلغای فصاحت اشعار از اتیان شطری بلکه سطری عاجزند، به آن تسلط و قدرت بیان فرمود و در ضمن آن مراتب شهدا و مقامات سیدالشهداء را باز نماید و مرتکبین آن اعمال ناخجسته منوال را توبیخ و ملامت نمود. (فولادزاده، 1369: ص 32)
عزت و اقتدار در وجود مقدس حضرت زینب (س) عبارتند از: توکل و اتصال به سرچشمه عزت و اقتدار، صبر در مصائب، شجاعت، حقگرایی و بینیازی جستن از خلق.
5. حقگرایی و ظلمستیزی
مادامی که ظلم و ستم بر جامعه حاکم باشد و مناسبات اجتماع بر مبنای خودکامگی و خودکامهپذیری تنظیم شود، حرمتی برای عزت افراد باقی نمیماند. چنین جامعهای برای دوام خودکامگی حاکمان ذلیلپرور است. با این حال، در چنین جوامعی نیز عزت واقعی از آن افرادی است که خود را به منبع لایزال عزت، متصل نمایند. اینان تقوای الهی را در پیش میگیرند که «هیچ عزتی بالاتر از تقوا نیست.» (نهجالبلاغه حکمت 173)
تقوای الهی نیز آنها را به حقطلبی و حقگرایی سوق میدهد. «هیچ ناتوانی حق را نگرفت؛ مگر اینکه عزیز و نیرومند شد.» (مجلسی، ج87: ص 473) حقگرایی مانع تسلیم شدن در برابر فرومایگان میگردد. از همین رو، سیدالشهداء (ع) ؛ معلم بزرگ عزت و آزادی میفرماید:
آگاه باشید که این فرومایه (ابن زیاد) فرزند فرومایه، مرا میان دو راهی شمشیر و خواری قرار داده است و هیهات که ما تن به خوار بدهیم. (خوارزمی، ج2، ص7)
زینب (س) نیز که رشد یافته مکتب عزتمحور حسین (ع) است در برخورد با ابن زیاد و یزید، به گونهای رفتار میکند که هیبت دروغین آنها، درهم شکسته میشود، زیرا عزت و اقتدار عقیله بنیهاشم از حقگرایی او نشئت گرفته است و انسان حق طلب از عزت و اقتدار بالایی برخوردار است و عزت نفس بالا در رفتار و گفتار و حتی حالات فیزیکی او متبلور میشود. درباره نحوه ورود حضرت زینب (س) به قصر دارالاماره نقل شده است که زینب (س) بدون اینکه اعتنایی به آن جبار ستمگر (ابن زیاد) نماید، وارد مجلس شد و نشست. چون زینب (س) با آن حالت بدون اجازه گرفتن از ابن زیاد در جای خود جلوس نمود، ابن زیاد با بهت و حیرت پرسید: «تو کیستی که این چنین مینشینی؟» زینب (س) برای درهم کوبیدن اقتدار دروغین او و تحقیر این مظهر خودکامگی، به او پاسخی نمیدهد تا سرانجام یکی از کنیزکان میگوید: «این زینب (س) دختر فاطمه (س) است.» ابن زیاد که عزت غیرخداییاش به ذلت مبدل گشته بود، با خشم و کینه، رو به زینب (س) میکند و میگوید: «خدا را شکر که شما را رسوا کرد.» زینب (س) دیگر سکوت را جایز نمیداند و با اقتدار و صلابت، بار دیگر عزت الهی خود و خاندانش را به رخ ابن زیاد میکشاند: «سپاس سزاوار خدایی است که ما را به محمد (ص)، گرامی داشت و از آلودگی و پلیدی مبرا ساخت.» (طبری، ج5: ص 754)
زینب (س) بار دیگر اعلام میدارد که عزت او و خاندانش به واسطه اتصال آنها به ذات باری تعالی است:
من اعتزّ الله اهلکه العزّ؛ (آمدی، 1380، ص874)
هرکس عزت را از غیر خدا بجوید، آن عزت او را هلاک میکند.
عشق به خدا و حقمحوری یکی از اصلیترین عوامل رفتارهای عزت محور اقتدار زینب (س) در رویارویی با خودکامگان زمان بود. عشق به خدا و پایبندی به اخلاق، یکی از عواملی است که باعث ایجاد عزت نفس بالا در افراد میگردد؛ زیرا حقطلبی و ظلمستیزی انسان را به سمت پاسداری از حرمت نفس و احساس خودارزشمندی دلالت میکند. این احساس خودارزشمندی باعث میشود که انسان از موضع قدرت با مسائل و مشکلات روبهرو شود. مصداق بارز این نوع عملکرد در برخود عقیله بنیهاشم قابل مشاهده است. در تواریخ نقل شده است که حضرت زینب (س) هنگام ایراد خطبه در کوفه، به مردم اشاره کرد که ساکت شوند. همه ساکت شدند. پس از اتمام خطبه ایشان، راوی میگوید:
مردم کوفه از استماع این کلمات در حیرت شده بودند و میگریستند و دستها به دندان میگزیدند. اقتدار و صلابت علیگونه زینب (س) طوری بود که حتی آن هنگام که در لباس یک اسیر به ظاهر شکستخورده، به ایراد خطبه میپردازد، دوست و دشمن در برابر عزت و اقتدار او و خاندانش سر تعظیم فرود میآورند. (فولادزاده، 1369: ص32)
6. دعا و عبادت
از دیگر شیوههای تبلیغی حضرت زینب (س) دعا و عبادت است. او همواره میدانست که دشمنان در انتظارند تا کوچکترین واکنش یا کلامی را جستجو کنند که نشانهای از ضعف خاندان پیامبر باشد و از این رو برای اینکه دشمنان را مأیوس کند، در روز یازدهم وقتی که در کنار جسد برادر آمد، توقف کرد و با خلوصی خاص متوجه خدا گردید و عرض کرد:
اللهم تقبل منا قلیل القربان؛ (مجلسی اصفهانی، 1403: ص569)
خداوندا! این قربانی کوچک را از ما قبول کن.
از دعایی که حضرت زینب (س) نمود، میتوان دریافت که با همه این مصایب و مشکلات، باز هم در برابر توفانهای کوبنده ایستاده است و با خدای خود میگوید:
یا عماد من لا عماد له و یا سند من لا سند له یا من سجد لک سواد اللیل و بیاض النهار و شعاع الشمس و حفیف الشجر و دوی الماء یا الله، یا الله، یا الله؛ (نجفی، 1403: ص 521)
ای پناهگاه آن که جز تو پناهی ندارد و ای تکیهگاه آن که جز تو پشتوانهای نمیشناسد! ای خدایی که سیاهی شب و سپیدی روز و روشنایی خورشید و صدای آرام درخت و آب بر تو سجده میکنند! ای خدا! ای خدا! ای خدا!
نیز در خطبهای که در مجلس یزید بیان کرد اینگونه دعا میکنند:
اللهم خذ بحقنا وانتقم من ظالمنا واجعل غضبک علی من سفک دمائنا و نقض دماؤنا و قتل حماتنا و هتک عنا سدولنا؛ (نجفی، 1368: ص 45)
خدایا! حق ما را بازگیر و از آن کس که به ما ستم کرد انتقام بگیر و خشم خود را بر کسی که خونهای ما را ریخت و عهد ما را شکست و یاران ما را کشت و از ما پردهدری کرد فرودآر.
7. مقام علمی
یکی از فضائل و خصائص حضرت زینب (س) مقام علمی اوست. او زنی دانشمند، سخنور، فصیح و بلیغ بود و نایب خاص امام حسین (ع) در بیان حلال و حرام الهی بود و روایت است که در اسارت هنگامی که امام سجاد (ع) بیمار بود، مردم در حلال و حرام به زینب (س) مراجعه میکردند و او هم پاسخ آنان را میداد. (بحرالعلوم، 1369: ص 128)
امام صادق (ع) برای جواز چاک دادن گریبان در مصیبت فقدان پدر و برادر و ... به فعل و عمل زینب (س) در جریان کربلا استناد میکند. (جواهرالکلام، ج4، ص307)
و از این سخن امام سجاد (ع) که در خطاب به عقیله بنیهاشم میفرماید:
یا عمه! انت بحمدلله عالمه غیر معلمه و فهمه غیر مفهمه؛ (مجلسی، ج45: ص64)
عمه جان! تو بحمدلله عالمهای هستی، بدون اینکه معلم داشته باشی و تو فهمیدهای هستی، بیآنکه کسی مطالب را به تو یاد داده باشد.
پی میبریم که زینب کبری (س) علم و دانش خود را از طریق دیدن استاد و معلم به دست نیاورده، بلکه از جانب خدای تعالی به آن حضرت اعطا شده است.
8. تبلیغ در زمان
در زمان اسارتش، او تبلیغ را یک وظیفه الهی میدانست. با فصاحت و بلاغت موروثی، علم ذاتی، شجاعتی علیوار، با اینکه در بند است اما شمشیر برنده و گویای خود را برهنه کرده، آن را با تمام وجودش علیه تمام اقتدار یک حکومت طاغوتی فرود میآورد.
این قهرمان بزرگ تاریخ برای کاری سترگ بپا خاست؛ بی آنکه کمترین تردیدی به خاطرش راه یابد یا از آن موقعیت خطرخیز بهراسد.
او در کوفه با مشاهده مردمی فریبکار در اوج استعداد و قله توانایی و در اجرای طرح و شیوه دفاعی خود، در نهایت پایداری و ثبات قدم قرار میگیرد. پای نهادن در چنین راهی برای زن، به علت ضعف طبیعتش و فراوانی دردها و رنجهایش، نه تنها آسان نیست بلکه علاوه بر همت و شجاعت، قدرت ادبی، فصاحت بیان و قوه خلاقهای میطلبید تا کلمات را به تمامی از معانی انقلابی و اعتقادی برپا سازد و مهارت هنرآفرینی نیاز است که حقایق و درد و رنجها را تصویر و وضع موجود را نقد و ترسیم، و حسین (ع) و یزید دو چهره متضاد را معرفی کند.
در رویارویی با «ابن زیاد» و «یزید» در کوفه و شام، در اطرافش زنان چندی از نزدیکان و خویشان او مانند ستارگان پراکنده بر صفوفی نامنظم گرد آمده بودند که همه آنها جوانب این مبارزه را اندیشیده، آماده پیکار بودند.
گویی زینب (س) در آن لحظه برای رویارویی با دشواریها، قلب امام حسین (ع) را به عاریت گرفته بود. حاضر شدن در کنار ظالمانی که کوههای سرکش را به هراس میانداخت و انسانهای زیادی را مرعوب مینمود و مردم آن روز رنگ پریده، با ترس و هراس، جرات خود را از دست داده بودند، کاری بس دشوار مینمود. اما زینب (س) هرچند قلبش پردرد، خاطرش مکدر و تنش ناتوان به نظر میرسد اما در عمق وجود ژرفای اندیشه دوربینش، صبح شادی و بهجت دمیده و اطمینان خاطری مییابد و این اطمینان خاطر از آن نظر است که پیروزی واقعی را در برابر چشم مجسم میبیند.
زینب (س) با فصاحت و بلاغتی تمام رسالت خود را اداء مینماید. به گونهای که «ابن زیاد» اقرار به فصاحت و بلاغت این بانوی سخنور میکند و پس از سخنان زینب (س) زینب (ع) میگوید:
این زنی است که سخن به سجع و قافیه گوید و به جان خودم همانا پدرش سخن به سجع میگفت و شاعر بود.
در مجلس یزید، چنان فصاحت و بلاغتی سرداده، جنایات یزید را بر حاضران در مجلس آشکار نمود که یزید خویشتن را حیران دید و مجلسی را که برای افتخار خود تنظیم کرده بود، موجب رسوایی و افتضاح او شد. این سخنها به اطراف پایتخت سرایت کرد و بنیامیه منفور و مورد غضب مسلمین شدند و یزید را آشکار لعن کردند و یزیدی که میخواست برای پیروزی خود جشنها بگیرد، با سخنان این بانو چنان پست شد که چارهای ندید جز این که قتل حسین (ع) را از خود دفع کند و به ابن زیاد نسبت دهد و در مجلس به صراحت گفت:
خدا لعنت کند پسر مرجانه را! من به قتل حسین (ع) راضی نبودم. ابن زیاد عجله کرد و او را به قتل رساند.
ولی این سخن در نفوس مردم تأثیر نکرد؛ بلکه کار به جایی رسید که دودمان یزید به کلی نیست و نابود گردید.
یکی از دانشمندان لبنانی مینویسد:
زینب (س) نشان داد که در میان اهل بیت (ع) با جرأتترین بانو و فصیحتر و بلیغترین آنهاست. او کارهایی مانند استدلالات عقلی، قوت نفی، شجاعت همراه با فصاحت و بلاغت، در کربلا و بعد از آن انجام داد که شهرتش همه جا پیچید و ضربالمثل گردید. مورخان و نویسندگان به این مطلب گواهی میدهند.
زینب (س) با استفاده از دو اصل همدوش، «پیکار» و «تبلیغ»، رسالت عاشورای حسین (ع) را با همه ویژگیهایش به طرز صحیح به پایان میرساند و با قهرمانی خاص در بحرانهای فرساینده زندگی، مسئولیت خویش را فراموش نمی کند و بسان یک «پیامبر تبلیغی» نقشه طرحریزی شده مکتب انقلاب حسین (ع) را شکل میبخشد. (منصوری لاهیجانی، 1369: ص 200)
9. به کارگیری اصول روانشناسی
گفتنی است گرچه اصول روانشناسی در تبلیغ به صورت کلاسیک از ابتکارات علوم معاصر است ولی در تبلیغات اصیل آسمانی نیز مورد توجه قرار گرفته است و سیره رهبران و ائمه اطهار (ع) نشان میدهد که آنان در تبلیغ به اصول روانشناسی فردی و اجتماعی توجه کامل داشتهاند.
حضرت زینب (س) نیز، در آغاز خطبه بر اصالت خاندان خودش تاکید میورزد و از پیامبر (ص) تعبیر به پدر میکند تا عواطف و احساسات مردم را در اختیار بگیرد و آنان خود به خود آماده قیام و شورش شوند.
و در فراز اول خاطبه خود به بزرگترین نقطه ضعف کوفیان، یعنی سستعنصری و عهدشکنی اشاره میکند و آنان را از این راه تحقیر میکند.
و باز آن بانوی بزرگوار را میبینیم که در کاخ ابن زیاد، او را «پسر مرجانه» میخواند که برای عبیدالله توهینآمیزترین و رسواکنندهترین القاب است که حاکی از نامشروع بودن وجود وی و بدنام بون مادرش است و آن چنان ضربه بر پیکر لرزان عبیدالله میزند که تصمیم به قتل زینب (س) میگیرد.
در فرازی از خطبه آتشین خود در خطاب به یزید، پدر، جد و جدهاش میپردازد و بر اصالت خاندان خود تاکید میکند و میفرماید:
و کیف یرتجی مراقبه من لفظ فوه اکباد الاذکیاء و نبت لحمه من دماء الشهداء ....؛ (مجلسی اصفهانی، 1403: ص45)
و چگونه توقع و امید دلسوزی از آن کسی باشد که دهانش جگر پاکان را جوید و بیرون انداخت و گوشتش از خون شهیدان رویید....؟
از مقایسه بین دو خطبهای که در کوفه و شام بیان فرمود، به این نتیجه میرسیم که اصل مخاطبشناسی را کاملا رعیات کرده است؛ زیرا که در کوفه اکثر مخاطبان یبان مینماید و آنان را از جنایتی که مرتکب شدهاند و نیز از شخصیت شهیدان آگاه میسازد، ولی در شام در مجلس یزید، چون خواص حضور دارند و همه دارای آگاهی نسبت به امور هستند، لحن خطاب فرق میکند و در نتیجه به رسوا کردن و مایوس نمودن یزیدیان میپردازد.
آنچه اشاره شد اجمالی از سیاستها و شیوههای تبلیغی آن بزرگوار بود. شیوههای دیگری از قبیل شجاعت، شهامت، فصاحت و بلاغت و وقتشناسی از دیگر روشهای تبلیغی آن بزرگوار بوده است. (نجفی مرعشی، 1401: ص98)
نتیجهگیری
در آن چه گذشت، بعد از واقعه عاشورا، حضرت زینب (س) به عنوان رهبر کاروان اهل بیت، وظیفه خود که نشر اهداف قیام حسینی و آشکار کردن ماهیت قیام اباعبدالله (ع) بود، عمل نموده و با بیان خطبههای آتشین با مضامین و محتوای ارزشمند، رسالت امام حسین (ع) را به اتمام رساند، چنانچه بسیاری از مورخان اسلامی اذعان کردهاند اگر زینب (س) بعد از واقعه عاشورا حضور فعال خود را در این جایگاه به اثبات نمیرساند، واقعه کربلا در همانجا میماند. آشنایی عمیق با علوم دینی، تفسیر و بصیرت و شناخت آن بزرگوار با تاریخ و معرفتشناسی دینی، بسیار قابل توجه بوده است و لذا خطبههای آن حضرت (س) به واسطه یک چنین پشتوانه علمی حاوی بحثهای مهم تفسیری، روایی، کلامی و اعتقادی است. ارزش و عظمت زینب کبری (س)، به خاطر موضع و حرکت عظیم انسانی و اسلامی او در پیامرسانی مظلومیت حسین بر اساس تکلیف الهی بود و لذا پس از شهادت حسین بن علی (ع)، این عقیله بنیهاشم به سان نوری در دل و جان و آفاق عالم درخشید و به جای رسید که فقط والاترین انسانهای تاریخ بشریت، یعنی پیامبران میتوانند بدانجا راه یابند. او به خوبی میدانست که زاده و پرورده شرافت و عزت است و بیتردید، علاوه بر این آگاهی و پرورش آن ویژگیهای متعالی شخصیتی، یک مشیت الهی هم وجود داشته تا ایشان برای جامعه، مرجعیت و حجیت فکری و اعتقادی پیدا کند. در واقع آن چیزی که باعث تثبیت جایگاه امامت و خاندان رسالت و حفظ ارزشهای اصیل اسلام شد، حرکت انقلابی حضرت زینب (س) و کاروان اسراء بود. کاروانی که به مثابه رسانهای سیار مظلومیت امام حسین (ع)، خاندان و یارانش را در طول تاریخ به گوش جهانیان رساند. کاروانی پیش از هر رسانه دیگر با پیام خونینی به وسعت تاریخ به حرکت در آمد و اگرچه پس از طی چند منزل متوقف ماند، ولیکن از آن پس پیام مظلومیت حسین (ع) و اهل بیت پیامبر (ص) را بیهیچ محمل و مرکبی در هر زمان و مکان تا ابدیت، ساری و جاری ساخت. بله رسانه همان پیام است. چنانچه رسانه پیامی چون خون نافذ و جاوید و پیامرسانی چون زینب (س) داشته باشد، بیشک میتوان نقش و رسالت حضرت زینب (س) را در ابلاغ و نشر پیام مظلومیت خونین امام برحق، با هدف تکمیل رسالت حسینی و نیز افشای چهره پلید حاکمان فاسق و فاجر بنیامیه و با نقشآفرینی بیمثال حضرت زینب (س) در نشر پیام خونبار حسین (ع) را در راستای بسط آیینانگاره تلفیقی در این بررسی اجمالی تعمیم داد. به ویژه آن که بازگویی حکایت پررمز و راز واقعه عاشورا و رسوایی آن خاندان گمراه و افشای مظالم بیشمار امویان، بدون حرکت کاروانی غمبار از اسرای اهل بیت و بیحضور و راهبری پیامآور صادقی چون زینب (س)، ممکن نمیگردید.
منابع
ادیب کربلایی، محمدحسین (1384)، زینب (س) اخت الحسین (ع)، نجف، بیتا.
افتخاری ساوجی، محمد (1353)، ترجمه منظوم خطبه حضرت زینب کبری (س) در مجلس یزیذ، قم، بینا.
الهی، حسن (1375)، زینب کبری (س) عقیله بنیهاشم، تهران، موسسه فرهنگی آفرینه.
بحر العلوم، محمد (1369)، سیری در زندگانی زینب (س)، ترجمه: امیر وکیلیان و کریم جعفری، تهران، حکمت.
بنتالشاطی، عایشه (1350)، شیرزن کربلا، ترجمه: سید جعفر شهیدی، تهران، حافظ.
بنتالشاطی، عایشه عبدالرحمن (1364)، بانوی کربلا زینب (س) دختر زهرا (س)، ترجمه: سیدرضا صدر، قم، 22بهمن.
بنتالشاطی، عایشه (1348)، بانوی قهرمان کربلا، ترجمه: مهدی آیتاللهزاده نائینی و حبیب چایچیان، تهران، امیرکبیر.
بنتالشاطی، عایشه (1378)، بانوی کربلا حضرت زینب (س)، ترجمه: آیتالله سیدرضا صدر، به اهتمام سیدباقر خسروشاهی، قم، مرکز انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی.
تمیمی آمدی (1380)، غررالحکم و دررالکلم، قم، انتشارات دفتر تبلیغات.
حائری جزایری، نورالدین (1404ق)، ال یا ویژگیهای حضرت (س)، با مقدمه محمدتقی تاجالدین، قم، حضرت مهدی.
خوارزمی، ابوالموید الموفق بن احمد الحنفی، (1394ق)، مقتل الحسین (ع)، ج2، قم، مکتبه المفید.
دستغیب، عبدالحسین (1368)، زندگانی زینب کبری (س)، تهران، ناس.
رسول محلاتی،هاشم (1369)، نگاهی کوتاه به زندگانی زینب کبری (س)، تهران، سازمان تبلیغات اسلامی.
سپهر، عباسقلیخان (بیتا)، الطراز المذهّب فی احوال سیدتنا زینب (س)، تصحیح: محمدباقر بهبودی، تهران، اسلامیه.
سعید، حسن (1399ق)، نقش زینب کبری (س) در رهبری الهی حسن، اصفهان، حسینیه عمادزاده.