مقدمه
یکی از ویژگیهای ذاتی انسانها جستوجو یا جعل معنای زندگی بهطور کلی یا در بخشهایی از زندگی است. در واقع انسان بهعنوان موجودی خلاق و جستوجوگر همواره در راه ساختن و جستوجوی معنایی جدید و کارآمد از زندگی خود در این جهان خاکی است. مواردی چون تلاش آدمیان برای کسب معرفت، تمایل به زیبایی و خیر، تلاش برای زندگی اخلاقی، حب ثروت و شهرت، دوست داشتن و محبت به دیگران و بهویژه میل به نامیرایی و جاودانگیطلبی، همگی نشان از اهمیت جستوجوی معنای زندگی انسان در این جهان مادی است. در واقع همه تلاش آدمیان در همه یا اکثر زمینههای معرفتی، اخلاقی، سیاسی، هنری، فرهنگی و اجتماعی در راستای تأمین میل ذاتی جاودان شدن است که درصورت تأمین درست آن، آدمی میتواند مدعی معنا داشتن زندگی خود باشد؛ زیرا معنا داشتن زندگی منوط به امکان تمهید پاسخهای منطقی به سه پرسش از ارزش زندگی، هدف زندگی و کاربرد آن است.
به عبارت دیگر، زمانی ما میتوانیم مدعی معناداری زندگی خود شویم که بدانیم زیستن ما چه ارزشی دارد، هدف از این زندگی چیست و مجموعه رویدادها و تحولات زندگی چه کارکردهایی دارند؟ در پاسخ به چنین پرسشهایی، نقش مؤلفهها و متغیرهای مهمی را مطرح میسازند که بهطور استقرایی عبارتند از خدا، انسان، مرگ و آخرتباوری، مسئله شر، اخلاق و هدف زندگی. اهمیت این مؤلفهها از آن جهت است که تنها در صورت فهم درستی از آنها میتوان به سه پرسش مهم درباب ارزش، هدف و کارکرد زندگی پاسخ منطقی داد و مدعی معناداری زندگی شد. براین اساس، در ادبیات نظریات معنای زندگی، سه رویکرد مهم طبیعتگرایی، ناطبیعتگرایی و فراطبیعتگرایی وجود دارند که هر یک از منظرهای گوناگون به مؤلفههای مزبور نگریسته و پاسخهای متفاوتی به پرسشهای مذکور داده و لذا معنایی متفاوت از دیگری برای خود ترسیم میکنند.
رویکرد طبیعتگرایی بر قابلیتهای جهان مادی و علوم طبیعی جدید و رویکرد ناطبیعتگرایی بر استعدادهای عقل بشری و اصول صرفاً عقلی انسانی برای تأمین معنای زندگی نظر دارند. اما رویکرد فراطبیعتگرایی بر نقش محوری حقیقتی فراطبیعی و الهی مانند خدا، برای شکل گرفتن معنای زندگی تأکید دارد. در این زمینه، ادیان الهی آموزههای بسیار مهم نظری و راهکارهای عملی کارآمدی برای شکلدهی معنایی منطقی از زندگی انسان در این دنیا دارند؛ یعنی هم در نصوص دینی ادیان الهی و هم در سیره و سنت بزرگان آن ادیان، نمونهها و شواهد الگوهای نظری و عملی مهمی برای ترسیم چگونگی معنایی کارآمد از زندگی انسان قابل جستوجو است.
در این زمینه نهضت عاشورای امام حسین (ع) از بهترین الگوهای عملی الهی _ اسلامی است که قابلیت ترسیم شکل معناداری از زندگی انسان در این دنیا را دارد و میتواند حتی برای دیگر انسانها هم بهعنوان الگویی کارآمد مورد استفاده قرار گیرد؛ زیرا در نهضت عاشورا همه مؤلفههای معنای زندگی دارای معنایِ متعالی خاص خود هستند و میتوانند پرسشهای مهم معنای زندگی، بهویژه پرسش از ارزش زیستن و هدف از زندگی را بهطور دقیق پاسخ دهند.
بر این اساس، در این تحقیق نشان داده میشود که ماهیت پرسشها و مؤلفههای معنای زندگی چیست و چگونه نهضت عاشورا چنین مؤلفهها و پرسشهایی را در عالیترین شکل و سطح خود بازسازی و بازتعریف میکند و به انسان دیروز و امروز راه زیستن معنادار را میآموزد؟ همچنین تلاش میشود تبیین گردد که رسالت مؤمن شیعی در جستوجوی معنای زندگی خود در نهضت عاشورا چیست و آن را در کدام سطح از آموزهها یا شعائر عاشورایی باید جستوجو نماید؟ در ادامه ابتدا جایگاه تکتک مؤلفههای معنای زندگی در نهضت عاشورا بررسی شده، نشان داده میشود که هریک از این مؤلفهها چه نقشی در پاسخدهی به پرسشهای معناداری زندگی انسان دارند و چگونه میتوان از آنها استفاده کرد.
خداباوری
خداباوری نه تنها مهمترین متغیر جدا کننده ادیان به دو قسم بزرگ ادیان خداباور و غیرخداباور است بلکه مطابق رویکرد فراطبیعتگرایی، آن اساس معنای زندگی است. درواقع نظریههای مدافع رویکرد فراطبیعتگرایی تلاش دارند تا ضرورت وجود خدا را برای معناداری زندگی انسان نشان دهند. طبق این دیدگاه زندگیای که برطبق فرض وجود خدا سامان یافته باشد با زندگی بدون فرض وجود خدا متفاوت است. (بیات، 1394، ص129-128) آقدیس گوستین در این زمینه تأکید دارد که فقط خدا میتواند معنای نهایی را به زندگی ما عطا نماید. (تامسون، 1396، ص23)
این رویکرد برای اهمیت ضرورت وجود خدا به لوازم مهم خداباوری تأکید دارد که از جمله آنها میتوان به هدفمندی خلقت جهان و انسان، ضرورت اجرای کامل عدالت و اخلاق و نظایر آن اشاره کرد. در واقع بدون وجود خدا نمیتوان هدفمندی خلقت جهان، تحقق فضایل اخلاقی و اجرای کامل عدالت را متصور شد. ضمن اینکه با پذیرش ضرورت وجود خدا برای معنای زندگی، وجود انسان نیز اهمیت دوچندان مییابد؛ زیرا انسان مهمترین ابزار خدا برای تحقق اهداف الهی در روی زمین است که این مهم نشان دهنده جایگاه برجسته نوع آدمی است. در واقع، خداوند انسان را آفریده تا به تحقق آرمانهای الهی اقدام کرده، موجبات تعالی معنوی خود را هم فراهم سازد. (بیات، 1394: 141 به نقل از Baier, 2000: 120)
اکنون با توجه به متغیر خداباوری میتوان به اهمیت آن در نهضت عاشورا توجه داشت. در این زمینه میتوان پرسید خداباوری در نهضت عاشورا، چه نقشی داشت و چگونه توانست معنایی الهی به این نهضت بدهد؟ در این زمینه ابتدا باید توجه داشت نهضت عاشورا در چارچوب جهانبینی توحیدی اسلامی شکل گرفته است. یعنی این نهضتی است با رویکرد کاملاً فراطبیعتگرا که در آن همه امور رنگ خدایی دارند. به همین دلیل، مهمترین متغیر معنای زندگی؛ یعنی خداباوری، اساس نهضت عاشورایی امام حسین (ع) است.
در این خصوص، امام حسین (ع) به رنگ خدایی نهضت خود اشاره دارد. ایشان در نامهای که به مردم و بزرگان شهر بصره مینویسند، ضمن تأکید بر جایگاه خودشان بعنوان شایستهترین افراد برای حکومت بر مردم، آنها را به عمل به کتاب خدا و سنت پیامبر( برای رسیدن به سعادت حقیقی دعوت میکنند. (نک: نجمی، 1393، ص 73) چنین دعوتی نشاندهنده نقش مبنایی خداباوری در نهضت عاشوراست. او همچنین در سخنان خود خطاب به برادرش محمد بن حنفیه تأکید میکند که «هدف او از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواستهاش از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدش و احیای سنت و قانون جدش، رسول خدا( و راه و رسم پدرش علی بن ابیطالب (ع) است.» (نک: خوارزمی، 1367: 1/ 273، مجلسی، 1417: 44/ 330-329) در حالی که بر حقیقتجویان عالم آشکار است که راه رسول گرامی اسلام (ص) منطبق بر عالیترین شکل متصور از خداباوری و توحید است. پس، خداباوری مهمترین و اساسیترین متغیر معنادهنده به نهضت عاشوراست که در آن همه اعمال و گفتار دارای جهت و رنگ خدایی هستند و به همین دلیل است که در راهی که برای خداست و هدف آن تقرب به قرب حق تعالی است، تحمل همه سختیها و بلایا و شرور نیز معنادار و شیرین هستند؛ زیرا اینجا نیشها هم رنگ نوش را دارند و به زندگی ما معنایی دیگر میدهند. علاوه براین جایگاه امام حسین (ع) بهعنوان امام و ولی مسلمانان و عضو اهل بیت پیامبر اکرم (ص) که بهترین مفسران قرآن و تبیینکنندگان آموزههای دین هستند، بهطور طبیعی مبین نقش آموزه خداباوری توحیدی در نهضتی است که ایشان بنا کرده است که بهکلی رنگ خدایی دارد و از هرگونه خواستههای دنیوی و بشری پیراسته است.
آخرتباوری
آخرتباوری از مهمترین مؤلفههای شکلدهنده معنای زندگی است. تفاوت عظیم میان ادیان آخرتباور و غیرآخرتباور منجر به شکلگیری دو جهانبینی کاملاً متفاوت برای انسان میگردد. ضمن اینکه آخرتباوری مهمترین پاسخ منطقی به انسانی است که تمنای جاودانگی دارد؛ زیرا در حالیکه مرگ مهمترین عامل برهمزننده آرزوهای انسان و عامل تهدیدکننده معنای زندگی دنیوی است، تنها آخرتباوری است که روزنه امید را گشوده و با نشان داده امکان تداوم حیات ما در جهانی دیگر، منطقیترین پاسخ را به میل جاودانگی ما داده و حتی مرگ را بهعنوان ضرورت گذر از زندگی موقت دنیوی به حیات جاودان اخروی باز تعریف میکند.
همچنین آخرتباوری، مهمترین عامل معنادهنده به فلسفه شرور و خیرات و نشاندهنده حکمت و عدالت الهی است؛ زیرا بدون وجود حیات اخروی و محدودیت این دنیا برای برآوردن پاداش نیکیها و کیفر مجازات، عدل و حکمت الهی مورد تردید و پرسش واقع میشد و زیر سؤال میرفت. نهایتاً اینکه آخرتباوری عامل صبر و توکل و امید انسان مؤمن در تحمل شدائد و سختیهاست؛ زیرا او باور دارد که نتیجه تحمل شدائد در عالم آخرت متجلی خواهد شد. در این زمینه در رویکرد فراطبیعتگرا بر نقش و اهمیت جاودانگی انسان برای معناداری زندگی تأکید میشود، در حالیکه جاودانگی تنها زمانی بهطور حقیقی محقق شدنی است که امکان حیات دیگر برای او میسر باشد. (نک: بیات، 1394: 176-178)
وقتی جریان نهضت عاشورا و سخنان امام حسین (ع) مورد بررسی قرار میگیرد، مشخص میشود که یکی از مبانی و عناصر مهم این نهضت، آخرتباوری است؛ یعنی اصلاح دین و دنیای مردم دقیقاً ناظر به تأمین سعادت اخروی آنهاست. و اینکه دستآوردهای دنیوی، مانند حکومت و ثروت، تنها زمانی ارزشمندند که در راستای اهداف آخرتباورانه مورد استفاده قرار گیرند. براین اساس، اشاره به رویکرد آخرتباورانه و ضرورت تحمل سختیها و شدائد برای دریافت پاداش الهی و موقتی تلقی کردن نتایج دنیوی، از مهمترین ویژگیهای نهضت عاشوراست. برای مثال، مواردی چون اشاره امام (ع) به کشته شدن او در جریان واقعه عاشورا و به اسارت رفتن اهل بیت در گفتوگوی او با ام سلمه، قرائت آیه 21 سوره قصص در هنگام خروج از مکه، تأکید بر شهادت خود و یارانش در نامه به برادرش محمد بن حنفیه، اشاره به اینکه پیروی از نهضت اصلاحی او منجر به سعادت و هدایت حقیقی خواهد شد، در نامه به مردم بصره (نک: نجمی، 1393: 73) و نظایر آن نمونههایی از اشارات دقیق امام (ع) به آخرتباوری و نقش آن در معناداری زندگی انسان است.
در این زمینه از مهمترین سخنان سیدالشهدا (ع)، خطبه معروف او در ایام حج در مکه است. در این خطبه موارد درخشانی وجود دارد که سرنوشت و آینده نهضت اصلاحی او را تعیین میکند در حالیکه هنوز خبری از جانب کوفه دریافت نشده است. امام (ع) نشان میدهد که عاقبت کلی نهضت اصلاحی او کشته شدن خودش و یارانش در راه خداست؛ زیرا آینده نهضت الهی او تنها در صورتی تضمین شده است که خون او و یارانش در این راه ریخته شود. پس مرگ، تقدیر حتمی او و یارانش است فقط ممکن است زودتر یا دیرتر واقع شود اما نتیجه اصلی کشته شدن او در بیابان کربلا، تحقق وعده الهی در آینده تاریخ است که آن رسوایی ابدی ظالمان، دفاع از عدالت و آزادی و انسانیت و فراهم شدن زمینه حکومت فرزندان صالح خدا در روی زمین است. او در بخشی از سخنان خود می فرماید:
آگاه باشید هریک از شما که حاضر است در راه ما از خون خود بگذرد و جانش را در راه شهادت و لقای پروردگار نثار کند، آماده حرکت با ما باشد که من فردا صبح حرکت خواهم کرد، انشاءالله. (ابن طاووس، 1321: 53؛ خوارزمی، 1367: 2/ 5)
بنابراین رویکرد آخرتی و جهان بینی الهی و قطع تعلق از اهداف و علایق موقتی دنیوی از مهمترین ویژگیهای آموزه آخرتباوری در اندیشه امام حسین (ع) و نهضت عاشوراست که نه تنها خود آن نهضت را رنگ و بوی خاصی میدهد، بلکه به همه انسانهای خداباور و آخرتباور هم درس جانبازی در راه خدا میآموزد. اهمیت این آموزه، یعنی آخرتباوری همچون خداباوری به قدری در جریان نهضت عاشورا حیاتی است که حذف آن نه تنها باعث تهی شدن آن از معنا شده، بلکه کلیت نهضت عاشورا را مورد تردیدهای اساسی قرار میدهد. پذیرش فیض شهادت سیدالشهدا (ع) و یاران باوفای او و اسارت خاندان اهل بیت و سختیهای ناگوار بعدی، همگی بر اساس آموزههای بنیادینی چون خداباوری و آخرت باوری بنا شده و دارای معنا و ارزش خاصی بوده و همچون الگویی برای دیگر انسانها هستند تا براساس آن زندگی خود را بازسازی کرده و برای آن معنایی خداباورانه و آخرتگروانه تدارک ببینند.
اخلاق
اخلاق نیز از مؤلفههای مهم معنادهنده به زندگی انسان است. در نظریات معنای زندگی، علاوه بر رویکرد فراطبیعتگرایی، در رویکرد ناطبیعتگرایی نیز بر اهمیت و محوریت اصول اخلاقی برای معنادارسازی زندگی انسان تأکید خاصی شده است. طرفداران این دیدگاه معتقدند که یک سلسله اصول یا پیشفرضهای صرفاً عقلی مانند آزادی اراده و اصول اخلاقی میتوانند تأمینکننده معنای زندگی باشند.
جان مارتین فیشر، از متفکران طرفدار این رویکرد، بر این باور است که اختیار و داشتن آگاهی و چشماندازی نسبت به آینده، دو ویژگی منحصر بهفردی است که هر فرد انسانی به مدد آن هم بنای زندگی خویش را میسازد و هم مسئولیت اخلاقی رفتار و کردار خویش را میپذیرد. رابرت آئودی نیز بر این عقیده است که هرگونه نیکی و خوبی در زندگی انسانها، چه از مقوله رفتار و چه از مقوله فکر و اندیشه دارای ارزش اصیل است و ارزشهای اصیل و ذاتی هم دارای سرشتی غیرطبیعی و غیرمادی است و میتواند زندگی ما را معنادار سازد. (بیات، 1394: 121-124)
در رویکرد فراطبیعتگرا هم وجود خدا برای ضمانت اصول اخلاقی و تحقق نتایج افعال اخلاقی انسانها دارای ضرورت مهمی است. حال هر یک از دو رویکرد که اتخاذ گردد یا اینکه در سنت کلامی اسلامی به نظریات حسن و قبح عقلی یا شرعی معتقد باشیم، نقش مبانی و اصول اخلاقی در تأمین سعادت انسان انکارناشدنی است.
در این زمینه، در اکثر رویکردها بر مبانی اخلاقی چون آزادیخواهی، عدالتطلبی، نیکخواهی، ظلمستیزی، مظلومدوستی، انساندوستی، راستگویی، تنفر از دروغگویی و نظایر آن تأکید فراوان شده است. در واقع انسانی که زندگیاش بدون چنین ارزشهای بنیادینی قوام یابد، حتی با همه برخورداریها و تنعمات دنیوی، سعادتمند نیست. حتی اگر در خود احساس سعادتمندی کند. چنین انسانی فاقد معنای زندگی است حتی اگر احساس سرشاری از معنای زندگی داشته باشد.
در مقابل، انسانی که معتقد و متعهد به چنین مبانی و اصول اخلاقی باشد، قطعاً دارای زندگی معناداری است و از زندگی خود اهداف و غایات اخلاقی متعالی را جستوجو میکند؛ زیرا نهایت التزام به قواعد اخلاقی سعادتمندی دنیوی و به ویژه اخروی است که حالت دوم مبین معنای حقیقی زندگی است.
در این زمینه هم مشاهده میشود که رفتار امام حسین (ع) و یاران او در کلیت جریان نهضت عاشورا مشحون از اعتقاد و پایبندی آنها به مبانی و ارزشهای اخلاقی است. تأکیدات مکرر امام در مواضع گوناگون بر اینکه هدف از نهضت او اجرای عدالت، نابودی ظلم، حمایت از مظلومان و ستمدیدگان، دفاع از آزادی و حریت و نظایر آن است و اینکه امام (ع) خود شخصاً اهل نیکی، راستگویی، حسن خلق و نوعدوستی است، شایان توجه است. مواردی چون پاسخ مثبت امام (ع) به نامه تظلمخواهی مردم کوفه از مهمترین مصادیق جایگاه شایسته عدالت و ظلمستیزی و مظلومدوستی امام است.
در حالیکه مردم کوفه در این زمینه سابقه چندان خوبی نیز نداشتند، ولی تعهد انسانی، اخلاقی و دینی امام حسین (ع) به دفاع از مظلوم و ضرورت تلاش برای رفع ظلم موجب پاسخ مثبت او به درخواست کمک آنها میشود. در حالیکه خطر چنین پاسخی شهادت امام (ع) و یارانش بود.
همچنین تأکیدات او به سپاهیان حر بر پذیرش مسئولیت اخلاقی خودشان که دعوت کننده امام بودند، تأکید بر ماهیت ظالمانه حکومت بنیامیه و دعوت از مردم برای لبیک گفتن به دعوت عدالتطلبی امام (ع)، تأکید بر ضرورت حمایت همه انسانها از آمران به معروف و دوری از آمران به منکر، عدم اقدام پیشین به جنگ با لشکریان عمر سعد و استفاده از توصیههای اخلاقی و دینی در دعوت آنها به حق و تأکید بر ضرورت تقید به فضایل اخلاقی و حتی جانبازی در راه آنها از نمونههای روشن التزام عملی و نظری امام (ع) به اصول و آرمانهای اخلاقی است. در این زمینه بهطور نمونه، امام (ع) در هنگام ورود به سرزمین کربلا سخنان ارزشمندی را بیان میکنند که در آنها تقید به ارزشهای اخلاقی موج میزند:
اما بعد... پیشامد ما همین است که میبینید، جداً اوضاع زمان دگرگون گردیده. زشتیها آشکار و نیکیها و فضیلتها از محیط ما رخت بربسته است. از فضایل انسانی باقی نمانده است مگر اندکی مانند قطرات ته مانده ظرف آب. مردم در زندگی ننگین و ذلتباری بهسر میبرند که نه به حق عمل و نه از باطل روگردانی میشود. شایسته است که در چنین محیط ننگین، شخص با ایمان و با فضیلت فداکاری و جانبازی کند و به سوی فیض دیدار پروردگارش بشتابد. من در چنین محیط ذلتبار مرگ را جز سعادت و خوشبختی و زندگی با این ستمگران را چیزی جز رنج و نکبت نمیدانم. این مردم بردههای دنیا هستند و دین لقلقه زبانشان است. حمایت و پشتیبانیشان از دین تا آنجاست که زندگیشان در رفاه است و آنگاه که در بوته آزمایش قرار گیرند، دینداران کم خواهند بود. (خوارزمی، 1367: 1/ 237؛ ابن طاووس، 1321: 69؛ حرانی، 1394: 174)
این سخنان نشاندهنده جایگاه متعالی آرمانهای اخلاقی در نگاه سیدالشهدا (ع) است. در حالیکه حتی انسانهای غیرخداباور نیز عمدتاً به چنین ارزشهایی تعلق خاطر دارند. در واقع لازمه اخلاقی بودن ورای تعلقات دینی، التزام عملی به ارزشهایی چون آزادی، عدالت، راستگویی، خوبی، ایثار و نظایر آن است. همانطور که امام (ع) نیز لشکر عمر سعد را در واپسین لحظات جنگ، وقتی که به خیمهها یورش میبردند، مورد خطاب قرار داده و تأکید میکند که لازمه انسانیت آن است که حتی انسانهای بیدین نیز آزادمرد باشند؛ زیرا آزادگی مهمترین مقوم و بنای انسانیت انسان است.
از اینرو نهضت عاشورا مشحون از تأکیدات مکرر امام حسین (ع) به التزام به ارزشهای اخلاقی و مملو از تحقق عینی اصول اخلاقی است. به همین دلیل است که دایره نفوذ چنین نهضتی از جامعه مسلمانان فراتر رفته و توانسته قلوب همه یا اکثر انسانهای آزادیخواه را متوجه خود سازد؛ زیرا همه یا اکثر انسانهای اعصار مختلف نیز بهطور طبیعی علاقه و دلبسته ارزشهای اخلاقیاند و چه بسا مانند شهدای کربلا، جان خود را دراه تحقق چنین ارزشهایی فدا میکنند. خلاصه اینکه تبلور مجموعه مهمترین ارزشهای اخلاقی در نهضت عاشورا، این نهضت را دارای معنایی اخلاقی ساخته که برای هر انسان اخلاقی شایسته توجه و الگوسازی از آن است.
جایگاه انسان
از عناصر و مؤلفههای مهم معناداری زندگی آدمیان، نوع نگاه آنها به انسان و در واقع جایگاه انسان در کلیت نظام هستی است. مطابق رویکرد فراطبیعتگرایی است که آموزههایی چون خلافت الهی، دمیده شدن روح الهی در انسان و آفریده شدن او بر صورت الهی، اینکه دیگر مخلوقات به منظور بهرهمندی انسان خلق شدهاند یا بهشت بهای دینداری و اخلاق متعالی بشری است، دارای ارزش خاص خود میگردند. در این چشمانداز، انسان عصاره خلقت، سعادت او هدف از خلقت نظام هستی، ارسال دین و انبیاء الهی برای هدایت او به سعادت بوده و خداوند هر آن در کار راهنمایی او به صراط مستقیم است.
بر این اساس است که خداوند آفرینش او را بهترین آفرینش تلقی کرده، به او اسماء و اسرار الهی را آموخته و به فرشتگان خود دستور تعظیم در برابر عظمت او را میدهد. از سوی دیگر، در رویکرد ناطبیعتگرایی نیز انسان دارای جایگاه بسی برتر و شایسته است. در این رویکرد صرفاً بر قابلیتهای فطری و اصول اخلاقی و عقلی انسان برای تأمین معنای زندگی تأکید میگردد. در واقع، در این رویکرد با تکیه بر خود انسان، به ارزش و اهمیت اراده آزاد، عقل و اصول اخلاقی او تمرکز خاصی میگردد. (بیات، 1394: 121)
حال ملاحظه مختصر نهضت عاشورا نیز بزرگداشت مقام و جایگاه انسان در نگاه رهبر این نهضت و یاران با وفای او را متجلی میسازد و پیوند آموزه انسانیت دوستی را با اخلاق متعالی نشان میدهد. در این نهضت نحوه رفتار امام حسین (ع) با دشمنان خود و دعوت آنها به اخلاق انسانی، تأکیدات مکرر ایشان بر ضرورت اصلاح امت مسلمان، اجرای امر به معروف و نهی از منکر، توجه به اصل سعادت و خوشبختی دنیوی و اخروی مسلمین، ضرورت مخالفت مردم با حاکم ظالم و اقبال به دفاع از مظلوم و تأکیدات مکرر بر اصل آزادی و تحقق عدالت از مهمترین موارد وفاداری امام به جایگاه برتر انسان و ارزشهای انسانی است. در این زمینه او در وصیت به محمد بن حنفیه میگوید:
من نه از روی خودخواهی و یا برای خوشگذرانی و نه برای فساد و ستمگری از شهر خود بیرون شدم، بلکه هدف من از این سفر، امر به معروف و نهی از منکر و خواستهام از این حرکت، اصلاح مفاسد امت جدم و احیای سنت و قانون جدم، رسول خدا( و راه و رسم پدرم علی بن ابیطالب (ع) است. (خوارزمی، 1367: 1/273؛ مجلسی، 1417: 44/ 329-330)
ایشان در نامه به مردم بصره بر ضرورت احیای سنت نبوی تأکید دارد که از مسیر اصلی خود منحرف شده است:
شما را به کتاب خدا و سنت پیامبر( دعوت میکنم؛ زیرا در شرایطی قرار گرفتهایم که دیگر سنت از میان رفته و جای آن را بدعت فراگرفته است. اگر سخن مرا بشنوید شما را به سعادت و خوشبختی هدایت خواهم کرد. (نجمی، 1393: 73)
امام همچنین در سخنان خود خطاب به مردم کوفه میگوید:
ای مردم! پیامبر خدا( فرمود: «هرمسلمانی با سلطان زورگویی مواجه گردد که حرام خدا را حلال نموده و پیمان الهی را درهم میشکند و با سنت و قانون پیامبر از در مخالفت درآمده و در میان بندگان خدا راه گناه و معصیت و دشمنی در پیش میگیرد و او در مقابل چنین سلطانی با عمل و یا با گفتارش اظهار مخالفت ننماید، بر خداوند است که این فرد را به محل همان طغیانگر، در آتش جهنم داخل کند.» (خوارزمی، 1367: 1/ 229؛ ابن اثیر، 1387: 3/280)
این موارد بهعنوان نمونه نشان میدهند که وفاداری به آموزه انسانیت دارای برخی لوازم اخلاقی و دینی است. از لوازم اخلاقی آن قیام برای تحقق عدالت، آزادی و نابودی ظلم و از لوزام دینی آن عمل به کتاب خدا و سنت رسول خدا (ص) و امامان (ع) مقدم است که ممکن است در این راه شخص مجاهد حتی جان خویش را فدا کند. در واقع پایبندی به اصول انسانی و اخلاقی، صرف یک التزام زبانی نیست بلکه التزامی عملی و عینی است که میتواند هرگونه پیامد ناگوار دنیوی را در برداشته باشد. به همین دلیل است که امام حسین (ع) هم به نامههای کوفیان پاسخ مثبت میدهد و هم برای دفاع از مظلومان جان خود و یاران خود را فدا میکند و هم در راه رسیدن به اهداف نهضت الهی خود هیچگاه از اصول انسانی و اخلاقی تخطی نمیکند؛ زیرا آنچه مهم است تعالی ارزشهای والای انسانی و اخلاقی است. ارزشهایی مانند عدالت، شرافت، آزادیخواهی و مانند آن. نه به دست آوردن حکومت در کوفه و یا جای دیگر. به همین دلیل است که نهضت عاشورایی امام حسین (ع) در نگاه همه انسانهای آزادیخواه و عدالتجو، فارغ از دین، ملیت، نژاد و فرهنگ آنها، دارای ارزش متعالی است و میتواند بهعنوان الگویی زنده و بالنده مورد استفاده قرار گیرد.
مسئله شر
اهمیت مسئله شر در باب معنای زندگی، عمدتاً نقش منفی آن؛ یعنی وجه تهدیدکنندگی آن نسبت به معنای زندگی است. برخی از متفکران و فیلسوفان، مسئله شر را مهمترین پایگاه الحاد میدانند؛ یعنی در صورت اثبات اصالت وجود شر در جهان هستی یا وجود خدایِ نامتناهی قادر، عالم و خیرخواه مطلق منتفی است یا اینکه بهطور کلی وجود خدا موضوعیت خود را از دست میدهد.
اگر چنین نتیجهای از وجود شر در جهان حاصل شود، از مهمترین پیامدهای آن نفی هرگونه معنای منطقی برای زندگی انسان است. در مقابل، رویکردهای خداباورانه تلاش دارند تا به طرق مختلف وجود شرور جهان را توجیه کنند تا هم وجود خدا تضمین گردد و هم او با داشتن صفات نامتناهی از مقام الهی خود ساقط نگردد تا اینکه زندگی انسان معنایی بسنده و کارآمد برای خود داشته باشد. در این زمینه، برخی فیلسوفان خداباور با نظر به شرور اخلاقی، وجود آنها را جزء لازم خلقت جهان هستی و ساختار وجودی انسان در نظر میگیرند. در مورد انسان، فلسفه وجود شرور را میتوان در موارد زیر توجیه و تبیین کرد:
- شرور لازمه اختیار و آزادی انسان هستند.
- شرور نتیجه عواقب گناهان انسانهایند.
- شرور نتیجه طبیعی و منطقی سوءاستفاده انسان از اختیار خود هستند.
- شرور موجب تعالی روح و صیقل خوردن روح انسانهای مؤمنند.
- شرور لازمه آزمایش انسانهای نیک برای تعالی معنوی و گرفتار کردن بدکارانند.
- شرور متعلق جعل ذاتی خلقت الهی انسان و جهان هستند؛ یعنی خلق جهان ماده بهواسطه فقدان آن و خلق انسان بهواسطه موهبت اختیار، بدون خلق شرور امکان ندارد اما شرور قصد ذاتی حق تعالی نیستند، بلکه هدف از خلق آنها تحقق خیرات بیشتری است. (قربانی، 1395: 90-96)
اکنون با نظر به دیدگاهها و رویکردهای مختلفی که درباره شرور وجود دارد، ما با این پرسش مهم مواجه هستیم که آیا خود واقعه عاشورا، رخدادی شرورآمیز نیست که خداوند میتوانست مانع تحقق آن شود ولی مانع نشد؟ زیرا در این رخداد، سیدالشهدا (ع) بهعنوان ولی خدا و برخی انسانهای مؤمن کشته شدند. همچنین ما میدانیم که جزئیات واقعه عاشورا از زمان حرکت امام حسین (ع) از مدینه به سوی مکه تا شهادت او و یارانش در روز عاشورا و سپس به اسارت رفتن اهل بیت گرامیاش، مشحون از انواع بلاها، مصیبتها، شدائد و سختیها بوده است. تشنگی اطفال، کشته شدن امام حسین (ع) بهعنوان ولی خدا و یاران با وفای او به فجیعترین وضع، قطعه قطعه شدن پیکرهای شهدا، کشته شدن طفل شش ماهه، به غارت رفتن خیام اهل بیت و همه ظلمهایی که به اهل بیت ایشان در طول اسارت رفت، همگی نمونههای آشکاری هستند که تجلی شرور را در نهضت عاشورا نشان میدهند.
اهمیت و برجستگی جنبه شرورآمیز واقعه عاشورا به حدی است که برخی شیعیان، به ویژه مداحان و عوام مردم، وقتی به این واقعه متوجه میشوند عمدتاً به جنبه سیاه و تاریک و شرورآمیز آن میپردازند و بعضاً از توجه به جنبه خیر بودن و نورانی آن غافلند یا سیاهی جنبه شرورآمیز آن باعث عدم توجه آنها به جنبه نورانی آن میشود.
در اینجاست که نداشتن توجیه منطقی لازم درباره علل و فلسفه شرور و مصیبتهای واقعه عاشورا ممکن است نوع نگاه به آن را بهطور کلی تغییر دهد. پس باید هم برای کلیت جنبه تاریک و شرورآمیز واقعه عاشورا توجیه عقلانی لازم داشته باشیم و هم بتوانیم بلایای رخداده در این واقعه را در پرتو نگرش الهی بازخوانی کنیم؛ زیرا تنها در اینصورت است که نهضت عاشورا با وجود جنبه تاریک و شرورآمیز آن، نهضتی معنادهنده به زندگی ماست.
بدین منظور باید با توجه به ذوابعاد بودن شرور اخلاقی، به نقش آنها در واقعه عاشورا توجه داشته باشیم؛ یعنی همانطور که در واقعه عاشورا دو گروه نیکان و بدان در مقابل هم صفآرایی کرده بودند، شرور این واقعه هم در نسبت با آنها معنای خاص خود را دارد. تحمل مصیبتها و بلایا برای سیدالشهدا (ع) و یاران با وفای او موجب صیقل خوردن روح آنها و تعالی معنویشان گردیده، در مقابل ارتکاب شرور توسط سپاهیان اشقیا موجب تکامل آنها در اتصاف به شقاوت به بدبختی گردیده است.
لازمه منطقی و طبیعی و این جهانی برساختن نهضتی جهانی توسط امام حسین (ع) و متعالی ساختن آرمانهای دینی، اخلاقی و انسانی مبتلا ساختن خود و دوستان خود به برخی شداید و شرور است؛ زیرا در صرف آرامش و آسایشطلبی، هیچ ارزش متعالی دینی، اخلاقی و انسانی برجسته نمیگردد و برای مردم قابل توجه و الگوسازی نیست. بنابراین تحمل انواع سختیها توسط سیدالشهدا (ع) و یاران او و مصیبتهای طاقتفرسای اهل بیت امام (ع) همگی برای متعالی ساختن و برجسته نمودن ارزشهای دینی، اخلاقی و انسانی بود که این قیام به همان منظور برپا شده بود. نتیجه آنکه صحنه سیاه و شرورآمیز رخ داده در واقعه عاشورا، از بابت رخ دادن جز جعل ذاتی حق تعالی است؛ یعنی بدون رخ دادن چنین وقایعی، عاشورایی بهپا نمیشد. اما این رخدادهای ناگوار، خود ذاتاً مقصود حق تعالی نبود، بلکه قصد ذاتی او اعلان ارزشها و آرمانهای متعالی دینی، اخلاقی و انسانی به بشریت همه نسلها و اقشار بود.
براین اساس، شرور رخ داده در عاشورا نه تنها نافی معنای متعالی این واقعه و نهضت نیست، بلکه در برجستهسازی معنای آن و الگوسازی از آن واقعه و نهضت کارآیی مهمی نیز دارند.
هدف زندگی
پرسش از هدف زندگی نیز نقشی بسیار تأثیرگذار در معناداری زندگی انسان دارد؛ زیرا بیهدفی، خود مهمترین عامل بیمعنایی زندگی ماست. بیهدفی منجر به تلاش صرف انسان برای هرچه بیشتر لذت بردن از داشتههای مادی زندگی و بسنده کردن به لذات و تمتعات مادی و دنیوی موقت است. مشکل بیهدفی زندگی محدود شدن افق نگاه ما به مرزهای لذات دنیوی و محرومیت از تأمل در باب و امکان استفاده از نعمات حیات اخروی یا سعادتمندی اخلاقی است. هدف زندگی هم قابل محدود شدن به حیات دنیوی و هم امکان بسط آن به جهان دیگر را دارد. اما آنچه مهم است نقش محرک آن در اندیشه و عمل انسان است. انسانی که برای کلیت زندگی خود هدفی مشخص در نظر میگیرد، تلاش دارد نظام فکری خود و تک تک تلاشها و تقلاهای خود را در جهت تقرب به آن هدف سامان دهد. ضمن اینکه برای چنین انسانی همه لحظات خوش و ناخوش زندگی و همه حرکات جزیی هم هدفمند بوده و در نتیجه کلیت زندگی انسان دارای معنای خاص خود است.
تنها نکته مهم لحاظ اهداف دنیوی کوتاهمدت و فناپذیر یا اهداف آخرتی پایدار و معنوی است که میتواند کیفیت معنایی که برای زندگی لحاظ میشود را تغییر دهد. به عبارت دیگر، دستکم دو گونه اهداف برای زندگی میتوان درنظر گرفت: یکی اهداف کوتاهمدت دنیوی و دیگری اهداف بلندمدت و اخروی. ضمن اینکه در نظر گرفتن هر دو نوع این اهداف نیز در تعارض با همدیگر نیست؛ زیرا میتوان اهداف کوتاهمدت دنیوی را طوری در نظر گرفت که آنها به مثابه گامهایی برای تحقق اهداف بلندمدت و اخروی عمل نمایند.
همچنین میتوان اهداف زندگی شخصی و اجتماعی خود را در راستای اهداف الهی و خداوندی در نظر گرفت. به عبارت دیگر وجوه مختلفی از اهداف مربوط به زندگی انسان وجود دارند که با نظر به فاعل، آن اهداف نقش خاص خود را زندگی او ایفا میکنند.
حال در ارتباط با نهضت عاشورا نیز پرسش از هدف این نهضت بسیار مهم بوده در معناداری آن نقشی بسیار با اهمیت دارد. اینکه نهضت عاشورا ناظر به اهداف دنیوی موقتی چون تصرف شهر کوفه و تشکیل حکومت بوده یا نابودی دستگاه ظالمه و حمایت از ستمگران مورد نظر بوده یا برقراری عدالت و کمک به محقق ساختن آزادی حقیقی انسان و یا احیای ارزشهای محو شده اسلامی و سنت نبوی و علوی بوده یا اینکه ترکیبی از همه آنها مدنظر بوده است.
همه این موارد به سهم خود نقش خاصی در معناداری نهضت عاشورا دارند. در این زمینه، برخی بر اهمیت و اولویت اهداف دنیوی کوتاهمدت نهضت عاشورا تأکید دارند و تصرف کوفه برای تشکیل حکومت را مهمترین هدف از قیام امام حسین (ع) معرفی میکنند. (صالحی، 1362: 94-98)
ممکن است بتوان چنین هدفی را بهعنوان یکی از اهداف اولیه و واسطهای و موقتی نهضت عاشورا لحاظ کرد؛ زیرا چنین هدفی میتواند در خدمت محقق ساختن اهداف و آرمانهای متعالی و بلندمدت باشد اما اولویت دادن و محوریت دادن به چنین هدفی، قطعاً نه تنها با محتوای نهضت عاشورا سازگار نیست، بلکه موجب بیمعنایی و دنیوی شدن این نهضت شده، آن را نهضتی برای قدرتطلبی سیاسی معرفی نماید. ضمن اینکه محتوای نهضت عاشورا و سخنان صریح امام حسین (ع)، نافی این است که تشکیل حکومت در کوفه هدف صرف چنین نهضتی بوده باشد.
اگرچه میتوانست بهعنوان گامی مقدماتی برای تحقق اهداف متعالی بعدی لحاظ گردد. اما واقعنگری در باب واقعه عاشورا و سخنان امام حسین (ع) نشان میدهد که در این نهضت هم اهداف موقت دنیوی مورد نظر بوده و هم اهداف بلندمدت و اخروی. ضمن اینکه رابطه طولیای بین این دو گونه اهداف برقرار بوده است، به اینصورت که تحقق اهداف کوتاهمدت در راستا و در طول تحقق اهداف بلندمدت بوده است. بنابراین اهدافی چون براندازی حکومت یزید، تشکیل حکومت در کوفه، دفاع از مردم مظلوم کوفه و نظایر آن همچون اهداف کوتاه و وسیلهای بودند که برای تحقق اهداف متعالی و بلندمدتی مانند عدالتطلبی، آزادیخواهی، مظلومدوستی، تأمین سعادت خلق، اصلاح امور دینی مردم و نظایر آن نقش ابزار و گامهای اولیه را ایفا میکردند.
در واقع، هدف اصلی نهضت عاشورا همان امور بلندمدت و متعالی آخرتی است که امور دنیوی کوتاهمدت در همان راستا ایفای نقش کرده و ارزش خاص خود را دارا هستند. در این زمینه موارد متعددی در سخنان امام حسین (ع) وجود دارد که مبیّن ارزش و اصالت اهداف پایدار آخرتی یا ناظر به سعادت اخروی است. مواردی مانند وصیت امام به برادرش محمد بن حنفیه، مبنی بر اینکه هدف از نهضت اصلاحی او امر به معروف و نهی از منکر است. تأکید بر اجرای محتوای کتاب و سنت در نامه خطاب به مردم بصره و در جواب نامههای مردم کوفه. تأکید بر ضرورت رهبری و هدایت امت اسلامی و ضرورت رفع ظلم و مقابله با ظالم در مواجهه امام با لشکریان سپاه حر.
تأکید بر ضرورت دوری از ذلت و خواری و احیای فضایل دینی و اخلاقی در خطبه امام (ع) هنگام ورود به کربلا. تأکید بر احیای نگرش آخرتی و نخوردن فریب دنیا و دعوت مردم به سعادت و خوشبختی حقیقی در سخنرانیهای روز عاشورا و تأکید بر آزادی و حریت در واپسین سخنان سیدالشهدا (ع) در روز عاشورا، همگی مؤید اهداف بلند و پایدار و متعالی امام حسین (ع) در جریان نهضت عاشوراست. در واقع وجود چنین اهداف متعالی و معنوی است که رنجها و بلایای مختلف را نه تنها بر قهرمانان کربلا تحملپذیر بلکه شیرین و گوارا میسازد و آنها را مشتاق شهادت خونین و لگدمالشدن زیر سم اسبان لشکریان عمر سعد میسازد. وجود چنین اهداف ارزشمندی است که تحمل غارت خیمهها، به اسارت رفتن اهل بیت، شنیدن تهمتها و افتراهای اهل کوفه و شام و تحمل مصائب مختلف دوران اسارت را برای آنها ممکن و هموار میسازد.
اگر چنین اهداف متعالی و ارزشمندی در متن نهضت عاشورا نهفته نبود، چه توجیه عقلانی برای خروج از مدینه، اقامت در مکه، به همراه بردن اهل بیت بهویژه کودکان، مبتلا شدن به سختیهای فراوان و به کشتن دادن خود و 72 تن از یاران و اسارت اهل بیت، برای امام (ع) وجود داشت؟ پس وجود چنین اهداف متعالی است که برای تحقق آنها نه تنها تحمل بلایا و مصائب بلکه کشته شدن و قطعهقطعه شدن بدنهای شهدای کربلا هم مجاز و بلکه خود افتخار بزرگی است. این اهداف هستند که نه تنها کلیت واقعه و نهضت عاشورا را معنادار میسازند بلکه به تکتک اجزای این واقعه و عناصر این نهضت ارزش و معنای خاصی میبخشند. به همین دلیل است که نهضت عاشورا نهضتی الهی و هدفمند است که در پرتو آن معنای حقیقی را از زندگی و مرگ برای ما بازسازی و بازتعریف میسازد.
نتیجه
در این تحقیق عناصر و مؤلفههای مهم تأثیرگذار بر معناداری زندگی انسان مورد بررسی قرار گرفت و تلاش شد جایگاه و نقش آنها در واقعه و نهضت عاشورا مورد بازخوانی قرار گیرد. این مطالعه نشان میدهد که نه تنها کلیت زندگی انسان تنها با دارا بودن چنین مؤلفههایی معنادار است، بلکه نقش آنها را در موارد جزیی زندگی نیز میتوان بازیابی کرد. براین اساس، بهواسطه جایگاه امام حسین (ع) بهعنوان امام و ولی مسلمین و جایگاه برجسته نهضت عاشورا در میان رویدادهای قرن اول هجری، شایسته است که نقش مؤلفههای مذکور مورد بازخوانی و بازاندیشی قرار گیرد؛ زیرا اگر بپذیریم که سنت نبوی و سیره و روش ائمه معصومین( برای ما بهعنوان الگوهای نظری و عملی قابل سرمشقگیری هستند، قطعاً یکی از بهترین مصادیق چنین سیره و سنتی، عملکرد سیدالشهدا (ع) در واقعه و نهضت عاشوراست؛ زیرا جهتگیری الهی این نهضت و تأکیدات مکرر آن بر فضایل و آموزههای دینی، چون آزادی، عدالت، ظلمستیزی، مظلومدوستی، امر به معروف، نهی از منکر، احیای کتاب الهی و نظایر آن، قطعاً مصادیق تجلی عینی مؤلفههای معنای زندگی در همه اعصار هستند.
پس وظیفه ما بعنوان شیعیان پیرو نهضت عاشورا آن است که هر آن آموزههای حماسی و معناساز زندگی نهضت عاشورا را مورد بازخوانی و بازاندیشی قرار دهیم و بتوانیم از آنها به مثابه الگوهایی زنده برای زیست سعادتمندانه استفاده کنیم. به عبارت دیگر، وظیفه عقلانی ما نه در صرف گریستن بر مصائب کربلا و تقدیم انواع نذورات و برپایی انواع سوگواریها و گسترش روضهخوانی و نوحهخوانی است، اگرچه هرکدام از این کارها در حد معقول خود پسندیده است، بلکه رسالت عقلانی ما در گذر از لایههای جنبه شعائری نهضت عاشورا و نفوذ در پیامهای زیرین و تقرب به اهداف متعالی است که این نهضت برای تحقق آن اهداف برپا شده است.
تلاش ما برای برپا داشتن عزای حسینی، زمانی تلاش دینی و عقلانی است که برپایی شعائر ظاهری عاشورا منجر به تجلی آموزههای حقیقی این نهضت در زندگی ما شود. به سخن دیگر، سیدالشهدا (ع) و یاران باوفای او شهید نشدن که ما بر آنها بگرییم، برای آنها ماتم بگیریم، به بلایای وارده بر آنها اشک بریزیم، برای کسب انواع ثوابها در عزای حسینی شرکت کنیم، نیازهای خود را از آنها طلب کنیم، آنها را واسطه شفای خود قرار دهیم و با گریستن بر آنها گناهان خود را تسویه نماییم؛ بلکه آنها شهید شدند که ما با بازاندیشی این واقعه و اهدافی که شهدای عاشورا به خاطر آنها خون خود را هدیه کردند، آن اهداف را هر آن در زندگی خود متجلی سازیم و مطابق سیره آنها عمل کنیم.
امام حسین (ع) و شهدای کربلا خون خود را نثار کردند که با تأسی به آنها، انسانهایی آزاده، عدالتطلب، ظالمستیز، مظلومدوست، آمر به معروف، ناهی از منکر، عمل کننده به کتاب خدا و سیره معصومان( و متخلق به فضایل اخلاقی باشیم. تنها با تحقق شروط اخیر است که ما شیعیان و دوستداران نهضت حسینی میتوانیم مدعی شویم که نهضت عاشورا در زندگی ما نقش معناداری دارد و همه یا بیشتر ابعاد زندگی ما را معنای خاصی میبخشد. در غیر اینصورت، یعنی صرف نگرش شعائری و تبدیل عزای حسینی به صرف عادت و رسم اجتماعی یا تبدیل آن به دستگاه برآورنده حاجات و تصفیه گناهان، نه تنها هیچ معنایی به زندگی ما نمیدهد، بلکه نگرش ما را به این نهضت بیمعنا و کاسبکارانه میسازد.
در اینجا سخن امام حسین (ع) در بیان مردمی که دین را صرفاً برای تمشیت امور دنیوی خواهانند و هنگام امتحان فرار میکنند، ممکن است بر آن دسته از عزاداران امام حسین نیز صدق کند که صرفاً طالب حاجات و شفا و بخشش گناهان بوده، اما هیچ توجهی به آرمانهای متعالی عاشورا و لزوم التزام عملی به آن ندارند. از اینرو جستوجوی معنای زندگی در نهضت عاشورا در زمانه ما به معنای فراتر رفتن و گذر کردن از مرزها و جنبههای ظاهری و شعائری عاشورا و نفوذ در آموزههای حقیقی و متعالی آن است.
هر گاه دیده شد که در میان عزاداران حسینی تخلق به فضایل اخلاقی رشد کرده و آنها انسانهایی آزادیخواه، عدالتطلب، ظالمستیز، مظلومدوست، عامل به معروفها و اجتناب کننده از معاصی و نظایر آن هستند، میتوان به تقرب آنها به معنای عاشورایی از زندگی امید داشت.