امام حسین (ع) به عنوان سبط اصغر نبی اکرم (ص)، و با توجه به مجموعه روایاتی که در باب فضائل و مظلومیت وی در منابع اهل تسنن و شیعه امامیه آمده از جایگاه ویژهای در نزد مسلمانان برخوردار است. برای شناخت ویژگیها و اوصاف امام حسین (ع)، بهترین منبع کلام رسول خدا (ص) است؛ چرا که امام حسین (ع) در کودکی در آغوش پیامبر اکرم (ص) پرورش یافته و در خاندان وحی تربیت شده است. یکی از احادیثی که حکایت از جایگاه ویژه امام حسین (ع) در نزد پیامبر اعظم (ص) دارد، حدیث معروف «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ...» است، این روایت در غالب منابع اهل تسنن و شیعه به این صورت آمده است؛
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط (ابن ماجه، 1/101 ؛ ابن قولویه، 1356: 52)
از آن جایی که این حدیث بر سردر حرم امام حسین (ع) نیز نگاشته شده، ضرورت دارد. اعتبار ودلالت آن واکاویی شود تا زائران و دلدادگان حسینی با فلسفه و چرایی نقش بستن این حدیث بر ورودی حرم آشنا شوند. لذا هدف این مقاله رسیدن به این مقصود است که با روش توصیفی و با شیوه کتابخانهای و اسنادی سامان خواهد یافت.
در باب پیشینه این تحقیق اگرچه در کتابهایی به صورت موردی و در حد اشاره به این حدیث پرداخته شده؛ اما نوشتار مستقلی که یک پرونده علمی برای این حدیث گشوده باشد، یافت نشد.
1. بررسی اعتبار حدیث
یکی از راههای رسیدن به اعتبار یک حدیث، بررسی اعتبار مصادر و منابع آن حدیث است. در این راستا مصادر و منابع اهل تسنن و شیعی حدیث حسین منی وانا من حسین، بررسی خواهد شد.
1-1. مصادر اهل سنت
1-1-1. کتاب المصنف ابن ابی شبیه
قدیمی ترین منبعی که حدیث حسین منی وانا من حسین، درآن آمده کتاب المصنف اِبن اَبی شَیبه است. اِبن اَبی شَیبه، ابوبکر عبدالله بن محمد بن ابراهیم (ابوشیبه)، بن عثمان عیسی کوفی (159-235 ق) است که تقریبا تمام رجال شناسان اهل تسنن، ابن ابی شیبه را موثق، دانستهاند. ذهبی، افزون بر توثیق او، وی را راست گفتار نیز دانسته است. (ذهبی،1986: 2/433). ابن ابی شیبه استاد حدیث بخاری صاحب کتاب حدیثی صحیح بخاری از صحاح سته و مورد اعتماد اهل تسنن است. وی حدیث حسین منی وأنا من حسین را اینگونه نقل میکند:
حَدَّثَنَا عَفَّانُ، قَالَ: حَدَّثَنَا وُهَیْبٌ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ سَعِیدِ بْنِ اَبِی رَاشِدٍ، عَنْ یَعْلَی الْعَامِرِیِّ، اَنَّهُ خَرَجَ مَعَ رَسُولِ اللَّهِ الَی طَعَامٍ دَعُوا لَهُ، فَاِذَا حُسَیْنٌ یَلْعَبُ مَعَ الْغِلْمَانِ فِی الطَّرِیقِ، فَاسْتقبَلَ اَمَامَ الْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَهُ وَطَفِقَ الصَّبِیُّ یَفرُّ هَاهُنَا مَرَّهً وَهَاهُنَا، وَجَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ یُضَاحِکُهُ حَتَّی اَخَذَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَجَعَلَ احْدَی یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَالْاُخْرَی تَحْتَ قَفَاهُ، ثُمَّ اَقْنَعَ رَاْسَهُ رَسُولُ اللَّهِ فَوَضَعَ فَاهُ عَلَی فِیهِ، فَقَبَّلَهُ، فَقَالَ: حُسَیْنٌ مِنِّی وَاَنَا مِنْ حُسَیْنٍ، اَحَبَّ اللَّهُ مَنْ اَحَبَّ حُسَیْنًا، حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْاَسْبَاطِ. (ابن ابی شیبه، 1990: 6/380)
یعلی بن مره عامری میگوید: همراه رسول خدا (ص) به مهمانی که دعوت شده بود، خارج شدم. حسین (ع) همراه کودکان در میان راه بازی میکرد. رسول خدا (ص) جلوی آنها ایستاد و دست خود را گشود؛ اما این کودک (امام حسین (ع)) از این طرف به آن طرف فرار میکرد و رسول خدا (ص) او را به خنده میآورد. تا اینکه حضرت او را گرفت یک دستش را زیر چانه و دست دیگر را در پشت گردنش قرارداد سپس سرش را بالا گرفت و دهانش را به دهان حسین (ع) گذاشت و او را بوسید. پس از آن فرمود: حسین (ع) از من است و من از حسینم. خداوند دوست بدارد کسی را که حسین (ع) را دوست بدارد. حسین (ع) نوه ای از نوادگان است.
این حدیث در مسند احمد بن حنبل (ابن حنبل، 1421: 29/103)، سنن ابن ماجه ابن ماجه، 1418: 1/101) نیز با همین نقل آمده است. در کتاب صحیح ترمذی بعد از نقل این حدیث، این حدیث را حسن میداند (ترمذی، 1419: 5/475).
حاکم نیشابوری صاحب کتاب المستدرک علی الصحیحین هم این حدیث را با نقل فوق ذکر میکند و میگوید: این حدیث صحیح است اگرچه صحیح بخاری و صحیح مسلم آن را ذکر نکردهاند (حاکم نیشابوری، 1411: 3/194).
تقریبا اکثر منابع اهل تسنن این حدیث را با همین نقل ابن ابی شیبه در کتب خود آوردهاند. فقط هیثمی امام حسن (ع) را در کنار امام حسین (ع) سبط پیامبر (ص) معرفی میکند و اسناد این حدیث را حسن میشمارد (هیثمی، 1414: 9/185).
با توجه به نقل این حدیث در صحیح ترمذی و سنن ابن ماجه که از صحاح سته و مورد قبول اهل تسنن هستند و سایر نقلهایی که از این حدیث در منابع متقدم ومتاخر اهل تسنن آمده و محدثان شاخص آنها این حدیث را حسن یا صحیح دانستهاند، اطمینان به صدور این حدیث از پیامبر (ص) و معتبر بودن این حدیث در نزد محدثان اهل تسنن حاصل میشود.
1-2. مصادر شیعی
حدیث «حسین منی و انا من حسین» در مصادر شیعی مختلفی ذکر شده است. اولین منبع حدیثی که این حدیث را ذکر کردہ کتاب کامل الزیارات ابن قولویه است. ایشان این حدیث را چنین نقل میکند:
حَدَّثَنِی مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ جَعْفَرٍ اَلْحِمْیَرِیُّ عَنْ أَبِی سَعِیدٍ اَلْحَسَنِ بْنِ عَلِیِّ بْنِ زَکَرِیَّا اَلْعَدَوِیِّ اَلْبَصْرِیِّ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ اَلْأَعْلَى [اَللَّهِ] بْنِ حَمَّادٍ اَلْبُرْسِیُّ قَالَ حَدَّثَنَا وَهْبٌ عَنْ عَبْدِ اَللَّهِ بْنِ عُثْمَانَ عَنْ سَعِیدِ بْنِ أَبِی رَاشِدٍ عَنْ یَعْلَى اَلْعَامِرِیِّ : أَنَّهُ خَرَجَ مِنْ عِنْدِ رَسُولِ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ إِلَى طَعَامٍ دُعِیَ إِلَیْهِ فَإِذَا هُوَ بِحُسَیْنٍ عَلَیْهِ اَلسَّلاَمُ یَلْعَبُ مَعَ اَلصِّبْیَانِ فَاسْتَقْبَلَهُ اَلنَّبِیُّ صَلَّى اللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ أَمَامَ اَلْقَوْمِ ثُمَّ بَسَطَ یَدَیْهِ فَطَفَرَ اَلصَّبِیُّ هَاهُنَا مَرَّهً وَ هَاهُنَا مَرَّهً وَ جَعَلَ رَسُولُ اَللَّهِ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یُضَاحِکُهُ حَتَّى أَخَذَهُ فَجَعَلَ إِحْدَى یَدَیْهِ تَحْتَ ذَقَنِهِ وَ اَلْأُخْرَى تَحْتَ قَفَائِهِ وَ وَضَعَ فَاهُ عَلَى فِیهِ وَ قَبَّلَهُ ثُمَّ قَالَ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ (ابن قولویه، 1356: 52)
محمّد بن عبد اللّه بن جعفر حمیرى، از ابى سعید حسن بن علىّ بن زکریا عدوى بصرى نقل کرده، وى گفت: عبد الاعلى بن حماد البرسى برایم نقل نمود که وهب از عبد اللّٰه بن عثمان، از سعید بن ابى راشد از یعلى العامرى، وى مىگوید: از محضر رسول خدا صلّى اللّه علیه و آله و سلّم بیرون آمده و به صرف طعامى که مدعوّ بودم حاضر شدم در آن مجلس حضرت حسین (ع) را دیدم که با اطفال بازى مىکردند، پیامبر اکرم (ص) دو دست مبارک را باز کرده و او را به پیش خواندند، طفل (حضرت حسین (ع)) شروع به پریدن به این طرف و آن طرف نمود و پیامبر (ص) از این حرکات مىخندیدند تا بالاخره او را گرفتند سپس یک دست مبارک را زیر چانهاش و دست دیگر را پشت سرش قرار داد و دهان مبارک را روى دهانش گذارد و او را بوسید و سپس فرمود: حسین از من و من از حسینم، خداوند دوست دارد کسى را که حسین را دوست دارد، حسین سبطى است از اسباط.
شیخ مفید نیز در کتاب الارشاد درباب فضائل و مناقب امام حسین (ع) به این حدیث را با نقل مختصر چنین گزارش میکند:
رَوَی سَعیِدُ بنُ راشِدٍ عَن یَعلَىِ بنِ مرَّهَ قَالَ یَعْلَى بْنُ مُرَّهَ سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ (صلی الله علیه و آله و سلم) یَقُولُ: حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنِ أَحَبَّ اللَّهَ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاطِ. (مفید، 1413: 2/172)
سعید بن راشد از یعلی بن مزه چنین روایت کرده است: از رسول خدا شنیدم که میفرمود: حسین ماه از من است و من از حسینم. خداوند دوست بدارد کسی را که حسین را دوست بدارد. حسین (ع) نوهای از نوادگان است.
این حدیث در منابع بعدی محدثان و متکلمان شیعی به صورت نقل ابن قولویه یا نقل شیخ مفید آمده است (سید مرتضی، 1415: 1/220؛ ابن شهرآشوب، 1379: 4/71؛ طبرسی، 1390: 250؛ ابن بطریق حلی، 1407: 406؛ اربلی، 1381: 2/6؛ حلی، 1411: 305؛ مجلسی، 1404، 37/74).
این حدیث را علامه مجلسی به صورتی متفاوت با نقل مرسل در بحارالانوار چنین نقل میکند:
أَقُولُ رُوِیَ فِی بَعْضِ مُؤَلَّفَاتِ أَصْحَابِنَا مُرْسَلاً عَنْ بَعْضِ اَلصَّحَابَهِ قَالَ: رَأَیْتُ اَلنَّبِیَّ صَلَّى اَللَّهُ عَلَیْهِ وَ آلِهِ یَمَصُّ لُعَابَ اَلْحُسَیْنِ کَمَا یَمَصُّ اَلرَّجُلُ اَلسُّکَّرَهَ وَ هُوَ یَقُولُ حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اَللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً وَ أَبْغَضَ اَللَّهُ مَنْ أَبْغَضَ حُسَیْناً - حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ اَلْأَسْبَاطِ لَعَنَ اَللَّهُ قَاتِلَهُ فَنَزَلَ جَبْرَئِیلُ عَلَیْهِ السَّلاَمُ وَ قَالَ یَا مُحَمَّدُ إِنَّ اَللَّهَ قَتَلَ بِیَحْیَى بْنِ زَکَرِیَّا سَبْعِینَ أَلْفاً مِنَ اَلْمُنَافِقِینَ وَ سَیَقْتُلُ بِابْنِ اِبْنَتِکَ اَلْحُسَیْنِ سَبْعِینَ أَلْفاً وَ سَبْعِینَ أَلْفاً مِنَ اَلْمُعْتَدِینَ وَ إِنَّ قَاتِلَ اَلْحُسَیْنِ فِی تَابُوتٍ مِنْ نَارٍ وَ یَکُونُ عَلَیْهِ نِصْفُ عَذَابِ أَهْلِ اَلدُّنْیَا وَ قَدْ شُدَّتْ یَدَاهُ وَ رِجْلاَهُ بِسَلاَسِلَ مِنْ نَارٍ وَ هُوَ مُنَکَّسٌ عَلَى أُمِّ رَأْسِهِ فِی قَعْرِ جَهَنَّمَ وَ لَهُ رِیحٌ یَتَعَوَّذُ أَهْلُ اَلنَّارِ مِنْ شِدَّهِ نَتْنِهَا وَ هُوَ فِیهَا خَالِدٌ ذَائِقُ اَلْعَذَابِ اَلْأَلِیمِ - لاَ یُفَتَّرُ عَنْهُ وَ یُسْقَى مِنْ حَمِیمِ جَهَنَّمَ (مجلسی، 1404: 45/ 314)
مؤلف میگوید: در بعضی تالیفات علمای ما شیعیان از بعضی از صحابه نقل میکند که گفت: پیغمبر اسلام (ص) او را دیدم که لعاب دهان امام حسین (ع) را نظیر شکر میمکید و میفرمود: «حسین (ع) از من و من از حسینم. خدا آن کسی را دوست بدارد که حسین (ع) را دوست داشته باشد. خدا بغض آن کسی را داشته باشد که بغض حسین (ع) را دارد. حسین یکی از سبط هاست. خدا قاتل حسین (ع) را لعنت کند، پس از این جریان جبرئیل نازل شد و گفت: یا محمد! خدا برای شهید شدن یحیی بن زکریا تعداد هفتاد هزار نفر از منافقین و بنی اسرائیل را کشت. به زودی خدا برای شهید شدن پسر دختر تو یعنی حسین (ع) تعداد دو برابر آن را از متجاوزین این امت خواهد کشت. جای قاتل حسین (ع) در تابوتی از آتش است و به قدر نصف عذاب اهل جهنم دچار او خواهد شد. دست و پای قاتل حسین (ع) به وسیله زنجیرهای آتشین جهنم بسته خواهد شد و او با سر خود در دوزخ آویزان میشود. یک بوی بدی از او میوزد که اهل جهنم از آن معذب و ناراحت خواهند شد. وی دائما در جهنم است. عذاب دردناک را میچشد و از آن جدا نخواهد شد و از آب جوش جهنم سیراب خواهد شد.
از بین منابع نام برده شده، کتاب کامل الزیارات نوشته ابن قولویه قمی، کهنترین منبعی است که این حدیث را نقل نموده است. این کتاب از مهمترین منابع حدیثی شیعی به شمار میرود و مورد رجوع علما بوده است. علامه مجلسی درباره این کتاب میگوید:
کتاب کامل الزیارات از اصول معتبر و مشهور مبان فقهای شیعه است، (مجلسی، 27:1:1404)
وی در بحارالانوار روایت «حسین منی» را به همین منبع ارجاع داده است. نکته قابل توجه این است که تقریبا تمامی منابع حدیثی اهل تسنن و شیعی، این حدیث را از یعلی بن مره العامری از پیامبراکرم (ص) نقل کردهاند و نقل این حدیث در منابع اهل تسنن بر منابع حدیثی شیعی از لحاظ تاریخی مقدم است که این قرائن و شواهد حکایت از جایگاه ویژه این حدیث در نزد محدثان اهل تسنن دارد و چه بسا از منابع آنها به منابع حدیثی شیعه راه پیدا کرده است.
در جمعبندی نهایی در باب اعتبار این حدیث باید گفت: با توجه به نقل این حدیث در منابع معتبر حدیثی اهل تسنن و شیعه و تصریح به حسن یا صحیح بودن این حدیث از سوی بعضی از محدثان، مقبول و معتبر بودن این حدیث در نزد محدثان فریقین، اثبات میشود.
2. بررسی دلالی و محتوایی حدیث
چنانکه بیان شد، این حدیث در بسیاری از منابع تشیع و اهل تسنن ذکر شده است. فهم محتوا و دلالت حدیث، کمک بسیاری به شناخت جایگاه امام حسین (ع) از منظر پیامبر اکرم (ص) که مورد قبول شیعه و اهل تسنن است، مینماید. بدین منظور، به بررسی محتوا و دلالت حدیث میپردازیم. از آن جا که حدیث دارای سه بخش است، هر بخش به صورت جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد.
2-1. حسین منی وأنا من حسین
در اولین فراز این حدیث پیامبر اکرم (ص) میفرماید: «حسین (ع) از من است و من از حسینم». اگرچه در ابتدا به نظر میرسد منظور پیامبر (ص) از این جمله، پیوند خویشاوندی امام حسین (ع) با او باشد اما با توجه به بخش دوم جمله که میفرماید: «من از حسینم، بعید به نظر میرسد که اینگونه باشد. در واقع بلیغان عرب وقتی میخواهند شدت الفت و محبت به کسی را نشان دهند، میگویند فلانی از من است و من از فلانی ام». چنانکه وقتی میخواهند نفرت خود را نشان دهند، از این عبارت استفاده میکنند اما از او نیستیم و او از ما نیست». این شیوه در قرآن نیز آمده است. خداوند در جریان فرماندهی طالوت برای بنی اسرائیل میفرماید:
فَلَمَّا فَصَلَ طَالُوتُ بِالْجُنُودِ قَالَ إِنَ اللَّهَ مُبْتَلِیکُمْ بِنَهَرٍ فَمَنْ شَرِبَ مِنْهُ فَلَیْسَ مِنِّی وَ مَنْ لَمْ یَطْعَمْهُ فَإِنَّهُ مِنِّی (بقره: 249)
چون طالوت سپاهش را به راه انداخت، گفت: خدا شما را به جوی آبی میآزماید: هرکه از آن بخورد از من نیست و هرکه از آن نخورد با تنها کفی بیاشامد از من است.
هنگامی که طالوت به فرماندهی لشکر بنی اسرائیل منصوب شد و سپاهیان را با خود بیرون برد، به آنها گفت:
خداوند شما را با یک نهراب امتحان میکند. آنها که از آن بنوشند از من نیستند و آنها که جز یک پیمان با دست خود، بیشتر از آن نچشند از مناند.
در اینجا لشکریان طالوت در برابر آزمون بزرگی قرار گرفتند و آن مسئله مقاومت شدید در برابر تشنگی و چنین آزمونی برای لشکر طالوت - به ویژه با سابقه بدی که برای بنی اسرائیل در بعضی جنگها داشتند- به ضرورت داشت؛ چرا که پیروزی هر جمعیت، به مقدار انضباط و قدرت ایمان و استقامت در مقابل دشمن و اطاعت از دستور رهبر و فرمانده بستگی دارد. طالوت میخواست بداند انبوه لشکر تا چهاندازه فرمان او را اطاعت میکنند؛ به ویژه اینکه آنها با تردید و دودلی و حتی اعتراض، رهبری او را پذیرفته بودند. گرچه در ظاهر تسلیم شده بودند، ولی شاید هنوز در باطن، شک و تردید بر دلهای آنها حکومت میکرد. از این رو مامور میشود آنها را امتحان کند که روشن شود، آیا این سربازان که میخواهند در برابر شمشیر آتش بار دشمن بایستند، توانایی تحمل مقداری تشنگی را دارند یا نه؟ (مکارم شیرازی، 1374: 2/24)
این سبک در حدیث نیز معمول است. چنان که از پیامبر اکرم (ص) درباره حضرت على نقل شده است:
هُوَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْهُ حُبُّهُ إِیمَانٌ وَ بُغْضُهُ کُفْرٌ. (شیخ صدوق، 15:1376)
بنابراین میتوان گفت این جمله به محبت شدید بین پیامبر (ص) و امام حسین (ع) وحدت هدف و روش ایشان و رسالت آنان در راه پاسداری از دین خداوند اشاره دارد و این که امام حسین (ع) در راه اثبات و احیای شعائر دین جدش قیام کرد و شهید شد (حسینی فیروزآبادی، 1422: 318؛ رحمت، 1392: 106).
وقتی امام حسین (ع) جان خود را در راه خدا داد، دورانی بود که اگر او چنین نمیکرد، چراغ توحید و نبوت برای همیشه خاموش میشد. او از طریق شهادت، حلقه اتصال بین توحید، نبوت، ارزشها و انسانهاست (انصاریان، 20:1388).
بدین ترتیب مشخص میشود این محبت پیامبر (ص) به امام حسین (ع) یک محبت ساده پدر و فرزندی نیست؛ بلکه حاکی از یگانگی عمیق روحی و اتصال ناگسستنی معنوی و راه و روش و اینکه وصایت و امامت امام حسین (ع) در امتداد نبوت خاتم انبیاء (ص) است.
2-2. احب الله من احب حسینا
حب به معنای دوست داشتن است و محبت یعنی خواستن و تمایل به چیزی که آن را خیر میپنداریم (شریعتمداری، 1387: 437). راغب در مفردات میگوید: حب و محبت یعنی قلب را در معرض دوست داشتن کسی قرار دادن. در محبت، اراده وجود دارد. محبت خدا به بنده، یعنی انعام و بخشش به او و محبت بنده به خدا؛ یعنی طلب نزدیک شدن به خداوند. (راغب، بی تا:214).
حب و بغض انسان باید در مسیری که مطلوب خداوند است قرار گیرد. از این رو در آیات و روایات به محبت و مودت اهل بیت (ع) و نداشتن بغض به ایشان اشاره شده است. خداوند در آیه معروف به مودت که فریقین اتفاق نظر دارند درباره اهل بیت پیامبر (ص) نازل شده، میفرماید:
ذَلِکَ الَّذِی یُبَشِّرُ اللَّهُ عِبَادَهُ الَّذِینَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ قُلْ لَا أَسْأَلُکُمْ عَلَیْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّهَ فِی الْقُرْبَى وَمَنْ یَقْتَرِفْ حَسَنَهً نَزِدْ لَهُ فِیهَا حُسْنًا إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَکُورٌ (شوری: 23)
این همان [پاداشی] است که خدا بندگان خود را که ایمان آورده و کارهای شایسته کردهاند بدان] مژده داده است. بگو به ازای آن (رسالت) پاداشی از شما خواستار نیستم، مگر دوستی درباره خویشاوندان و هرکس نیکی به جای آورد او طاعنیاندوزد برای او در ثواب آن خواهیم افزود قطعا خدا آمرزنده و قدرشناس است.
در این آیه، ذوی القربی، به اهل بیت اشاره دارد، که دوستی ایشان در واقع قبول ولایت و رهبری آنان است که همان تداوم ولایت پیامبر اکرم (ص) و خداوند است (مکارم شیرازی، 406:20:1374).
احادیث بسیاری نیز از پیامبر اکرم (ص) نیز در مورد محبت اهل بیت (ع) به خصوص امام حسین (ع) وارد شده است. به عنوان نمونه، از ابوهریره نقل شده است که پیامبر (ص) درباره حسنین (ع) فرمود:
أللَّهم إنّی أحبّهما فأحبّهما، و أحبّ من یحبّهما (مسلم، 1405: 7/129)
خدایا من آن دو را دوست میدارم. پس آنها را دوست بدارو هرکس که آنها را دوست دارد، دوست بدار.
نیز روایت شده است:
مَن اَحَبَّنی فلیُحبِب هذینِ؛ (ابن حجر عسقلانی، 1404: 2/63)
هرکس مرا دوست بدارد، باید این دو را دوست بدارد.
در روایتی دیگر پیامبر (ص) حب و بغض نسبت به حسنین (ع) را اینگونه ترسیم مینماید:
مَنْ أَحَبَّ اَلْحَسَنَ وَ اَلْحُسَیْنَ عَلَیْهِمَا السَّلاَمُ أَحْبَبْتُهُ وَ مَنْ أَحْبَبْتُهُ أَحَبَّهُ اَللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اَللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ أَدْخَلَهُ اَلْجَنَّات وَ مَنْ أَبْغَضَهُمَا أو بَغی عَلیهِما أَبْغَضْتهُ وَ مَنْ أَبْغَضْتُهُ أَبْغَضَهُ اَللَّهُ وَ مَنْ أَبْغَضَهُ اَللَّهُ اَذخَله جهنّم وَ لَه عَذابٌ مُقِیمٍ (منقی هندی، 1405، 120/ 12)
هرکس حسن و حسین (ع) دوست دارد، من او را دوست میدارم و هرکس را من دوست دارد، خدا او را دوست میدارد. و هرکس که خدا او را دوست دارد، او را داخل بهشت میکند. و هرکس آنها را دشمن بدارد یا بر آنها ستم کند، من او را دشمن میدارم و هرکس او را دشمن میدارم، خدا او را دشمن میدارد و او راداخل جهنم سازد و از برای او عذاب جاودان است.
در حدیث حسین منی و انا من حسین، نتیجه دوست داشتن امام حسین (ع) محبوب شدن در نزد خداوند است. سؤال این است که چرا محبت اهل بیت (ع) به محبت خداوند میانجامد؟
امام صادق (ع) از پیامبر اکرم (ص) چنین نقل میفرماید:
لِکُلِّ شئٍ أساسٌ و أساسُ الإسلامِ حُبُّنَا أهلَ البَیتِ، (تحف العقول، 1389: 99)
هر چیزی بنیادی دارد و بنیاد اسلام محبت به ما خاندان است.
در واقع اسلام مانند خانهای است که پایه آن محبت اهل بیت (ع) است. اگر یک خانه پایه محکمی نداشته باشد، به زودی نابود میگردد. اما به چه علت محبت اهل بیت (ع) اساس دین دانسته شده است؟ اساسا دین برای ایجاد رابطه بین انسان و خداوند آمده است. دو عامل در شکلگیری این ارتباط دخیلاند: معرفت و محبت. ابتدا انسان نسبت به آفریدگار هستی شناخت پیدا میکند و بعد از این محبتی به او در دلش شکل میگیرد. و این شناخت و محبت زمینهساز رابطه انسان با خداوند میگردد.
اما نکته اینجاست که این حد از شناخت و محبت برای اینکه انسان بتواند بر اساس دین صحیح خداوند زندگی کند، کافی نیست؛ چنانکه مشرکان نسبت به خداوند شناخت و محبت داشتند، اما در پرستش او به بیراهه رفتند. بدین ترتیب انسان برای شناخت چگونگی رسیدن به خداوند، نیاز به راهنمایانی دارد که در این جا مسئله «نبوت» نمود مییابد. اما نبوت نیز به تنهایی کافی نیست و بسیارند کسانی که پیرو پیامبران (ع) هستند، اما راه صحیح را نمیپیمایند. بنابراین، پس از پیامبران (ع) جانشینان ایشان باید به راهنمایی مردم بپردازند. بدین ترتیب اهمیت وجود اهل بیت (ع) و محبت ایشان مشخص میگردد که این محبت نهایت منجر به رسیدن به خداوند میشود. (مصباح یزدی، 1391: 305-309)
اما نکته مهم درباره محبت به اهل بیت (ع)، لزوم همراه شدن این محبت با پیروی از دستورات ایشان و در راستای اهداف آنها قدم برداشتن است. خداوند در قرآن کریم خطاب به پیامبر میفرماید:
قُلْ إِنْ کُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِی یُحْبِبْکُمُ اللَّهُ وَ یَغْفِرْ لَکُمْ ذُنُوبَکُمْ وَ اللَّهُ غَفُورٌ رَحِیمٌ. (آل عمران: 31)
بگو: اگر خدا را دوست دارید از من پیروی کنید تا خدا دوستتان بدارد وگناهان شما را بر شما ببخشاید و خداوند آمرزنده مهربان است.
این آیه به التزام حب و تبعیت اشاره میکند. محبت تنها یک علاقه قلبی نیست؛ بلکه آثار آن در عمل انسان نیز باید مشخص باشد. یک محبت واقعی، انسان را به تلاش در مسیر خواستهای محبوب میکشاند. کسی نیزکه خداوند را دوست دارد، باید از فرستاده او که پیام آور سخن اوست، پیروی کند. در ادامه آیه، به نتیجه این تبعیت اشاره میکند که آن محبت خداوند به بنده است که بروز آن، غفران و رحمت از جانب اوبه بندگان است (مکارم شیرازی، 1374: 2/25)
با توجه به این توضیحات مشخص میشود که محبت امام حسین (ع) باعث محبت خداوند میشود، باید با تبعیت از امام حسین (ع) و پیروی از اهداف ایشان همراه گردد. محبت صرف، بدون تبعیت از ایشان سود چندانی ندارد. وقتی این محبت با تبعیت از امام معصوم همراه شد، محبت خداوند نیز حاصل میشود و بنده مشمول رحمت و مغفرت خداوند میگردد.
2-3. حسین سبط من الاسباط
واژه «سبط» در لغت به معنای تیره و طایفه و جماعت فرزندزادگان است. (ابن منظور، 2000: 7/310)
واژه «سبطه اسم جمع است به معنای نسل و فرزندزادگان (خواه دختری با پسری)؛ زیرا آنها مایه امتداد و گسترش نسل فرد میشوند.
واژه اسباط پنج بار در قرآن تکرار شده است. در آیه 160 سوره اعراف (وَقَطَّعْنَاهُمُ اثْنَتَیْ عَشْرَهَ أَسْبَاطًا أُمَمًا) اسباط به صورت نکره آمده است. مراد از آن تیرهها و گروههای دوازده گانه قوم موسی یا همان اسباط بنی اسرائیل که نوادگان دوازده فرزند حضرت یعقوب (ع) هستند است. اما در آیات دیگر (بقره: 136 و 140؛ آل عمران: 84؛ نساء:163) اسباط به صورت معرفه درکنار انبیای الهی و پیامبران اولوالعزم (ع) آمده و از آنان به عنوان دریافت کنندگان وحی یاد میشود که حکایت از جایگاه ویژه آنان میکند. برای اثبات مدعا تنها به ذکر یک آیه بسنده میشود:
إِنَّا أَوْحَیْنَا إِلَیْکَ کَمَا أَوْحَیْنَا إِلَىٰ نُوحٍ وَالنَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ وَأَیُّوبَ وَیُونُسَ وَهَارُونَ وَسُلَیْمَانَ وَآتَیْنَا دَاوُودَ زَبُورًا (نساء: 163)
ما به تو وحی فرستادیم، همانگونه که به نوح (ع) و پیامبران پس از او وحی فرستادیم و [نیز] به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط و عیسی و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحی نمودیم و به داوود مزبور دادیم.
علامه طباطبایی (ره) در تفسیر واژه اسباط ذیل آیه 136 سوره بقره مینویسد:
کلمه اسباط جمع سبط (نواده) است و در بنی اسرائیل معنای قبیله در بنی اسرائیل را میدهد و سبط مانند قبیله به معنای جماعتی است که در یک پدر مشترک باشند و همه به او مننهی گردند. و سبطهای بنی اسرائیل دوازده تیره و امت بودند که هر تیره از آنان به یکی از دوازده فرزند یعقوب(ع)منتهی میشدند راز هریک از آن دوازده فرزند، امتی پدید آمده بود. حال اگر مراد به اسباط همان امتها و اقوام باشد، در این صورت اینکه نسبت نازل کردن کتاب را به همه آنان داده از این جهت بوده که همه آن دوازده تیره مشتمل بر پیغمبرانی بوده و اگر مراد به اسباط اشخاصی از انبیا باشد که به ایشان وحی میشده، در این صورت باز منظور برادران حضرت یوسف (ع) نیستند؛ چون ایشان از انبیاء نبودند و نظیر این آیه شریفه آیه (وَأَوْحَیْنَا إِلَىٰ إِبْرَاهِیمَ وَإِسْمَاعِیلَ وَإِسْحَاقَ وَیَعْقُوبَ وَالْأَسْبَاطِ وَعِیسَىٰ) (نساء: 163) است که در آن نیز وحی را به اسباط نسبت داده است. (طباطبایی، 1374: 1/471)
براساس مفاد روایات برای هرقومی امامی بوده که برخی آیات و احادیث از آنان، گاه به «اسباط«، گاه به «ائمه»، و گاه به «نقیب»، «نُقَباء»، تعبیر کردهاند. البته این نقیبان، تماما از تیره و تبار انبیاء (ع) من بودهاند. این دسته از آیات و احادیث، مراد از اسبط، و اسباط، کسانی هستند که علاوه بر اینکه از نسل پیامبران الهیاند، خود از امامان و نقیبانی هستند که برای کار پیشوایی خلق برگزیده شدهاند و به نوعی با مبدأ وحی پیوند دارند (ری شهری، 1388: 35).
در روایتی پیامبر اکرم (ص) خود و امامان بعد خود را چنین معرفی میکند:
أنا خَیرُ النَّبِیّینَ، ووَصِیّی خَیرُ الوَصِیّین، و إنَّ سِبَطَیَّ خَیرُ الأَسباطِ ، لحَسَنُ وَالحُسَینُ سِبطا هذِهِ الاُمَّهِ ، وإنَّ الأَسباطَ کانوا مِن وُلدِ یَعقوبَ ، وکانُوا اثنَی عَشَرَ رَجُلاً، وإنَّ الأَئِمَّهَ بَعدِی اثنا عَشَرَ مِن أهلِ بَیتی ؛ (خزاز قمی، 1401، 83)
من، بهترین پیامبرانم و وصی من، بهترین وصی است و سبط من، بهترین اسباط است، حسن و حسین، دو سبط این امت هستند و اسباط از فرزندان یعقوب دوازده مرد بودند و امامان پس از من، دوازده تن از خاندانم هستند.
در روایت دیگری ابوذر از پیامبر درباره عدد امامان پس از ایشان میپرسد و آن را عدد نقبای بنی اسرائیل معرفی مینماید:
قَالَ: قُلْتُ: یَا رَسُولَ اللَّهِ فَکَمِ الْأَئِمَّهُ بَعْدَکَ؟ قَالَ: عَدَدَ نُقَبَاءِ بَنِی إِسْرَائِیلَ. (صدوق، 1404: 1/50)
با توجه به جمعبندی مفاد آیات و روایات میتوان گفت مراد از خطاب پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «حُسَینٌ سِبطٌ مِنَ الأسباطِ».
مقصود این است که امام حسین (ع) امام و وصی پیامبر خاتم (ص) است. همچنین با توجه به روایت دیگرکه پیامبر اسلام (ص) فرمود: «امام حسن و امام حسین عله سیدالاسباطند، (کلینی، 1396: 15/134)، مشخص میشود جایگاه این دو امام در بین امامان ویژه است و این از آن روست که نسل پیامبر اکرم پ وسادات از اولاد این دو امام گسترش پیدا میکند. امام حسین متهم به جهت اینکه نسل سایر امامان و اسباط پیامبر خاتم (ص) از او ادامه پیدا میکند از جایگاهی ممتاز و خاص برخوردار است که در روایتی پیامبر حسنین (ع) را ادامه نطفه پای خود میداند و ایشان را «سبط» خطاب میکند که ذریه رسول اکرم (ص) و از ایشان امتداد مییابد و نیز مصلح آخرالزمان را از نسل امام حسین (ع) معرفی مینماید (مجلسی، 1404: 37/56). به سبب همین منزلت امام حسین (ع) پیامبر (ص) دربارهاش میفرماید:
حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ أَحَبَّ اللَّهُ مَنْ أَحَبَّ حُسَیْناً حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط
نتیجه
حدیث معروف «حُسَیْنٌ مِنِّی وَ أَنَا مِنْ حُسَیْنٍ»، در بسیاری از منابع شیعه و اهل تسنن ذکر شده است. در میان منابع اهل تسنن، منابع معتبری مانند صحاح سته (سنن ترمذی و سنن ابن ماجه) نیز به چشم میخورند. البته قبل از این منابع از لحاظ تاریخی این روایت در کتاب مسند احمد بن حنبل وکتاب المصنف ابن ابی شیبه، استاد بخاری صاحب کتاب صحیح بخاری، آمده است. در مجموع اکثر محدثان اهل تسنن این روایت را حسن شمردهاند و در نزد آنها معتبر بوده است.
در منابع حدیثی شیعه این حدیث درکتاب کامل الزیارت ابن قولویه و الارشاد شیخ مفید آمده و اکثر محدثان یا متکلمان امامیه بعد از ایشان نقل این دو کتاب و بعضا نقل اهل تسنن را درکتب خود آوردهاند که حکایت از مقبول بودن این حدیث درنزد محدثان امامیه دارد.
مدلول حدیث چنان که بررسی شد، متضمن سه نکته و سه فراز است: اول: اشاره به وحدت و یگانگی روحی، راه و روش و اهداف امام حسین (ع) پیامبر اکرم (ص) در اعتلای کلمه الله و حفظ دین الهی دارد. دوم: محبت امام حسین (ع) منجر به محبوب شدن در نزد خداوند میشود مشروط به این که این حب همراه با تبعیت از دستورات امام حسین (ع) پیروی از اهداف او باشد. سوم: مراد از خطاب پیامبر اکرم (ص) که فرمود: «حُسَیْنٌ سِبْطٌ مِنَ الْأَسْبَاط»؛ این است که امام حسین (ع) امام و وصی پیامبر خاتم (ص) است. از نگاهی دیگر به جهت اینکه نسل سایر امامان واسباط پیامبر خاتم از امام حسین (ع) ادامه پیدا میکند او از جایگاه ممتاز وخاصی در بین امامان معصوم من برخوردار است.
یااا حسیین