سال تولد امام حسن مجتبی علیه‌السلام:

اولین اختلاف رأی که در بین مورخان درباره امام حسن مجتبی (ع) مشاهده می‌شود، مربوط به سال تولد این حضرت است. در منابع تاریخی درباره سال تولد امام حسن (ع) اختلاف نظر وجود دارد و در منابع، سال‌های دوم و سوم مطرح شده است. کنکاش در منابع تاریخی و حدیثی نشان می‌دهد که بر اساس نقل قول‌هایی که برخی از مورخان و محدثان اهل سنت و اهل تشیع درباره ولادت حضرت بیان نموده‌اند، امام حسن مجتبی (ع) در رمضان سال دوم یا سوم هجری و در برخی گزاره‌های تاریخی سال چهارم هجرت متولد شده‌اند.

منابع متقدم شیعه مثل «کافی» کلینی و «ارشاد» شیخ مفید عمدتا سال دوم را ذکر کرده‌اند. با این حال نظر شیخ طوسی و دیگران «با در نظر گرفتن فاصله زمانی تولد امام حسن و امام حسین» با آنچه مد نظر شیخ مفید و کلینی است تفاوت دارد؛ بنابراین در بین بزرگان و علمای شیعه در این ‌باره اختلاف دیدگاه وجود دارد. با این حال از سوی دیگر، طبری هم در کتاب خود یعنی «دلائل‌الامامه»، سال دوم هجرت و به عبارت دیگر 22 ماه بعد از هجرت را سال ولادت امام حسن (ع) می‌داند؛ یعنی همان سالی که در آن غزوه بدر اتفاق افتاد. آقای انصاری در کتاب «الموسوعه» در جمع‌بندی از اختلاف محدثین و مورخین درباره سال تولد امام حسن مجتبی (ع) می‌نویسد:

«با در نظرگرفتن اختلافاتی که درباره سال تولد امام حسن (ع) وجود دارد؛ اگر شب زفاف حضرت زهرا سلام الله علیها و حضرت علی (ع) در سال اول هجرت اتفاق افتاده باشد با در نظر گرفتن مدت زمانی که برای حمل و تولد یک نوزاد، زمان لازم است؛ پس امام حسن مجتبی (ع) در سال دوم متولد شده‌اند و اگر چنانچه این زفاف در سال دوم رخ داده باشد، حضرت در سال سوم متولد شده‌اند». در حقیقت تحلیل ایشان این است که زفاف در ذی‌الحجه همان سال اول هجری اتفاق افتاده و لذا زمان تولد حضرت نیز سال دوم هجرت است.

از سوی دیگر، سبط‌بن‌جوزی، تلمسانی و شیخ عباس قمی عقد و زفاف امیرالمؤمنین (ع) و حضرت زهرا (س) را در سال دوم می‌دانند و اگر تاریخ 1 ذیحجه سال 2 برای زفاف آن دو بزرگوار صحیح باشد طبعا ولادت امام حسن (ع) در نیمه ماه رمضان سال سوم می‌شود که حدود 9 ماه بعد است.

 

نام‌گذاری امام حسن مجتبی (ع):

منابع تاریخی درباره نام انتخاب شده برای حضرت نیز اختلاف نظر دارند. در حالی که منابع شیعی به صراحت و به اتفاق نظر معتقدند که نام مبارک ایشان، حسن بوده، ولی برخی دیگر از منابع از نام دیگری چون: حرب، جعفر و حتی حمزه سخن می‌گویند. در بین منابع تاریخی، طبقات ابن‌سعد در این ‌باره گزارش مفصلی آورده و در حقیقت تمامی گزاره‌ها را مطرح کرده است.

در این باره در نگاه شیعی روایت شده که امام سجاد (ع) فرموده‌اند:

«چون فاطمه (س) فرزندش حسن را به دنیا آورد، به پدرش علی (ع) عرض کرد: نامی برای او بگذار، علی (ع) فرمود: من چنان نیستم که در مورد نام‌گذاری او به رسول خدا پیشی گرفته و سبقت جویم. در این وقت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بیامد و آن کودک را پارچه سفیدی گرفته و در آن پیچید، آن‌گاه رو به علی (ع) کرده فرمود: آیا او را نام‌گذاری کرده‌ای؟ عرض کرد: من در نام‌گذاری وی به شما پیشی نمی‌گرفتم...، رسول خدا (ص) او را حسن نامید».

 

منابع متقدم شیعه مثل «کافی» کلینی و «ارشاد» شیخ مفید عمدتا سال دوم را ذکر کرده‌اند. با این حال نظر شیخ طوسی و دیگران «با در نظر گرفتن فاصله زمانی تولد امام حسن و امام حسین» با آنچه مد نظر شیخ مفید و کلینی است تفاوت دارد؛ بنابراین در بین بزرگان و علمای شیعه در این ‌باره اختلاف دیدگاه وجود دارد.

 

 

نکته مهمتر در بیان این گزارش این است که منابع مهم تاریخی نظیر «البدایه النهایه» ابن‌کثیر و صاحب «اسدالغابه» همین روایت را بدون دخل و تصرف بیان کرده‌اند و جالب است که بدانیم که در روایت این دو منبع اهل سنت، از هیچ نام دیگری سخن به میان نیامده است. نگاهی به دیگر منابع اهل سنت از جمله طبقات ابن‌سعد و مسندبن‌حنبل، روایات مغایر این روایات را بیان می‌کنند و از نام‌های پیش گفته سخن می‌رانند که حضرت رسول (ص) بعد از شنیدن این نام‌ها، نام نواده‌اش را به حسن تغییر می‌دهند.

با این حال لازم است که در خصوص این روایات و نوع چینش آن‌ها توجه داشته باشیم که اولا در سند این روایات و راویان آن‌ها مشکل وجود دارد. به گونه‌ای که اصالت این روایت‌ها و گزارش‌ها را زیر سؤال می‌برد. از سوی دیگر، آیا یکی از شاخص‌های رسالت حضرت پیامبر (ص) و رشادت‌های امیرالمؤمنین در طول حیات پیامبر اسلام (ص) در صحنه‌های مختلف، مبارزه با مظاهر شرک آلود دوران جاهلیت نبود؟ پس چگونه می‌توان قبول کرد که در چنین شرایطی امیرالمؤمنین (ع) به فرض محال، اسم فرزند خود را حرب بگذارند. جز این‌که بگوییم جاعلان این احادیث و دشمنان اسلام در پشت این اغراض شیطانی خود به دنبال اهداف شوم خود بر علیه خاندان اهل بیت بوده‌اند.

بدون شک بسیاری از این جعل حدیث‌ها در جهت از بین بردن فضائل امیرالمؤمنین (ع) صورت می‌گرفته است. به گونه‌ای که در دوران امویان در این راستا از هیچ اقدامی کوتاهی نشد و نسبت‌ها و تهمت‌های ناروائی در حق امیرالمؤمنین (ع)، امویان و عمال اموی در بین مسلمان و شهرهای اسلامی ترویج می‌کردند. نمونه این اقدامات گزارش ابوالفرج اصفهانی در کتاب «الاغانی» است که روایت می‌کند از زهری خواسته می‌شود برای حاکمان اموی تاریخ و سیره بنویسد که جایگاه آنان را بالا برد و از سوی دیگر جایگاه و فضائل حضرت علی (ع) را پایین آورد تا مردم آن‌ها را در قعر جهنم ببینند.

از سوی دیگر، چگونه می‌توان ادعای این منابع و روایان را پذیرفت که امیرالمؤمنین با وجود رسول خدا (ص) برای نام‌گذاری نوادگان پیامبر (ص) قبل از ایشان پیش قدم شده باشد؟ جز این‌که بگوییم این منابع به دنبال این هستند که بگویند که علی (ع) در این کار بر رسول خدا تقدم جست در حالی که این خبر کذب محض است و در هیچ صورتی قابل قبول نیست. البته دلیل‌های دیگری برای رد این روایات و سخن‌ها وجود دارد که به علت اطاله کلام از بیان آن‌ها خودداری می‌کنیم.

 

امام حسن مجتبی (ع) در دوران نبوی:

حدود هفت سال از دوران حیات امام حسن (ع) مقارن با حیات مبارک حضرت رسول اکرم (ص) بود. دوران با شکوهی که حسن و حسین (ع) بسیار مورد توجه پیامبر (ص) بودند و در این خصوص روایت‌های بسیار از منابع شیعی و سنی رسیده است و فضائل بی‌شماری روایت شده است. در روایت‌هایی از پیامبر در حق حسن‌بن‌علی (ع) آمده است: «اءشبهت خلقى و خلقى». «اما الحسن فان له هیبتى و سؤ ددى و اءماالحسین فله جودى و شجاعتى». امام حسن و امام حسین از همان دوران کودکی مورد توجه و تربیت جد بزرگوارشان، پیامبر اسلام قرار گرفتند از این رو می‌توان در کنار تمام صفت‌های نسب و خانوادگی این دو امام با حضرت، عنوان صحابی را نیز برای آن‌ها به کار برد و از شاخص‌های این دوران نیز حضور امام حسن مجتبی (ع) در موضوع مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است.

 

پس چگونه می‌توان قبول کرد که در چنین شرایطی امیرالمؤمنین (ع) به فرض محال، اسم فرزند خود را حرب بگذارند. جز این‌که بگوییم جاعلان این احادیث و دشمنان اسلام در پشت این اغراض شیطانی خود به دنبال اهداف شوم خود بر علیه خاندان اهل بیت بوده‌اند.

 

 

امام حسن (ع) در دوران حکومت علوی:

امام حسن (ع) در دوران خلفای راشدین بخصوص در دوران خلیفه سوم نقش پر رنگی در حمایت از اسلام ناب محمدی و مظلومانی چون ابوذر که مورد ستم دستگاه جور قرار گرفته بودند، داشت. امام حسن (ع) در دوره امامت پدرشان، حضرت علی (ع)، همواره همراه ایشان بودند: هنگامی که ابوذر به ربذه تبعید شد، عثمان دستور داد هیچ‌کس او را بدرقه نکند، اما امام حسن (ع) و برادر گرامی‌شان، همراه پدر بزرگوارشان، او را بدرقه کردند و هنگام بدرود، از حکومت عثمان ابراز بیزاری نمودند و ابوذر را به شکیبایی و پایداری پند دادند. امام دوم شیعیان در سال 36 ق با پدر از مدینه به سوی بصره آمد تا آتش جنگ جمل را که عایشه و طلحه و زبیر برافروخته بودند، فرو نشانند. پیش از ورود به بصره، به فرمان حضرت علی (ع)، همراه عمار یاسر به کوفه رفت تا مردم را بسیج کند و آن‌گاه با مردم به منظور یاری امام، به سوی بصره بازگشت و با سخنرانی‌های شیوا و محکم خویش، دروغ عبدالله‌بن‌زبیر را که قتل عثمان را به حضرت علی (ع) نسبت می‌داد، آشکار ساخت و نیز در جنگ رشادت بسیار از خود نشان داد تا پیروز بازگشتند. امام حسن (ع) در جنگ صفین نیز همراه پدر بود. معاویه، عبیدالله‌بن‌عمر را نزد ایشان فرستاد تا بگوید: «از پیروی پدر دست بردار، ما خلافت را به تو وا می‌گذاریم؛ چرا که قریش، از پدر تو به سابقه پدرکشتگی‌ها، ناراحت‌اند، اما تو را پذیرا توانند شد».

امام حسن (ع) در پاسخ فرمود: «قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند؛ پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه می‌ورزند. او در این جنگ، هماره از پشتیبانی پدر، دست نکشید و تا پایان همراه و همدل بود و چون دو تن را از سوی سپاه (سپاه حضرت علی (ع) و معاویه) برگزیدند تا حکم شوند و آنان به ناروا حکم کردند»، امام حسن (ع) به فرمان پدر، در یک سخنرانی توضیح داد که «اینان برگزیده شدند تا کتاب خداوند را بر خواهش دل پیش دارند و مقدم شمارند، اما باژگونه رفتار کردند و چنین کسی حکم نامیده نمی‌شود، بلکه محکوم است».

رشادت‌های امام حسن (ع) در دوران حیات امیرالمؤمنین (ع) در جنگ‌ها مثال زدنی است. در نهایت امام علی (ع) در واپسین روزهای حیات خود بنا به فرمان خدا و ابلاغ رسول خدا (ص)، فرزندش حسن (ع) را به عنوان امام بعد از خود برای مسلمانان و شیعیان قرار داد که از سال 41 تا 51 طول کشید.

 

دوران امامت ده ساله:

امام در این دوران ده ساله چه فعالیت‌های فکری، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی و حتی سیاسی داشته‌اند؟ نوشتار پیش روی، تلاش دارد به بخشی از این مسائل بپردازد.

 

امام حسن و امام حسین از همان دوران کودکی مورد توجه و تربیت جد بزرگوارشان، پیامبر اسلام قرار گرفتند از این رو می‌توان در کنار تمام صفت‌های نسب و خانوادگی این دو امام با حضرت، عنوان صحابی را نیز برای آن‌ها به کار برد و از شاخص‌های این دوران نیز حضور امام حسن مجتبی (ع) در موضوع مباهله پیامبر با مسیحیان نجران است.

 

 

الف. کادرسازی با تربیت و آموزش نیروهای کارآمد

آنچه که برای امام حسن (ع) اهمیت زیاد داشت این بود که به علت خفقان و فضای مسموم سیاسی، نیروهای کارآمد و وفادار تربیت کند که این نیروها در جهت نشر معارف اهل بیت، با بدعت‌های موجود در جامعه مبارزه کنند. از این ‌رو امام پس از حضور در مدینه به تربیت شاگرد پرداخت. از این‌ رو محدثان، راویان و دانشمندان بزرگ به سوی آن شهر شتافتند و جهت کسب فیض، گرد آن حضرت جمع شدند. برخی از این افراد عبارتند از:

1. احنف‌بن‌قیس: از اصحاب رسول خدا (ص) و امیر مؤمنان و حسن‌بن‌علی (ع) بود.

2. اصبغ‌بن‌نباته: از راویان و اصحاب خاص علی‌بن‌ابی‌طالب و امام حسن (ع) بوده است.

3. جابر‌بن‌عبدالله انصاری: از اصحاب رسول خدا (ص) و علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) و حسنین و زین العابدین و امام باقر (ع) که در غزوه بدر و هجده غزوه دیگر شرکت نمود، هفده روایت از وی نقل شده است و در سال 78 هجری قمری از دنیا رفت.

4. حبه‌بن‌جوین عرفی: اهل یمن و از اصحاب امیر مؤمنان و امام حسن (ع) بوده است.

5. حبیب‌بن‌مظاهر: او از یاران علی‌بن‌ابی‌طالب و امام مجتبی (ع) بوده و در زمره «شرطه الخمیس» است و در کربلا به شهادت رسیده است.

6. حجر‌بن‌عدی‌بن‌حاتم کندی کوفی، از اصحاب وفادار امیرالمؤمنین، امام حسن (ع) بود و در مسیر دوستی اهل بیت به شهادت رسید.

7. رشید هجری: از اصحاب خاص امیر مؤمنان و امام حسن (ع) بوده و در مسیر دوستی علی‌بن‌ابی‌طالب (ع) به شهادت رسید و در رجال کشی از وی روایات زیادی نقل شده است.

همچنین بعضی از راویان و کسانی که در نزد آن حضرت تلمذ نموده و روایاتی را نقل کرده‌اند عبارتند از:

ابوالاسود دوئلی، ابو اسحاق‌بن‌کلیب سبیعی، ابو جوزی، ابوصادق «کسان‌بن‌کلیب»، ابو مخنف (لوط‌بن‌یحیی ازدی)، ابو یحیی (عمیر‌بن‌سعد نخعی)، اسحاق‌بن‌یسار، اشعث‌بن‌سوار، جابر‌بن‌خلد، جارود‌بن‌منذر، حبابه بنت جعفر والبیه ، حذیفه‌بن‌اسید غفاری، سفیان‌بن‌ابی لیلا همدانی، سفین‌بن‌لیل، سوید‌بن‌غفله، شعبی، طحرب عجلی، عبدالله‌بن‌جعفر طیار، عبدالله‌بن‌عباس، عبدالرحمان‌بن‌عوف، عمر‌بن‌قیس مشرفی، عیسی‌بن‌مامون زراره، فاطمه بنت حبابه والبیه، محمد‌بن‌اسحاق، مسلم‌بن‌عقیل، مسلم بطین، مولی ابی وائل (ابو رزین‌بن‌مسعود)، نفاله‌بن‌مامون، هبیره‌بن‌مریم، هلال‌بن‌نساف...

اینان برخی از شاگردان و یاران امام حسن مجتبی (ع) بودند که از شهرها و کشورهای مختلف مانند کوفه، یمن، همدان و ... جمع شده بودند. آنان همگی در محضر آن بزرگوار کسب فیض نمودند و تربیت یافتند و در برابر هجوم فرهنگی معاویه بدعت‌گذار ایستادند، برخی از آنان بعد از شهادت حسن‌بن‌علی (ع) به دست معاویه به شهادت رسیدند و برخی دیگر در سال 61 هجری قمری در رکاب امام حسین (ع) در برابر یزید‌بن‌معاویه به شهادت رسیدند...

 

قریش بر آن بود که پرچم اسلام را بیفکند و در هم پیچد، اما پدرم، به خاطر خدا و اسلام، گردنکشان ایشان را کشت و آنان را پراکند؛ پس با پدرم بدین جهت به دشمنی برخاستند و بدو کینه می‌ورزند.

 

 

ب. نشر معارف و فرهنگ اسلامی و مبارزه با بدعت‌ها

از امور اساسی دیگری که امام مجتبی (ع) آن را به بهترین وجه انجام داد و بدان اهمیت فراوان می‌داد، نشر فرهنگ اصیل اسلام در برابر تحریفات و تهاجم فرهنگی حاکمان اموی به ویژه معاویه بود، زیرا این خاندان بیش‌ترین و بالاترین دشمنی‌ها را در مقابل اسلام و رسول خدا (ص) روا داشتند. ابوسفیان با تحریک قریش و تهیه سلاح، جنگ بدر و احد و احزاب و ... را علیه رسول خدا (ص) و مسلمانان به راه انداخت، پسرش معاویه نیز جنگ صفین را علیه خاندان اهل بیت (ع) رهبری کرد و در نهروان و جمل و تحریکات داخلی دیگر از هیچ گونه جنایتی فروگذار نکرد.

معاویه پس از پیروزی نظامی علیه حکومت عراق و اهل بیت، تهاجمی را برای نابودی فرهنگ رسالت و امامت امامان راستین شیعه آغاز کرد. موارد زیر از مصادیق این تهاجم است که تفضیل آن‌ها بحث جداگانه‌ای را می‌طلبد.

الف) بدعت‌گذاری در دین

ب) تشویق جاعلان حدیث

ج) علنی نمودن منکرات

معاویه با همه کوششی که در از بین بردن سیره رسول خدا (ص) و منزوی کردن اهل بیت داشت، موفقیت چندانی به دست نیاورد، زیرا شیوه‌ای که امام مجتبی (ع) در تربیت مردان صالح و فدایی برای اسلام و معرفی فرهنگ اصیل و صحیح امامت راستین در مدینه جدش رسول خدا انتخاب کرده بود، اثری ژرف در دل‌های مردم و مسلمانان گذاشت، آنان دانستند که احکام شرعی و مسائل روزمره خود را باید از مدینه دریافت کنند. امام مجتبی (ع) نامه‌هایی را به بعضی از افراد مؤثر و ناآگاه به صورت کاملا پنهانی ارسال می‌داشت و در آن، انحرافات هیئت حاکم را از سیره جدش رسول خدا (ص) بیان می‌نمود و نیز مردانی را آموزش و تعلیم می‌داد و به شهرهای مختلف می‌فرستاد. آن امام بزرگوار لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت به طوری که معاویه از فعالیت‌هایش وحشت داشت.

 

امام مجتبی (ع) نامه‌هایی را به بعضی از افراد مؤثر و ناآگاه به صورت کاملا پنهانی ارسال می‌داشت و در آن، انحرافات هیئت حاکم را از سیره جدش رسول خدا (ص) بیان می‌نمود و نیز مردانی را آموزش و تعلیم می‌داد و به شهرهای مختلف می‌فرستاد. آن امام بزرگوار لحظه‌ای آرام نمی‌گرفت به طوری که معاویه از فعالیت‌هایش وحشت داشت.

 

 

ابن صباغ مالکی درباره فعالیت‌های فرهنگی و تدریس امام مجتبی (ع) می‌نویسد؛

«نماز صبح را در مسجدالنبی برگزار می‌نمود و تا طلوع آفتاب می‌نشست و به ذکر خدا مشغول بود. روزها مردم گرداگردش حلقه می‌زدند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو می‌نمود. مردم بر اطراف آن بزرگوار گرد می‌آمدند تا سخنانش را بشنوند که دل‌های شنوندگان را شفا می‌بخشید و تشنگان معارف الهی را سیراب می‌نمود. بیانش حجت قاطع بود، به طوری که جای احتجاج و مجادله و استیضاح باقی نمی‌گذاشت».

نشر فرهنگ اصیل اسلام توسط حسن‌بن‌علی (ع) در دوره ده ساله، موجب احیای مجدد اسلام و یادآور گفتار و کردار و نظریات پیامبر عظیم الشان بود...

 

ج. امام حسن (ع) پناهگاه مردم

ائمه معصومین (ع) در طول حیات مبارک خود، مأمن و ملجأ همه مردم بخصوص مستضعفین و مظلومان بودند. از این‌ رو بسیاری از مردم در شهرهای مختلف که مورد ظلم و ستم خاندان اموی و یا کارگزاران حکومت قرار می‌گرفتند به مدینه می‌رفتند و خود را در پناه امام حسن مجتبی (ع) قرار می‌دادند و از حضرت می‌خواستند که به مشکلات آن‌ها رسیدگی کنند.

در یک مورد، سعید‌بن‌ابی سرح کوفی که از دوستان خاندان اهل بیت مورد غضب زیاد‌بن‌ابیه، حاکم کوفه گردید. او از ترس زیاد‌بن‌ابیه و احضار او راهی مدینه شد و به امام حسن (ع) مجتبی پناه برد. حاکم کوفه خانواده (زن و فرزندان) سعید را زندانی کرد و اموالشان را مصادره نمود و خانه‌اش را با خاک یکسان ساخت تا وحشتی در دل دوستداران اهل بیت بخصوص موالی به وجود آید.

 

نماز صبح را در مسجدالنبی برگزار می‌نمود و تا طلوع آفتاب می‌نشست و به ذکر خدا مشغول بود. روزها مردم گرداگردش حلقه می‌زدند و او برایشان معارف و احکام الهی را بازگو می‌نمود. مردم بر اطراف آن بزرگوار گرد می‌آمدند تا سخنانش را بشنوند که دل‌های شنوندگان را شفا می‌بخشید و تشنگان معارف الهی را سیراب می‌نمود. بیانش حجت قاطع بود، به طوری که جای احتجاج و مجادله و استیضاح باقی نمی‌گذاشت.

 

 

سعید در محضر حضرت بود که خبر اسارت خانواده و مصادره اموالش را شنید که این خبر موجب تألم و ناراحتی امام حسن (ع) گردید. امام بعد از این اتفاق برای گرفتن امان برای سعید نامه‌ای خطاب به زیاد با این مضمون نگاشت؛

«اما بعد فانک عمدت الی رجل من المسلمین له مالهم و علیه ما علیهم فهدمت داره و اخذت ماله و حبست اهله و عیاله فان اتاک کتابی هذا فابن له داره، واردد علیه ماله و شفعنی فیه فقد اجرته. والسلام»

اما بعد، تو یکی از مسلمانان را مورد غضب و خشم خویش قرار دادی، در حالی که سود او سود مسلمانان و ضرر به وی ضرر به مسلمانان است. خانه‌اش را ویران کردی و مالش را گرفتی و خاندانش را به زندان افکندی. تا نامه به تو رسید، خانه‌اش را درست کن و مالش را برگردان و وساطت مرا درباره او بپذیر تا پاداش و اجر نیک به تو رسد.

نامه ‌امام (ع) در بر گیرنده امر به معروف و نهی از منکر و حمایت صریح از سعید‌بن‌ابی سرح است و دارای متنی قوی و استوار است و در این نامه خواسته شده که به سعید و خاندانش آسیب و گزندی نرسد و تمام ضررهای مالی که بر وی زده شده جبران گردد و از همه مهم‌تر این‌که امام علیه‌السلام سعید را بی‌گناه دانسته و مستحق عقوبت نمی‌داند.

زیاد‌بن‌ابیه وقتی نامه حضرت را دریافت کرد از محتوای آن خشمگین شد و جوابیه‌ای بدین شرح برای حضرت ارسال داشت:

از زیاد‌بن‌ابی سفیان به حسن‌بن‌فاطمه علیهماالسلام:

«اما بعد، نامه‌ات به من رسید، چرا نام خود را قبل از نام من نوشته بودی، در حالی که تو نیازمندی و من قدرتمند؟! تو که از مردم عادی هستی، چگونه است که همانند یک فرمانروای قدرتمند فرمان می‌دهی و از فرد بداندیشی که به تو پناه آورده و تو هم با کمال رضایت پناهش داده‌ای، حمایت می‌کنی؟ به خدا سوگند اگر او را بین پوست و گوشتت هم قرار دهی، نمی‌توانی از او نگهداری کنی و من چنانچه به تو دسترسی پیدا کنم هیچ مراعات نخواهم کرد و لذیذترین گوشت را برای خوردن، گوشت تو می‌دانم! سعید را به دیگری واگذار کن، اگر او را بخشیدم به خاطر وساطت تو نیست و چنانچه او را کشتم به جرم محبت او با پدر تو است، والسلام».

 

این‌که نامش را پیش از نام تو نوشته است، حق با اوست، زیرا دارای مقام والا و بلندی است و این امر هیچ از مقام و شأن تو نمی‌کاهد، اگر تفکر و اندیشه کنی و این‌که در نامه‌اش به تو فرمان داده، او چنین حقی را دارد و اگر وساطت و شفاعتش را نمی‌پذیری، افتخار بزرگی را از دست می‌دهی، چرا که او از هر جهت از تو بالاتر است.

 

امام با دریافت این نامه که سراسر توهین و هتاکی بود. نامه دیگر نگاشت و به همراه نامه زیاد به نزد معاویه فرستاد و از او خواست جلو اقدامات زیاد را بگیرد و امنیت سعید را تضمین کند.

معاویه که از جایگاه امام حسن مجتبی (ع) و نفوذ معنوی ایشان در بین مردم آگاه بود، نامه‌ای بدین مضمون به زیاد نوشت:

«اما بعد، حسن‌بن‌علی علیهماالسلام نامه‌ای به همراه نامه تو که در پاسخ نامه‌اش درباره سعید‌بن‌ابی سرح نوشته بودی، برایم فرستاد. من از کار تو بسیار در شگفتم. البته می‌دانم که تو دارای دو خصوصیتی: یکی بردباری و نیک‌اندیشی است که از ابوسفیان به ارث برده‌ای و دیگر از مادرت سمیه گرفته‌ای که دومی سبب گردیده، برای حسن علیه‌السلام نامه نوشته‌ای و در آن پدرش را دشنام داده و فاسق نامیده‌ای، در صورتی که به جان خودم سوگند تو به فسق و گناه سزاوارتری».

معاویه در ادامه نامه‌اش تمام نکات ذکر شده نامه زیاد را جواب گفت و نوشت:

«اما این‌که نامش را پیش از نام تو نوشته است، حق با اوست، زیرا دارای مقام والا و بلندی است و این امر هیچ از مقام و شأن تو نمی‌کاهد، اگر تفکر و اندیشه کنی و این‌که در نامه‌اش به تو فرمان داده، او چنین حقی را دارد و اگر وساطت و شفاعتش را نمی‌پذیری، افتخار بزرگی را از دست می‌دهی، چرا که او از هر جهت از تو بالاتر است. به مجرد این‌که نامه‌ام به دستت رسید، خاندان سعید‌بن‌ابی سرح را آزاد کن، خانه‌اش را بساز، اموالش را برگردان و دیگر مزاحم او نباش. من نامه‌ای برای سعید نوشته‌ام و در آن نامه او را آزاد گذاشته‌ام، خواست در مدینه بماند و یا به شهرش بازگردد.

 

حسن فرزند کسی است که پیش از آن به هر کجا حمله می‌برد مرگ هم سراغ دشمنانش می‌رفت؛ و آیا شیر به جز همانند خود به دنیا می‌آورد؟ حسن در همه جهات همانند پدر خویش است. اگر بخواهیم بردباری و دانایی او را بسنجیم، باید با وزن کوه‌های بلند آن را سنجش نماییم.

 

 

ای زیاد! حسن [ع] را به مادرش نسبت داده‌ای و قصد جسارت داشته‌ای، وای بر تو! مگر او را به کدام مادر نسبت می‌دهی، اگر تو آگاه بودی و فکری داشتی، این بزرگ‌ترین افتخار و عزت برای او بود. مادر او فاطمه دختر رسول خدا صلی الله علیه و آله است».

سپس در پایان نامه‌اش این اشعار را در منقبت حسن‌بن‌علی (ع) نگاشت:

اما حسن فابن الذی کان قبله

اذا سار سار الموت حیث یسیر

و هل یلد الرئبال الا نظیره

و ذا حسن شبه له و نظیر

و لکنه لو یوزن الحلم و الحجا

بامر لقالوا یذبل و ثبیر

«حسن فرزند کسی است که پیش از آن به هر کجا حمله می‌برد مرگ هم سراغ دشمنانش می‌رفت؛ و آیا شیر به جز همانند خود به دنیا می‌آورد؟ حسن در همه جهات همانند پدر خویش است. اگر بخواهیم بردباری و دانایی او را بسنجیم، باید با وزن کوه‌های بلند آن را سنجش نماییم».

این نامه‌نگاری‌ها نشان می‌دهد که امام حسن مجتبی (ع) در تمام شرایط و سختی در کنار مردم مظلوم و ستمدیده بود و برای احقاق حق مظلومان از هیچ کوششی فروگذاری نمی‌کرد حتی اگر در این راه به ساحت مقدس و مبارک ایشان بی‌حرمتی شود. از سوی دیگر نشان می‌دهد که دشمن دین و خاندان اهل بیت به شأن و مقام امام حسن (ع) و اجداد پاک و مطهرش اعتراف می‌کند که این خود سندی بر حقانیت مسیر خاندان اهل بیت (ع) و امیرالمؤمنین (ع) است.