ب) نگاه اجمالی به بعضی از گزارشهای الفتوح در باب واقعه کربلا
در قسمت قبلی این گفتار به بررسی شخصیت ابناعثم کوفی و تاریخنگری و تاریخنگاری او پرداختیم. در این، بخش بررسی تمامی گزارشهای ابناعثم در باب واقعه کربلا میسر نیست، چه اینکه متناسب با گنجایش یک بخش این مقاله نبوده و بلکه مقالههای دیگر و مجالهای بیشتری را میطلبد، از این رو به بعضی از آنها نگاه اجمالی خواهیم داشت.
1. اخبار پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع)
گزارش الفتوح درباره حادثه کربلا با روایت اخبار پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع) آغاز میشود. گرچه این حدیث با روایت ام الفضل، همسر عباسبنعبدالمطلب و ام سلمه همسر گرامی پیامبر اسلام در منابع گوناگون ذکر شده[1] که حدیث را به طور بسیار مبسوط مطرح کرده و به گونههای مختلف، آن را گزارش کرده است:
ابانبنعفان از ام الفضل نقل کرده که وی در عالم رؤیا قضیهای را مشاهده کرد و آن اینکه قطعهای از بدن مبارک پیامبر (ص) جدا شد و به دامن ام الفضل افتاد. ام الفضل خوابش را با پیامبر (ص) مطرح نمود و پیامبر خواب او را اینگونه تعبیر کرد که از فاطمه زهرا (س) فرزندی به دنیا میآید و مدتی جهت شیردهی به ام الفضل سپرده میشود. چیزی از خواب دیدن ام الفضل نگذشت که فاطمه زهرا (س) صاحب فرزندی شد و او را حسین نام نهاد و سپس آن پسر را به ام الفضل واگذار کرد تا به او شیر دهد. ام الفضل در ادامه میگوید که روزی پیامبر (ص) آمد و حسین را از من گرفت و شادمان با او بازی میکرد که حسین بول کرد و قطرهای از آن روی لباس پیامبر چکید.
من او را از پیامبر (ص) گرفتم و او گریه کرد. پیامبر فرمود: ای ام الفضل! فرزندم حسین را نگریان که لباسم با آب شسته میشود. من رفتم که آب بیاورم و لباس پیامبر را بشویم. آنگاه که برگشتم، چشمان پیامبر را اشک آلود دیدم، سبب را از رسول خدا سؤال کردم، پیامبر فرمود که: هم اکنون جبرئیل آمد و به من خبر داد که امتم فرزندم حسین را در کنار فرات به قتل میرسانند.[2]
گزارش الفتوح درباره حادثه کربلا با روایت اخبار پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع) آغاز میشود. گرچه این حدیث با روایت ام الفضل، همسر عباسبنعبدالمطلب و ام سلمه همسر گرامی پیامبر اسلام در منابع گوناگون ذکر شده.
همین روایت را به شکل دیگری از ابنعباس نقل کرده که وی جبرئیل را با گروهی از فرشتگان در حضور پیامبر دیده است و... از شرحبیل ابی عون نیز روایت کرده است: که ملک بحار (فرشته مأمور دریاها) بالهایش را در بحر عظیم، پهن کرد و به اصحاب دریا اعلان عزا نمود و گفت فرزند محمد مقتول و مذبوح است و سپس آمد به پیامبر خبر داد و زمین کربلا را به ایشان نشان داد و افزود که در این سرزمین، دو گروه با هم میجنگند و یکی از آنها ستم پیشه است که فرزندت حسین را به قتل میرساند.[3]
همچنین روایتی دیگر از شرحبیلبنابی عون نقل کرده است:
حسین (ع) یک ساله شد، دوازده فرشته؛ یکی به صورت شیر و یکی به صورت گاو و دیگری به صورت «تنین» و چهارمی به صورت فرزند آدم و هشت تای دیگر به اشکال و صورتهای گوناگون که چهرههای آنها سرخ رنگ بود بر پیامبر (ص) نازل شدند و خبر شهادت حسین (ع) را به او گفتند و خبر دادند که گناه قاتل حسین، همانند گناه قاتل هابیل است.[4]
در منابع مختلف روایت خبر دادن پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع)، گزارش شده است، از این رو نمیتوان در مورد وقوع آن تردید کرد، در گزارشهای ابناعثم، قالبها و گونههای متفاوتی از روایت آمده است که در همه آنها، به قاتل امام حسین (ع) و گناه عظیم قاتل اشاره شده است. البته پذیرش همه گزارشهای مربوط به این روایت در کتاب الفتوح مشکل است، خصوصا آنجا که ابناعثم به قصهسرایی روی آورده و فرشتهها را به صورت حیوانات وحشی و اهلی گزارش کرده است، علاوه بر اینکه معلوم نیست راوی چگونه فهمیده است که مجموعه حیوانات در حضور پیامبر (ص) فرشته هستند؟ همچنین در گزارشی که ابنعباس ادعای رؤیت جبرئیل را کرده است، این پرسش مطرح میشود که آیا ابنعباس واقعا توانایی دیدن فرشته وحی را داشته است؟ همچنین آیا ابنابی عون که گفته است فرشته مأمور بحار را دیده که بالهایش را در بحر عظیم پهن کرد و به اهل دریا اعلان عزا نمود، چنین قدرت معنوی و ماورایی داشته که بتواند فرشته را ببیند و از شبه جزیره خشک حجاز، «بحرعظیم» را مشاهده نماید و...؟
2. سفارش معاویه درباره حسین (ع)
ابناعثم با گزارش جریان بیعتگیری معاویه برای یزید، به واقعه مرگ معاویه میرسد و ضمن بیان رویدادهای هنگام مرگ معاویه، به وصیت او میپردازد، از جمله اینکه معاویه به یزید سفارش امام حسین (ع) را کرد و گفت:
... اما حسینبنعلی، ای یزید مبادا که او را از خود برنجانی، بگذارکه هرجای میخواهد برود. هرگز به روی او شمشیر نکش، حرمت او را نگهدار و مال و منال بسیار به او عطا کن. ای فرزند! زنهار که خدا را ملاقات کنی در حالی که خون حسین در گردنت باشد. در این صورت از هلاک شوندگان خواهی بود. همانا ابنعباس به من نقل کرد که نزد رسول خدا بوده و ایشان حسین را به سینه مبارک چسبانیده، این کلام را گفته است: این از پاکترین انوار عترتم و از اخبار ذریهام هست، خداوند، مبارک نگرداند کسی را که بعد از من او را حفظ نمیکند. ابنعباس گفت که پیامبر (ص) به خواب سبکی رفت و سپس بیدار شد و فرمود: جبرئیل آمد به من خبر داد که امتت بعد از تو فرزندت حسین را خواهد کشت و قاتل او لعین این امت است. ای یزید! پیامبر خدا چندین بار قاتل حسین را لعن کرده است، قسم به خدا که حق او بسیار عظیم است.[5]
در منابع مختلف روایت خبر دادن پیامبر (ص) از شهادت امام حسین (ع)، گزارش شده است از این رو نمیتوان در مورد وقوع آن تردید کرد، در گزارشهای ابناعثم، قالبها و گونههای متفاوتی از روایت آمده است که در همه آنها، به قاتل امام حسین (ع) و گناه عظیم قاتل اشاره شده است.
سفارش معاویه به یزید مبنی بر مدارا کردن با امام حسین (ع)، در منابع دیگر نیز گزارش شده است، اما گزارش ابناعثم رنگ و بوی خاصی دارد که میتوان آن را مبالغهآمیز بودن حمل کرد. وصیت معاویه به یزید درباره امام حسین (ع)، بخشی از آموزش شگردهای سیاسی به یزید است؛ یعنی اینکه اگر یزید میخواهد حکومتش پایدار بماند، باید با امام حسین (ع) مدارا کند نه اینکه معاویه از سراعتقاد و درک حرمت واقعی امام حسین به یزید سفارش او را کرده باشد. اگر معاویه آنگونه که ابناعثم گزارش کرده است، به حرمت و جایگاه امام حسین پی برده بود، چرا حکومت را تحویل امام حسین (ع) نداد و چرا خود او امام حسن (ع) را به شهادت رسانید؟ تاریخ طبری و اخبارالطول، سفارش معاویه به یزید را درباره امام حسین (ع) نقل کردهاند: «حسینبنعلی را اهل عراق رها نمیکنند و وادار به خروجش میکنند، اگر بر او پیروز شدی، از او درگذر».[6] در این نقل، روایت ابنعباس به چشم نمیخورد.
3. خواب دیدن امام حسین (ع) کنار قبر پیامبر (ص)
حسین (ع) شبانه از منزل خارج شد و به طرف قبر جدش رفت و گفت: «السلام علیک یا رسول الله انا الحسینبنفاطمه انا فرخک و ابنفرخک و سبطک الذی خلفت علی امتک...؛ ای رسول خدا، گواه باش که آنها مرا حفظ نکردند و خوار شمردند». شب دوم نیز حسین (ع) کنار قبر جدش آمد و بعد از اقامه دو رکعت نماز چنین گفت: «خداوندا! این قبر رسول و فرستاده توست و من پسر دختر او هستم و میدانی که چه مشکلی مرا در بر گرفته، خدایا من معروف را دوست دارم و از منکر بیزارم؛ خدایا به حق این قبر و کسی که در آن آرمیده، از تو میخواهم برایم آن گزین که رضای تو در آن است». حسین (ع) گریه زیادی کرد و در سپیده دم صبح به خواب رفت، درعالم رؤیا دید که پیامبر با گروهی از فرشتگان در اطراف وی آمد، حسین را به سینه چسبانید و میان دو چشمش را بوسید و فرمود: فرزندم حسین! گویا نزدیک است که تو را در زمین کرب و بلا مقتول و مذبوح توسط گروهی از امتم ببینم، تو در آنجا با لب تشنه کشته میشوی. با این وجود، آنها از من امید شفاعت دارند، در قیامت هرگز شفاعتی برای آنها نیست. ای حبیبم حسین! پدر و مادر و برادرت نزد منند و مشتاق تو. همانا در بهشت برای تو جایگاهی است که با شهادت به آن میرسی. حسین (ع) در خواب از جدش خواست که او را نزدش نگه دارد تا به دنیا برنگردد. اما پیامبر (ص) به او گفت که ای حسین! چارهای جز رجوع به دنیا نداری تا اینکه به فیض و ثواب عظیم شهادت نائل شوی. حسین (ع) از خواب بیدارشد و خوابش را با اهل بیت خویش و بنی عبدالمطلب بازگو کرد. در این روز، غمگینتر از اهل بیت رسول الله (ص) در شرق و غرب عالم کسی وجود نداشت.[7]
سفارش معاویه به یزید را درباره امام حسین (ع) نقل کردهاند: «حسینبنعلی را اهل عراق رها نمیکنند و وادار به خروجش میکنند، اگر بر او پیروز شدی، از او درگذر». در این نقل، روایت ابنعباس به چشم نمیخورد.
قضیه خواب دیدن امام حسین (ع) بر سر قبر پیامبر (ص) هر چند در منابعی، چون تاریخ طبری و اخبار الطوال نیامده، اما منابع دیگر آن را گزارش کردهاند.[8] شیخ صدوق در کتاب امالی به طور مستند از امام صادق (ع)، به نقل آن پرداخته[9] و ابنشهر آشوب، ضمن گزارش قضیه خواب دیدن امام حسین (ع)، به ابنبابویه قمی، سید جرجانی، عبداللهبنحنبل شاکری، شاکربنغنمه، ابوالفضل هاشمی و مانند آنها استناد جسته است.[10] از نظر صحت تاریخی، به دلیل نقل امالی صدوق و مناقب ابنشهر آشوب میتوان به اصل آن اطمینان حاصل کرد، لکن آنگونه که ابناعثم گزارش کرده بیشتر با دیدگاه کسانی همخوانی دارد که فلسفه قیام امام حسین (ع) را صرفا شهادت میدانند، حال آنکه از کلمات و سخنان امام چیز دیگری به دست میآید. اگر واقعا غرض قیام امام حسین (ع)، شهادت صرف است، چرا امام هنگام رویارویی با سپاه حر، تصمیم به انصراف و برگشت به سوی مدینه گرفت.[11]
4. وصیت امام حسین (ع) به برادرش محمد حنفیه
حسینبنعلی (ع) در وصیتی به برادرش محمدبنحنیفه نوشت: «به نام خداوند بخشنده مهربان. این وصیتی است ازحسینبنعلیبنابی طالب، به برادرش محمدبنحنفیه؛ ...، همانا حسینبنعلی گواهی میدهد که؛ خدا یکی است و محمد فرستاده و بنده اوست و به حق، از جانب خداوند، مبعوث گردیده و همانا قبر و قیامت و بهشت و جهنم حق است. من ستم پیشه و تبهکار خارج نشدم بلکه در پی صلاح و نجات امت جدم محمد که درود خدا بر او باد، هستم و میخواهم امر به معروف و نهی از منکر کنم و از سیره جدم محمد و پدرم علی و سیره خلفای راشدین پیروی نمایم.[12]
گفتوگوی امام حسین (ع) با برادرش محمد حنفیه هنگام حرکت از مدینه به سوی مکه، در منابع مختلف، گزارش شده است. محمد حنفیه به امام نصیحت و راهنماییهایی کرد که کجا برود و کجا نرود و امثال آن، امام نیز از برادرش تشکر کرد و سخنان او را دلسوزانه خواند،[13] اما وصیت امام به محمد حنفیه در شکل مکتوب، غیر از الفتوح ابناعثم جای دیگر کمتر دیده شده است. مقتل الحسین (ع) خوارزمی آن را نقل کرده[14] که علی الظاهر از ابناعثم گرفته است، چه اینکه مانند ابناعثم، عبارت «و سیره الخلفاء الراشدین المهدیین» را دارد، لکن در گزارش مناقب ابنشهر آشوب، بحارالانوار و اعیان الشیعه سید محسن امین عاملی این عبارت وجود ندارد.[15]
قضیه خواب دیدن امام حسین (ع) بر سر قبر پیامبر (ص) هر چند در منابعی، چون تاریخ طبری و اخبار الطوال نیامده، اما منابع دیگر آن را گزارش کردهاند. شیخ صدوق در کتاب امالی به طور مستند از امام صادق (ع)، به نقل آن پرداخته و ابنشهر آشوب، ضمن گزارش قضیه خواب دیدن امام حسین (ع)، به ابنبابویه قمی، سید جرجانی، عبداللهبنحنبل شاکری، شاکربنغنمه، ابوالفضل هاشمی و مانند آنها استناد جسته است.
5. بعضی از رویدادهای مکه تا عراق
ابناعثم بعد از گزارش مفصل ورود امام حسین (ع) به مکه و مدت اقامت ایشان در مکه و وقایع این مدت، به شرح نامههای کوفیان به امام و پاسخ ایشان به آنها و فرستادن مسلمبنعقیل به طرف کوفه میپردازد. طبق گزارش ابناعثم، امام هنوز در مکه است که خبر شهادت مسلمبنعقیل و هانیبنعروه مذحجی به وی میرسد. ابناعثم سفر امام از مکه تا عراق را اینگونه گزارش میکند:
حرکت حسینبنعلی (ع) از مکه به سوی عراق در روز سهشنبه مصادف با هشتم ذیالحجه، روز ترویه صورت گرفت. در این سفر، هشتاد و دو مرد از شیعیان و اهل بیتش او را همراهی میکردند. کاروان حسین در منزل خزیمیه فرود آمد و حدود یک شب و روز در آن توقف کرد. بعد از عبور از آنجا در وقت ظهر به منزل ثعلبیه رسید. با توقف کوتاهی در آن، حسینبنعلی را خواب سبکی فرا گرفت، از خواب بیدار شد، در حالی که چشمانش اشکآلود بود. علی اکبر، فرزند حسین علت گریه پدر را جویا شد. حسین گفت که در خواب سواری را دیدم در نزدیکم توقف کرد و در خطاب به من گفت: ای حسین! همانا شما طی مسیر میکنید در حالی که مرگ شما را به بهشت میبرد... بعد از ثعلبیه، قافله حسین در منزل شقوق فرود آمد و در آن با فرزدق شاعر برخورد و بعد از گفتوگو با او و گریه بر شهادت مسلمبنعقیل، اشعاری را بر زبان جاری کرد. بعد از منزل شقوق، به قصر بنیمقاتل فرود آمد که خیمه عبداللهبنحر جعفی در آن برقرار بود. حسین (ع) با او ملاقات کرد و او را به نصرت و یاری خویش فراخواند...[16]
مواجهه قافله امام با سپاه حربنیزید ریاحی، سخنان امام در جمع سپاه حر، گفتوگوی ایشان با حر و سایر رویدادهایی که میان امام و سپاه حر اتفاق افتاد و نهایتا نزدیک شدن امام حسین (ع) به نینوا، از جمله مطالبی است که ابناعثم به طور مفصل، گزارش کرده است.[17] طبق نقل ابناعثم، امام حسین (ع) پس از نزدیک شدن به نینوا به کوفیانی که احتمال ثبات رأی آنها میرفت، نامه نوشت. امام در نامه، اسامی افرادی، چون سلیمانبنصرد خزاعی، مسیببننجبه، رفاعهبنشداد، عبداللهبنوال و... را یادآور شده و آنها را به عهد و پیمانشان و نامههایی که به ایشان نوشته بودند، خاطرنشان فرموده و به سخنان پیامبر اشاره مینمایند که فرمود:
چنانچه کسی سلطان ستمکاری را ببیند که حرام خدا را حلال و سنت رسول او را نافرمانی میکند و در میان بندگان خدا، به گناه و ستم میپردازد؛ سپس در برابر او به اعتراض نپردازد، بر خداست که او را در جایگاه ستمکار قرار دهد. سپس نامه را به قیسبنمسهر صیداوی میدهد و او را به کوفه میفرستد.[18]
این قسمت از گزارشهای ابناعثم در مواردی با منابع دیگر، همخوانی ندارد. برای مثال، طبق گزارش ابناعثم، امام حسین (ع) هنوز در مکه است که خبر شهادت مسلمبنعقیل و هانیبنعروه مذحجی را دریافت میکند، حال آنکه طبق گزارش منابع دیگر، امام حسین (ع) در مسیبر راه مکه و عراق (ثعلبیه و یا زرود) از شهادت مسلم اطلاع مییابد.[19] تصمیم امام برای سفر به عراق این مطلب را تأیید میکند که در مکه از شهادت مسلم با خبر نشده است.
طبق گزارش ابناعثم، امام حسین (ع) هنوز در مکه است که خبر شهادت مسلمبنعقیل و هانیبنعروه مذحجی را دریافت میکند، حال آنکه طبق گزارش منابع دیگر، امام حسین (ع) در مسیر راه مکه و عراق (ثعلبیه و یا زرود) از شهادت مسلم اطلاع مییابد.
در غیر این صورت، خبر شهادت مسلم در تصمیمگیری امام تأثیرگذار بود و دست کم آن را به تأخیر میانداخت، همچنین در گزارش ابناعثم، محل ملاقات امام با فرزدق شاعر، منزل شقوق دانسته شده، حال آنکه در منابع دیگر الصفاح ذکر شده است،[20] چنانکه در شعری که منسوب به فرزدق است نیز الصفاح آمده است: «لقیت الحسین بارض الصفاح...».[21] همینطور طبق نقل ابناعثم، امام از نزدیکی نینوا به کوفیان نامه فرستاد، حال آنکه براساس نقل طبری و دیگران، امام این نامه را از منزل حاجز یا حاجر برای کوفیان فرستاد.[22] آنگاه که هنوز خبر شهادت مسلم به امام نرسیده بود؛ یعنی در واقع ایشان این نامه را در جواب نامه مسلم نوشت که وی در آن، امام را به سفر سوی عراق تشویق و ترغیب کرده بود.[23] محتوای نامه نیز بر اساس آنچه ابناعثم نقل کرده با گزارش دیگر منابع، تفاوت دارد، مثلا کلام رسول خدا (ص) را امام حسین (ع) در منطقه بیضه در خطاب به لشکر حر بیان کرد.[24] قضیه خواب دیدن امام و شنیدن صدای هاتفی که میگفت این قافله را مرگ میبرد و...، طبق نقل طبری در نزدیکی «قصر بنیمقاتل» اتفاق افتاد[25] اما ابناعثم آن را در منزل ثعلبیه گزارش کرده است.
6. روز عاشورا در گزارش ابناعثم
نابرابری دو سپاه از همان آغاز جنگ کاملا آشکار بود؛ سپاه حسین (ع) را سی و دو نفر سواره و چهل نفر پیاده تشکیل میداد، در حالی که لشکر مقابل، بر بیست و دو هزار مرد جنگی بالغ میگردید. با شعلهور شدن آتش جنگ، در حمله اول، حدود پنجاه و اندی از اصحاب حسین (ع) به قتل رسیدند. در اینجا بود که حسین (ع) فریاد زد: «اما من مغیث یغیثنا لوجه الله؟ اما من ذاب یذب عن حرم رسول الله؟». حربنیزید ریاحی که در تصمیم ماندن با سپاه کوفه دچار تردید شده بود، ندای حسین را لبیک گفت و به طرف وی آمد، عرض کرد: ای پسر دختر پیامبر! من اولین کسی بودم که بر تو خروج کردم و حالا اذن ده تا اولین مقتول در رکابت باشم حسین (ع) در پاسخ حر گفت: «یا اخی إن تبت کنت ممن تاب الله علیهم هو التواب الرحیم».
بعد از پایان جنگ اولیه، کسانی از اصحاب حسین (ع) باقی مانده بودند که تک تک به میدان رفتند و به شهادت رسیدند. اولین شخص، حربنیزید ریاحی بود که به معرکه جنگ رفت و بعد از مبارزه با سپاه ابنسعد به شهادت رسید و سپس بریربنحضیر همدانی به میدان رفت. وهببنعبداللهبنعمیر کلبی به عنوان سومین نفر وارد میدان کار و زار شد و به شهادت رسید. چهارمین شخص، خالدبنوهب و پنجمین آنها شعبهبنحنظله تمیمی بود و سپس به ترتیب: عمروبنعبدالله مدحجی، مسلمبنعوسجه اسدی، عبدالرحمنبنعبدالله، قرهبنابی قره غفاری، مالکبنانس باهلی، عمروبنمطاع جعفی، حبیببنمظاهر اسدی، حوی مولای ابیذر غفاری، انیسبنمعقل اصبحی، یزیدبنمهاجر جعفی، حجاجبنمسروق، سعیدبنعبدالله حنفی، زهیربنقین بجلی، هلالبنرافع بجلی، جنادهبنحارث انصاری و عمروبنجناد، به میدان رفتند و بعد از مبارزه به شهادت رسیدند...
در این بخش از گزارش ابناعثم، مواردی را میتوان یافت که با منابع دیگر، همخوانی ندارد. برای مثال، او عبداللهبنمسلمبنعقیل را اولین شهید از بنیهاشم دانسته، حال آنکه منابع دیگر، علیبنحسین را، اولین نفر از بنیهاشم دانستهاند که به میدان رفت و شهید شد. ابناعثم از فرزندان امام حسن (ع)، تنها عبداللهبنحسن را ذکر کرده که در کربلا شهید شد.
کسانی که از بنیهاشم در رکاب حسین (ع) به قتل رسیدند؛ اولین آنها عبداللهبنمسلمبنعقیل بود و جعفربنعقیل و عبدالرحمنبنعقیل، در نوبت دوم و سوم به میدان رفتند و شهید شدند و سپس به ترتیب: محمدبنعبداللهبنجعفربنعلی ابی طالب، عونبنعبداللهبنجعفربنابی طالب، عبداللهبنحسنبنعلیبنابی طالب، عمربنعلیبنابی طالب، عثمانبنعلیبنابی طالب، جعفربنعلیبنابی طالب، عبداللهبنعلیبنابی طالب، عباسبنعلیبنابی طالب و علیبنحسینبنعلیبنابی طالب، به معرکه جنگ رفتند و به شهادت رسیدند. حسین (ع) بعد از شهادت یاران و انصارش، تنها ماند؛ او بود و دو فرزندش که اسم هر دو، علی بود؛ یکی در سن هفت سالگی و دیگری در دوره شیرخوارگی قرار داشت. حسین (ع) نزدیک خیمه آمد و به زنان حرم گفت که آن طفل را بیاورید تا وداع کنم. طفل را آوردند و حسین (ع) او را در بغل گرفت و داشت میبوسید که تیری از سپاه ابنسعد آمد و به آن طفل اصابت کرد و او را کشت. حسین (ع) از اسب بر زمین آمد و با نوک شمشیر، قبری حفر کرد و آن طفل را دفن نمود...[26]
در این بخش از گزارش ابناعثم، مواردی را میتوان یافت که با منابع دیگر، همخوانی ندارد. برای مثال، او عبداللهبنمسلمبنعقیل را اولین شهید از بنیهاشم دانسته، حال آنکه منابع دیگر، علیبنحسین را، اولین نفر از بنیهاشم دانستهاند که به میدان رفت و شهید شد.[27] ابناعثم از فرزندان امام حسن (ع)، تنها عبداللهبنحسن را ذکر کرده که در کربلا شهید شد، لکن در منابع دیگر، سه فرزند به نامهای عبداللهبنحسن، قاسمبنحسن و ابوبکربنحسن، برای امام حسن (ع) ذکر شده که هر سه در کربلا شهید شدند.[28]
در گزارش ابناعثم برای حسین (ع) دو فرزند به نام علی ذکرشده که یکی هفت ساله بوده و دیگری شیرخواره که در آغوش پدر به شهادت رسید، اما منابع دیگر، اسم طفل شیرخواره امام را که در کربلا شهید شد، عبدالله ذکر کردهاند. همچنین فرزند دیگر امام که در کربلا زنده ماند، امام سجاد (ع) است که به گفته شیخ مفید در الارشاد و طبرسی در کتاب اعلام الوری، علی اکبر ایشان است که در کربلا 23 ساله بوده، زیرا تولد ایشان سال 38 ه.ق است و جوانی که در کربلا شهید شد علی اصغر است و طفل شهید، عبدالله بوده است. البته بیشتر مورخان بر این اعتقاد هستند که علی اکبر در کربلا شهید شد و امام سجاد (ع) همان علی اصغر است، اما اینکه امام سجاد (ع) در کربلا هفت ساله بوده و واقعیت ندارد.
بر اساس قول برگزیده، مشخصات سجلی ابناعثم ابو محمد احمد، ابناعثم کوفی است و نسب وی به قبیله ازد میرسد. ابناعثم کوفی درعین محبت و مهرورزی به اهل بیت (ع)، شدیدا پایبند مکتب خلفا بوده است؛ به عبارت دیگر، در عین تشیع عاطفی وی، میتوان او را پیرو مذهب تسنن دانست. کتاب الفتوح مهمترین اثر ابناعثم کوفی، به شیوه موضوعی تنظیم شده و روش ارائه آن -بنا به گفته مؤلف کتاب- ترکیبی است.
هر چند مطالعه و گزارشهای تاریخی الفتوح در کتابهای مدائنی، ابومخنف، نصربنمزاحم منقری، هشام کلبی و دیگران آمده است، اما ابناعثم، منابع و مصادر گزارشهایش را آنگونه که باید به دست نمیدهد، لکن با توجه به تخصص وی، تخصصی بودن کتاب و تناسب هندسی گزارشهای تاریخی آن، اطمینان عرفی که مهمترین معیار صحت گزارشهای تاریخی است، قابل دستیابی است. بررسی داستان واقعه کربلا در کتاب الفتوح تفاوتهای هر چند جزئی آن را با سایر منابع در این مورد، به دست میدهد.
منابع
-آئینهوند، صادق، علم تاریخ در گستره تمدن اسلامی، تهران، پژوهشگاه علوم انسانی، 1377.
-ابناثیر، الکامل فی التاریخ، بیروت، دار صادر، 1385 ق.
-ابناعثم کوفی، ابومحمد احمد، الفتوح، بیروت، دارالاضواء، 1411 ق.
-ابنحجر عسقلانی، لسان المیزان، تاریخ امام حسین، بحرالعلوم مقتل الحسین (ع).
-ابنسعد، محمد. الطبقات الکبری، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1410 ق.
-ابنکثیر دمشقی، البدایه و النهایه، بیروت، دارالفکر، 1407 ق.
-ابنندیم الفهرست، بیروت دارالمعرفه، بیتا.
-ابناعثم الفتوح. ترجمه مستوفی هروی، مقدمه غلامرضا طباطبایی مجد، تهران، علمی و فرهنگی، چاپ سوم، 1380.
- ابنشهر آشوب مازندرانی، محمدبنعلی، مناقب آل ابی طالب، ج 4، قم، مؤسسه انتشارات علامه، [بیتا].
- ابوسعده، محمد جبر، ابناعثم الکوفی و منهجه التاریخی فی کتاب الفتوح، مصر، مطبعه الجبلائی، 1408 ق.
-امین عاملی، سید محسن، اعیان الشیعه، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، چ پنجم، 1419 ق.
-بحرالعلوم، سید محمد تقی، مقتل الحسین (ع)، بیروت، دارالزهراء چ چهارم، 1427 ق.
-بلاذری، احمدبنیحیی، انساب الاشراف، بیروت، دارالتعارف للمطبوعات، 1397 ق.
-بیهقی، ابوبکر، دلائل النبوه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1405 ق.
-تهرانی، شیخ آقا بزرگ، الذریعه الی تصانیف الشیعه، قم، مؤسسه اسماعیلیان، 1408 ق.
-جعفریان. رسول، منابع تاریخ اسلام، قم، انتشارات انصاریان، چ دوم، 1382.
-حاجی خلیفه -کشف الظنون، بیروت دارالفکر، 1419 ق.
-حسینی جلالی، محمد حسین، فهرس التراث، قم، دلیل ما، 1422 ق.
- حموی، یاقوت، معجم الادباء، چاپ دوم: بیروت مؤسسه المعارف تشیع. 1372.
-خوارزمی، ابوالمؤیدبناحمد، مقتل الحسین (ع)، قم، مکتبه المفید، بیتا.
-دایره المعارف تشیع، تهران، مؤسسه دائره المعارف تشیع، چ دوم، 1372.
-دهخدا، علی اکبر، لغت نامه دهخدا، تهران، چاپخانه مجلس، 1352.
-دینوری، ابنقتیبه، المعارف، قم: شریف رضی، 1373.
-دینوری، ابو حنیفه، احمدبنداوود، اخبار الطول، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران، نی، چ چهارم، 1371.
-دینوری، ابو حنیفه، اخبار الطوال، قم: شریف رضی، 1368.
-ذهبی، محمدبناحمدبنعثمان، میزان الاعتدال، بیروت، دارالفکر، 1383 ق.
-روحانی، محمد حسین، «تاریخ اعثم کوفی و ترجمه آن» راهنما کتاب، ش 166، تیر، 1355، ص 446-466.
-زرکلی، خیرالدین، الاعلام، بیروت، دارالعلم، چ هشتم، 1989 م.
-سجادی صادق و هادی عالمزاده، تاریخنگاری در اسلام تهران، سمت، چ چهارم، 1380.
-شکوری، ابوالفضل، درآمدی بر تاریخنگری و تاریخنگاری مسلمانان، قم، دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم، 1380.
-شهرستانی، عبدالکریم الملل و النحل، مصر، مکتبه الانجلو المصریه چ دوم، بیتا.
-شوشتری، قاضی نورالله، مجالس المؤمنین، تهران، کتاب فروشی اسلامیه، 1365.
-شیخ صدوق، ابو جعفر محمدبنعلی، الامالی، ترجمه کمرهای، تهران، کتابخانه اسلامیه، 1362.
-شیخ مفید، الارشاد، قم، کنگره شیخ مفید، 1413 ق.
-طبرسی، فضلبنحسن، اعلام الوری، تهران، دارالکتب الاسلامیه، بیتا.
-طبری، محمدبنجریر، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، چ دوم، 1387 ق.
-طریحی، شیخ فخرالدین، المنتخب، قم، کتابخانه ارومیه، بیتا.
-عسقلانی، ابنحجر، لسان المیزان، بیروت، مؤسسه الوفاء، چ سوم، 1403 ق.
-عسقلانی، ابنحجر، تهخذیب التهذیب. بیروت. دارالکتب العلمیه، 1415 ق.
-غلامی دهقی «بررسی تطبیقی و مقایسهای فتوح ابناعثم با ترجمه فارسی آن»، تاریخ در آینه پژوهش، پیش شماره 1، پاییز، 1381، ص 191-218.
-غلامی دهقی، علی، «بررسی تطبیقی و مقایسهای فتوح ابناعثم با ترجمه فارسی آن»، تاریخ در آینه پژوهش، پیش شماره 1، پاییز، 1381.
-کلبرگ، اتان، کتابخانه ابنطاووس، ترجمه علی قلی قرایی و رسول جعفریان، قم، کتابخانه آیتالله مرعشی، 1371 ش.
-گروهی از پژوهشگران، سازمان پژوهش و برنامهریزی آموزشی وزارت آموزش و پرورش، تاریخ امام حسین (ع)، تهران، دفتر انتشارات آموزش و پرورش (انتشارات کمک آموزشی)، 1378.
-مامقانی، محی الدین، مستدرک تنقیح المقال، قم، مؤسسه آل البیت علیهمالسلام، 1424 ق.
-مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، چ سوم، 1304 ق.
-مشکور، محمد جواد، تاریخ شیعه و فرقههای اسلام تا قرن چهارم، تهران، اشراقی، چ هفتم، 1385.
-نهج البلاغه، شرح ابنابی الحدید، ج 15 قم، اسماعیلیان، بیتا.
برای مطالعه بخش نخست این مقاله اینجا را کلیک کنید.