در تاریخ اسلام، دوره امام سجاد علیهالسلام و اساسا گفتمان امام سجاد (ع) در صحیفه مغفول مانده است، صحیفه باید در بازخوانی سیره و تاریخ معصومان علیهمالسلام و تاریخ تشیع، مورد توجه قرار گیرد. ما میتوانیم گفتمانهای مختلفی از صحیفه در اختیار داشته باشیم؛ صحیفه تنها گفتمان سیاسی اجتماعی ندارد، گفتمان تربیتی و روانشناسی صحیفه گاهی از گفتمان حقوقی و فلسفی آن اهمیت بیشتری پیدا میکند. در مورد صحیفه هم میشود خوانش سادهای ارائه داد یا با روشهای مدرن آن را مورد واکاوی قرار داد. تمام روشهای فهم متون را میتوان در بازخوانی صحیفه به کار بست. هم روش هرمنوتیک و هم روش تحلیل گفتمان، هم روش تاریخی و هم تبارشناسی؛ همه اینها در واقع کاربرد مطلوبی را در بازخوانی صحیفه دارند؛ در واقع روش تحلیل گفتمان انتقادی در بازخوانی صحیفه ایدههای جدیدی از تاریخ صدر اسلام و نیمه دوم قرن اول را به دست میدهد؛ اما این به این معنا نیست که من از این روش و با این روش سخن خواهم گفت، بلکه فقط پیش درآمدی است که در اینجا مطرح خواهم کرد.
اندیشه دینی باید عصریسازی شود. باید یک رویکرد هرمنوتیک به متون دینی اتخاذ شود و در بازخوانی جدید متون دینی و فقهی رخ دهد، از خود قرآن هم باید شروع کرد. همان حرفی که بالاخره طرفداران دانش هرمنوتیک میزنند که متون یک منطوق فیه دارد یک مسکوت عنه. تمدن اسلامی طی 1400 سال، به دنبال منطوق فیه و به قول معروف آن سطرهای سیاهش بوده است. اکنون زمانه اقتضا میکند که سطرهای سفید مسکوت عنه مورد توجه قرار بگیرد.
گفتمان غالب در صحیفه بازسازی اجتماعی فرهنگی و اعتقادی است. تصویری که امام در گفتمان غالب خودش ارائه میدهد، رفتار دینی جدید و رفتار اجتماعی جدید است. تمام آن چیزهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مسخ شده است و مخصوصا بعد از روی کار آمدن خاندان اموی، تمام اینها را در قالب گفتمان جدید اصلاح و پالایش میکند.
این رویکرد منطوقی باید برداشته شود و بار دیگر هرمنوتیک وار مسکوتها را مورد بازخوانی قرار داد. در واقع تا کنون به فلسفه و اهداف احکام توجه نشده و به قول اصولیون، عمومیت لفظ بر خصوصیت سبب، غلبه پیدا کرده و به یک قاعده کلی در طول تاریخ و تاریخ تمدن اسلامی تبدیل شده است. لذا یک حکم که مشخصا زمینه اجتماعی داشته و در یک متن تاریخی خاص هویت پیدا کرده، در طول تاریخ تسری پیدا کرده است.
صحیفه باید یک بازخوانی طبق علوم جدید و متدولوژی جدید داشته باشد و در دستور کار قرار بگیرد.
ائمه (ع) فرزندان زمانه خویش هستند، برای نیازها و مقتضیات انسان روزگار خودشان حکم صادر کردند، از طرف دیگر اسلام دین خاتم است؛ یعنی دین و شریعتی بعد از آن نخواهد آمد. معنای عقلی این باور، این است که قرآن و دین خاتم در همه روزگاران باید نیازهای مخاطب خود را تأمین کند. از همین رو نواندیشی اقتضا میکند که یک بازخوانی جدید در نصوص شود.
گفتمان غالب در صحیفه بازسازی اجتماعی فرهنگی و اعتقادی است. تصویری که امام در گفتمان غالب خودش ارائه میدهد، رفتار دینی جدید و رفتار اجتماعی جدید است. تمام آن چیزهایی که بعد از پیامبر صلی الله علیه و آله مسخ شده است و مخصوصا بعد از روی کار آمدن خاندان اموی، تمام اینها را در قالب گفتمان جدید اصلاح و پالایش میکند.
آنچه که مسلم است زبان امام یا پارادایمی که امام اختیار کرده، کاملا شفاف نیست یعنی آیینه ماتی است که برداشتها و سازههای بیانی مختلف را میتواند از خودش بروز و ظهور دهد. صحیفه ساختار دعا و در واقع ساختار زبان غیرشفاف و مات دارد که ویژگی دعا است، زبان استعاره دارد. علاوه بر این، صحیفه ویژگیهای ادبی و زبان شناختی دارد که از این جهت هم خیلی مغفول مانده است. ما از این منظر به نهجالبلاغه خیلی توجه کردهایم، ولی آرایههای ادبی متنوعی که در صحیفه است، اساسا مورد توجه ما قرار نگرفته است. شاید حتی از منظر تحلیل متن فرهنگی هم بشود صحیفه را بازخوانی کرد.
یکی دیگر از نکاتی که امام فراتر از صحیفه، در دوره حیات خود تأکید زیادی بر آن دارند، تقیه است. امام، زمان سنجی را در بحث تقیه مطرح میکند و میفرماید: «من دو گناه را برای مؤمن در این روزگار نابخشودنی میدانم؛ یکی ترک تقیه و دیگری تضییع حقوق برادران». روزگار، روزگاری است که امام همان مؤمنان محدود را نهی میکند از نشست و برخاست با هر کسی و گفتن هر چیزی.
یکی از ویژگیهای صحیفه همان صلواتی است که در ادعیه تکرار میشود، گفت: گفتمان علوی امام سجاد (ع) یا گفتمان سجادی در مقابله با گفتمان حاکم عصر -گفتمان اموی- با شاهبیت و در واقع عقد الفرید صلوات و با محوریت صلوات بر پیامبر (ص) است. 207 مورد در 54 دعا، امام صلوات بر پیامبر و آل پیامبر را تکرار میکند؛ یعنی صلوات گرانیگاه بحث امامت، رهبری و ولایت جامعه است. در تاریخ جرجان سهمی به روایتی از فضلبنشاذان برخورد کردم از قول امام سجاد (ع) که میفرماید: خداوند بر علما صلوات بر پیامبر را واجب کرده است. صلوات بر پیامبر اگر با آل پیامبر و اهل بیت تکمیل نشود، در واقع ابتر مانده و امر خدا مورد توجه قرار نگرفته است. این گرانیگاه در مفصل بندی گفتمان امام سجاد (ع) بسیار حائز اهمیت است، یعنی کلیدیترین نکته آن هم بعد از حادثه عاشورا که آن چنان شرایط اختناق و شرایط سیاسی اجتماعی سختی بر جامعه اسلامی حاکم شد که در برخی روایات آمده جز اندکی مرتد شدند [ارتداد فرهنگی]. به نظر میرسد امام سجاد (ع) در صحیفه علاوه بر گفتمان محوری ولایت، بر پارادایم بازگشت دین به جای سنت تأکید میکند؛ تقابل دین و سنت بعد از رحلت پیامبر (ص) شکل گرفت و پس از حادثه عاشورا به اوج خود رسید؛ همان منازعات سهگانه عقیده و قبیله و غنیمه که به تعبیر «ماکس وبر» مخیله اجتماعی جامعه عرب را بعد از سقیفه تحت تأثیر خود قرار داد و دوگانه غنیمت و قبیله همیشه غلبه کرد بر محوریت عقیده و ساختار اجتماعی جامعه را شکل داد و به تعبیر گیدنز ساختار وضع موجود بین دین و سنت، غلبه بر دین بود و پیروزی با سنت. امام در صحیفه دارد پارادایم جدیدی را بازخوانی میکند که به قول معروف امر قدسی جایگزین امر غیر قدسی شود.
وی افزود: بعد از حادثه عاشورا تا روی کار آمدن بنیعباس، در اوضاع فکری جامعه عرب و جامعه اسلامی فضای جدیدی ایجاد شد. تعبیر زیبایی امام صادق (ع) دارد که بنیامیه راه فراگیری ایمان را باز گذاشتند، اما راه شرک را بستند تا وقتی مردم را به شرک کشاندند، مردم متوجه نشوند. از آغاز عصر امویان، جبرگرایی در جامعه اسلامی نهادینه شد و در جامعه عربی آن روزگار سلطه پیدا کرد؛ تلاش امام (ع) در صحیفه این است که عقلگرایی را جایگزین این وضعیت کند. از نظر امام تفکر و اندیشیدن آیینهای است که مؤمن خوب و بد خویش را در آن میبیند.
یکی دیگر از نکاتی که امام فراتر از صحیفه، در دوره حیات خود تأکید زیادی بر آن دارند، تقیه است. امام، زمان سنجی را در بحث تقیه مطرح میکند و میفرماید: «من دو گناه را برای مؤمن در این روزگار نابخشودنی میدانم؛ یکی ترک تقیه و دیگری تضییع حقوق برادران». روزگار، روزگاری است که امام همان مؤمنان محدود را نهی میکند از نشست و برخاست با هر کسی و گفتن هر چیزی. روایتی در الطبقات الکبرای ابنسعد هست: «لیس لک ان تقعد مع من شئت لیس لک ان تتکلم بما شئت و لیس لک ان تسمع ما شئت». به نظر میرسد در این دوره آن چنان فشار سنگینی است و آن چنان سنن جاهلی جامعه عرب بر مؤلفه دین تسلط پیدا کرده که امام (ع) تا این اندازه صریح، تقیه را فراتر از یک تاکتیک شبه راهبرد بر جامعه گوشزد میکند و بر آن تأکید میکند. تمام هم و غم امام (ع) این است که رفتار دینی و اجتماعی جدیدی را ارائه دهد و این امر در صحیفه متجلی است. یکی از فرازهایی که مکرر در صحیفه تکرار میشود بحث توصیه به زهد و تقوی است. خبری است در کامل ابناثیر و برخی منابع تاریخی دیگر که وقتی عبدالملک به خلافت رسید، اعلام کرد: «هر کس از تقوا سخن بگوید من گردن او را خواهم زد». به نظر میرسد این تأکید فراوان امام بر بحث تقوا و زهد و دنیاگریزی در عین حال که مسئولیت اجتماعی را تأکید میکند، در گفتمان این عصر نهفته است. در شرایطی که تقیه فراتر از تاکتیک و توصیه به زهد و تقوا، به یک راهبرد بدل میشود، امام گفتمان خودش را در قالب زبان استعاره و دعا مطرح و در چند محور، مسائل خود را بیان میکند.
اصولیترین یا روشنترین بحث امام در صحیفه، بحث رهبری و حقانیت جامعه است. گفتمان صحیفه را در چند محور اصلی اینچنین میتوان تبیین کرد:
1- مبانی و اصول دین؛
2- تصویر سلطه حاکم؛
3- نفی ظلم و ظلمپذیری و یاری مظلوم؛
4- حمایت از مستمند و فقیر یا به عبارتی نفی سرمایهداری؛
5- دشمنشناسی و نوع تعامل با دشمن؛
6- اخلاق سیاسی اجتماعی که یکی از فرازهای مهم صحیفه است؛
7- اقتصاد، زندگی و معیشت مردم.
سخن عبدالملک نشان میدهد اختناق به قدری شدید است که حاکمیت تحمل هیچ صدای مخالفی را ندارد. از همین روست که امام نگران افشای اسرار همان مؤمنان اندک است و در روایات متعدد میگوید من حاضرم گوشتهای بسته شده دور استخوان بازوانم از بین برود و همه بازوانم له شود و کتفهای من له شود، اما شاهد افشا شدن سری از یاران خود نباشم، یعنی مشخص است که جامعه اینقدر ملتهب است و ساز و کارهای دستگاه اموی به گونهای فعال هستند که در صددند این عناصر فعال را درون گفتمان از بین ببرند و حذف کنند.
روایات متعددی درباره تقیه از امام باقر (ع) نیز نقل شده است، در روایاتی در اصول کافی مضمون روایت امام باقر (ع) این است که تقیه یک تاکتیک برای حفظ خون در جامعه است. عین تعبیر امام باقر (ع) است وقتی خون به حد وفور رسید، دیگر تقیه در کار نیست. به نظر میرسد تقیه بعد از عاشورا یک راهبرد برای حفظ کیان شیعه است، حفظ جامعه اصیل شیعه؛ اما خوب طبیعتا اگر فرصتی فراهم بیاید که جامعه بتواند حادثه آفرینی مشابهی مانند عاشورا کند، خواهد کرد؛ اما این شرایط فعلا فراهم نیست. من برداشتم این است که تقیه یک تاکتیک است که در زبان امام سجاد (ع) چه در صحیفه، چه بیرون از صحیفه بسیار بسیار پررنگ است و به نظر میرسد یک شبه راهبرد اساسی است که باید فوق همه آموزهها قرار گیرد.
اصولیترین یا روشنترین بحث امام در صحیفه، بحث رهبری و حقانیت جامعه است. گفتمان صحیفه را در چند محور اصلی اینچنین میتوان تبیین کرد:
1- مبانی و اصول دین؛
2- تصویر سلطه حاکم؛
3- نفی ظلم و ظلمپذیری و یاری مظلوم؛
4- حمایت از مستمند و فقیر یا به عبارتی نفی سرمایهداری؛
5- دشمنشناسی و نوع تعامل با دشمن؛
6- اخلاق سیاسی اجتماعی که یکی از فرازهای مهم صحیفه است؛
7- اقتصاد، زندگی و معیشت مردم.
حمایت از مستمندان و فقیران و نفی سرمایهداری حاکم که یکی از شاخصهای بزرگ عصر اموی در دوره امام سجاد (ع) است. با سیاستهایی که امویان پیش گرفتند، سنت بر دین و فرهنگ غلبه کرد و سنتهای دیرین احیا شد. عمده فتوحات امویان در دو دهه اول قرن اول هجری رخ داد، سرزمینهای حاصلخیز و پر رونقی که گنجینههای عظیم اقتصادی را در برابر خاندان اموی قرار داد و جامعه را به جامعه ای سرمایهدار، بیدرد و مرفه تبدیل کرد.
در حوزه اصول و مبانی، اولین اصلی که امام دنبال میکند و با گفتمان صلوات پیش میبرد، بحث امامت و رهبری جامعه و حقانیت آن است و همچنین بیان هویت اصحاب و تابعان [حقیقی] که زنده نگه داشتن یاد آنان را توصیه میکند.
امام در توصیف تصویر سلطه حاکم، خیلی زیبا از فتح مکه شروع میکند. پیشینه امویان را برملا میکند، به هجرت پیامبر «و هاجر الی بلاد الغربه و محل النأی عن موطن رحله و موضع رجله و مسقط راسه» اشاره میکند که پیامبر با چه سختی هجرت کرد و رفت و بعد در واقع بحث فتح مکه و جنگ با امویان را به عنوان بزرگترین برگزیدگان دشمنان پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره و توصیف میکند. نکته دیگری که امام (ع) در تصویر سلطه حاکم اشاره میکند؛ امانخواهی از شر سلطان و عدم همراهی با او است. امام ضمن توصیف خاندان اموی و سلطه حاکم، از خداوند میخواهد که از شر آنان در امان باشد.
نفی ظلم و ظلم پذیری و یاری مظلوم سومین محوری است که در صحیفه بیان میشود. امام در این مباحث بر ضروت بهرهمندی، توانمندی و برخورداری از قدرت سیاسی تأکید دارند. همان چیزی که امروزه تحت عنوان اراده معطوف به قدرت از آن یاد میکنیم، امام تأکید دارند که چنین امکانی باید در اختیار آنان باشد تا بتوانند با ظلم مبارزه و ستیز کنند.
حمایت از مستمندان و فقیران و نفی سرمایهداری حاکم که یکی از شاخصهای بزرگ عصر اموی در دوره امام سجاد (ع) است. با سیاستهایی که امویان پیش گرفتند، سنت بر دین و فرهنگ غلبه کرد و سنتهای دیرین احیا شد. عمده فتوحات امویان در دو دهه اول قرن اول هجری رخ داد، سرزمینهای حاصلخیز و پر رونقی که گنجینههای عظیم اقتصادی را در برابر خاندان اموی قرار داد و جامعه را به جامعه ای سرمایهدار، بیدرد و مرفه تبدیل کرد. همین امر یکی از شاخصها یا مرواریدهای تسبیح گفتمان امام (ع) است. همان تجلی که در قصیده فرزدق هم قابل مشاهده است. روح کلی قصیده فرزدق در توصیف امام سجاد (ع) در جوار خانه کعبه، همین روح وضعیت اقتصادی حاکم بر جامعه است، که امام و خاندان امامت از فقرا و مستمندان دستگیری میکنند. فرزدق در ذکر ویژگیهای خاندان اهل بیت (ع) آنان را اهل کرم مینامد که فقط در تشهدشان لا میگویند: لولا تشهد کانت لاءه نعم. همین ویژگی در ادعیه امام سجاد (ع) در صحیفه نیز بسیار به چشم میخورد. امام (ع) در این بخش با فقیر، همنوایی میکند؛ فقری که پیامبر اکرم (ص) دربارهاش گفته است: «کاد الفقر ان یکون کفرا»؛ اما در این دوره، به قدری هویت اقتصادی جامعه بر همه حیثیات غلبه پیدا کرده و آنقدر جامعه رفاه زده است که امام در فرازهای متعدد، از فقیر علاوه بر اینکه دستگیری میکند، او را تحسین میکند: «اللهم حبّب الىّ صحبه الفقراء.»
فراز دیگری که امام آن را مورد تأکید قرار میدهد، اخلاق سیاسی اجتماعی و دغدغهای است که نسبت به زندگی مردم دارند. شاید روشنترین فراز در همان دعای استسقا است که برای مردم قحطی زده و گرفتار خشکسالی، دعا میکنند که گشایشی در زندگی مردم حاصل شود.
فراز بعدی، دشمنشناسی و نحوه تعامل با او است. امام (ع) در این فرازها، چهره دشمن را به تصویر میکشد. دشمن اصلی امویان هستند که رهبری و امامت جامعه و خلافت را به ناشایستگی غصب کردهاند. ما در ماجرای واقعه حره شاهد هستیم که امام با خاندان خلیفه چه میکند، یعنی آنها را زیر چتر حمایتی خودش میگیرد. یکی از مهمترین دعاهای این بخش، دعای معروف مرزداران (اهل ثغور) است؛ هم تقویت نیروهای خودی و هم تضعیف دشمن را بیان میکند. امام در عین حال که معتقد است نباید با دشمن مسالمت جویانه رفتار کرد، بر انصاف با دشمن تأکید اساسی دارد.
فراز دیگری که امام آن را مورد تأکید قرار میدهد، اخلاق سیاسی اجتماعی و دغدغهای است که نسبت به زندگی مردم دارند. شاید روشنترین فراز در همان دعای استسقا است که برای مردم قحطی زده و گرفتار خشکسالی، دعا میکنند که گشایشی در زندگی مردم حاصل شود. یکی از فرازهای بسیار زیبا در این حوزه، گذشت و شفقتی است که امام دارند؛ نفی کینه توزی، پوشش عیوب و عدم مقابله به مثل، حسن رفتار با همسایگان و مردم. در همین دعا، بحث تقیه و حفظ اسرار را مطرح میکند و از خدا میخواهد که اسرار جامعه اسلامی برملا نشود.
بحث بعدی در صحیفه، بحث اقتصاد و زندگی در اندیشه امام (ع) است. در این فراز، امام (ع) خدا را شکر میکند که برای توصیف احسان و کرم خدا آزادی بیان پیدا کرده است. اهمیت عدل و قسط که در اندیشه اسلامی آمده: «العدل حیاه الاحکام». چیزی که پیامبران برای آن مبعوث شدند و اتفاقا یکی از پیامهای صحیفه همین بحث عدالت اجتماعی است، مخصوصا حوزهای که برمیگردد به معیشت و سفره مردم. این مبحث مبنای مستحکم قرآنی و دینی دارد. به جهت اهمیتی که اندیشه سوسیالیستی و مارکسیستی در تاریخ معاصر ما پیدا کرد، در یک قرن اخیر خیلی وقتها پرهیز کردیم از اینکه این تجلی پارادایم اقتصادی و اولویت اقتصادی بر همه فصول و معیشت مردم و اصل عدالت را طبق آموزههای دینی خودمان مورد توجه قرار دهیم. هر جا خواستیم تاریخ را با این نگاه تحلیل کنیم، از آنجایی که ذهنیت مارکسیستی و تفاسیر سوسیالیستی بر تفکرات تاریخی ما سایه انداخته بود، دچار خودسانسوری شدید شدیم. من معتقدم که یکی از گویاترین تصاویر اقتصادی در خود قرآن است، در سوره قریش؛ آنجایی که آزادی و عدالت یا اقتصاد و معیشت و شکم اولویت پیدا میکند بر عبودیت. صراحت قرآن در سوره قریش: «فلیعبدوا رب هذا البیت (3) الذی اطعمهم من جوع و آمنهم من خوف (4)» این دو تأمین شده و در واقع مفروض است و حالا «فلیعبدوا رب هذا البیت». اینکه در عموم روایات ائمه، این نکته بارز و شاهد است که حیات اخلاقی و دینی جامعه، به اقتصاد و عدالت وابسته است، برگرفته از همین آیه است. نباید دچار خودسانسوری شویم، این در گفتمان امام سجاد (ع) در صحیفه کاملا متجلی است. طبق آموزههای قرآن، روایات و گفتمان امام سجاد (ع) در صحیفه سجادیه، حکومت دینی نمیتواند عبودیت خدا را افضل و برتر از نان مردم قلمداد کند. لذا مکرر در دعاهای مختلف، امام سجاد به اینکه این رزق مقدر و تکلیف شده و تقسیم شده است و همچنین ضرورت احسان به مستمند و تأکید بر احسان و نفی بخل را بیان میکند. در دعای عرفه که ظاهرا یک دعای کاملا معنوی و عرفانی است و روح عرفانی در آن بسیار متجلی است، میبینیم که امام فراخور بحث، در فرازهای متعدد از این ضرورت و نیاز سخن میگوید. ضرورت دوری از فقر؛ توصیفهای متعددی که از ثروت بینهایت خداوند دارند و اینکه مسلمان باید از غیر خدا چیزی نخواهد و از خدا بخواهد و روزی مقدر است و از آن طرف انسان مسلمان نسبت به مستمند و مسکین وظیفه دارد، وظیفه احسان و در دعاهای متعدد یک پارادایم حقوقی در بخش حقوق اقتصادی ترسیم میکند و تمام هم و غم امام (ع) در صحیفه بر این اساس است که یک جامعه دینی جدید که مؤلفه دین بر مؤلفه سنت غلبه کند. سنتی که امویان آن را احیا، بازخوانی و بازتولید کردند، که دقیقا برگرفته از همان مختصات عصر جاهلی است و همین طور که عرض کردم در مثلث سهگانه غنیمت، قبیله و عقیده، عقیده تحت الشعاع قرار گرفته و بسیاری از ظواهر و مظاهر دینی، فکری و اعتقادی تحت الشعاع ویژگیهای اجتماعی و اقتصادی که از ناحیه خاندان اموی بیان شده مورد تأکید امام قرار میگیرد.