6. مطالعه و بررسى قیام بنا بر بینش و روش جامعهشناسى تاریخى:
جامعهشناسى تاریخى از دیگر رویکردهاى مطالعاتى به قیام امام حسین علیهالسلام، خصوصا درباره شناخت و بررسى زمینههاى اجتماعى و بافت قبیلهاى جامعه عرب است که موجبات تفرقه و انشعاب و گسست درونى جامعهاى (عراق به مرکزیت کوفه) مىشد که دعوتگران امام به کوفه بودند، با همه نوشتهها و گفتهها درباره قیام عاشورا، متأسفانه تا کنون از منظر علم جامعهشناسى تاریخى شرایط و زمینههاى اجتماعى قیام که مبتنى بر بافت و نظام قبیلهاى است، مورد توجه و بررسى جدى و دقیق قرار نگرفته و بدون چنین رویکردى، همچنان ابعاد بسیارى از رویداد عاشورا در پرده ابهام قرار دارد جالب توجه اینجاست که معاویه بیشترین بهرهبردارى سیاسى را از فضاى حاکم بر نظام اجتماعى آن روزگار مىکرد و خود نیز در دامن زدن به از همگسستگى اجتماعى عراقیان نقش مؤثرى داشت و با اتخاذ این روشها و سیاستها توانست سلطه بلامنازع خود را به مدت بیست سال بر سراسر قلمرو اسلامى آن روزگار حفظ کند.
از سفارشهاى او به فرزندش یزید این بود که:
«اگر عراقیان هر روز عزل عاملى را از تو بخواهند بپذیر؛ زیرا برداشتن یک حاکم آسانتر از رو به رو شدن با صد هزار شمشیر است.»[1]
و نیز در ترسیم خط مشى و سیاستگذاریهای خود در سفارش به یزید گفت:
«امیدوارم آنان که پدر او را کشتند و برادرش را خوار ساختند گزند وى را از تو بازدارند.»[2]
از این رو، شناخت بافت و نظام اجتماعى قبیلهاى عرب و اطاعت و انقیاد افراد قبیله از شیوخ و سران و نیز، تلاش و کوشش شیوخ در حفظ و تأمین منافع قبیلهاى خود در رقابت با دیگر قبایل تا اندازهاى ضرورى است که به طور قطع و یقین پاسخ بسیارى از پرسشهایى که تاکنون مجهول ماندهاند در گرو چنین رویکردى است. ضرورت و اهمیت مطلب فوق را زمانى مىتوان دریافت که بدانیم در بافت و نظام قبیلهاى، پایگاه نخبگان و رهبرانى که اعتبارشان بر اعتقادات و ارزشهاى دینى استوار است عملا سست و لرزان مىشود؛ زیرا عامل مهم همبستگى میان افراد قبیله عصبیت، نسب و حسب و حفظ منافع و موقعیت است، نه ارزشهاى انسانى اسلامى، به همین علت علىبنابىطالب و فرزندانش (ع) با وجود همه احترام و اعتبار معنوى و روحانىاى که در چشم و دل اعراب مسلمان داشتند، از نفوذ و اشرافیت قبیلهاى بىبهره بودند و برخلاف آنان معاویه، یزید و همه کسانى که معتقد و پایبند به حفظ روابط و مناسبات سنتى قبیلهاى بودند، هر چند از احترام و اعتبار معنوى بىبهره بودند، اقتدار و شوکت قبیلهاى داشتند.
امید است با چنین رویکردى که هم نظام قبیلهاى مورد بررسى قرار مىگیرد و هم نقش و کارکرد اجتماعى صحابه (مهاجران و انصار) و تابعان عرب و غیر عرب، بتوان افقهاى نوینى را در مطالعات تاریخى صدر اسلام گشود.
7. مطالعه و بررسى قیام بنا بر بینش و روش روانشناسى تاریخى:
از چنین رویکردى باید با حزم و احتیاط بیشترى سخن گفت؛ زیرا چنین رویکردى تاکنون در مطالعات تاریخى به جد مغفول مانده است.
روانشناسى تاریخى، هم فرد را متناسب با شرایط و زمینههاى عصرى و انسانى مورد مطالعه قرار مىدهد و هم جامعه را که مهمترین نقش و سهم را در کنشها و واکنشهاى سیاسى، اخلاقى، اجتماعى و... داراست.
در بررسى قیام عاشورا مىتوان در حد پرسش چنین طرح کرد که آیا امامان معصوم شیعه (ع) هر یک متناسب با ویژگىها، حالات، استعدادها و تمایلات خاص خود رفتار مىکردند، یا - بنا بر دیدگاه کلامى - همه نور واحدى بودند؟ آیا بهراستى امام حسن مجتبى (ع) روحیه ملایم و آشتىجویانهاى داشت و امام حسین (ع) روحیهاى حماسى و سازشناپذیر؟ تأثیرات و پیامدهاى روحى و روانى این فاجعه بزرگ بر دل و جان بازماندگان خاندان امام (ع) که به اسارت رفتند و مصایب و ناملایمات بسیارى را متحمل شدند، چه بود؟ آیا اندوه بىپایان امام سجاد (ع) که مدت بیش از چهل سال بر آن مصیبت جانگداز مىگریست، ناشى از آثار طبیعى آن رویداد بر روح و احساسات و عواطفش بود و به همین سبب به دعا و نجوا روى آورد و از هرگونه بهرهبردارى تند و آشکار سیاسى بر ضد یزید و مروانیان خوددارى کرد؟ و دهها پرسش دیگر.
در بعد روانشناسى اجتماعى و تاریخى نیز بررسى حالات و تمایلات جمعى و محرکهاى رفتار جمعى آنان که در واژگانى چون پیمانشکنى، بىوفایى، توبه (توابون) و... بیان مىشود جاى تأملات جدى است و نتایج پربارى خواهد داشت.
8. مطالعه و بررسى قیام بنا بر بینش و روش عرفانى:
رویکرد عرفانى و اشرافى به شخصیت و قیام امام (ع) آخرین بعد مطالعاتى و تحقیقاتى است که به اهل تحقیق و نظر سفارش مىشود.
این بعد از شخصیت و قیام امام (ع) و همه یاران و دلشدگان حضرتش در آن رویداد سترگ، هر چند به طور پراکنده مورد توجه قرار گرفته است، چنانکه باید و شاید حقش ادا نشده و شاید هم هرگز ادا نشود؛ زیرا بعد عرفان و عشق و اشراق مربوط به باطن حیات آدمى است، عمیقترین، پیچیدهترین و در عین حال، لطیفترین مرتبه حیات آدمى همین حیات اشراقى و به تعبیرى عرفانى و روحانى اوست، روحى که به حیات معنا مىبخشد و به خاک سرشت آدمى فضیلت و شایستگى پوشیدن خلعتخلیفهاللهى. دشوارى دیگرى را که در اداى این حق معرفتى امام نمىتوان نادیده گرفت، قلت پژوهندگانى است که در این وادى عصاى موسى در دست داشته باشند و بدانند که به هنگام، خلع نعلین کنند، پیداست که سخن در باب سخنورى کلاسى و رسمى از مصطلحات و الفاظ و مقامات و منازل سیر و سلوک نیست؛ بلکه سخن از آن است که کسانى در این وادى وارد شوند که بی همرهی خضر قطع طریق به حیله قطاع طریق نکرده باشند صد افسوس از قلت چنین سایران و سالکانى.
به هر حال یکى از ابعاد درخشان و خیرهکننده قیام و شخصیت امام (ع) و یاران مخلص و صدیق و فداکار او همین بعد عرفانى و اشراقى و روحانى است. آنچه این تابلوى سراسر شور و شعور و رمز و راز را از دیگر وقایع یا قیامهاى مشابه ممتاز و مجزا مىسازد همین بعد است، در حقیقت قیام امام حسین (ع) از نخستین لحظه شروع تا غروب عاشورا با رنگ الهى (صبغه الله و من احسن من الله صبغه) رنگآمیزى شده است، شاید بتوان چنین تعبیر کرد که دعاى عرفه امام، مانیفست و دستورالعمل و جوهر و در نادره قیام اوست که پنجرهاى از زمین به آسمان مىگشاید تا انسان به خدا برسد.
بنابراین بر اهل ذوق و عرفان فرض است که تلاش کنند به روش علمى و با رویکرد معرفتى، این بعد از قیام امام (ع) را باز شناسانند، بعدى که متأسفانه مغفول مانده است. شخصیت و قیام امام حسین (ع) کاملترین و زیباترین اسوه و الگویى است که مىتواند فراروى انسان تشنه و خسته کنونى که از خلا معنویت و روحانیت رنج مىبرد قرار گیرد.
پیامدهاى قیام
در این مجال و مقال اندک و با این زبان و قلم الکن در توان نیست که از پیامدهاى قیامى سخن بگوییم که خود درآمدى به درازاى حدود چهارده قرن دارد، نه مىتوان از پیامدهاى علمى آن سخن گفت که به جدا شدن کامل فقه و منظر کلامى و به طور کلى مشرب و جریان علمى معرفتى تشیع از ایده اکثریت (تسنن) انجامید و نه دیگر پیامدهاى آن؛ از این رو، تنها به دو پیامد و دستاورد قیام امام (ع) از منظرى تازه و نوین و شاید هم بحثانگیز به اجمال نظر مىافکنیم؛ یکى پیامدها و درسهاى سیاسى و دیگرى پیامدها و تأثیرات روانشناختى.
پیامدها و درسهاى سیاسى
مهمترین پیامد قیام امام (ع) آن بود که خط فارقى میان اسلام حکومتى و یا اسلام به عنوان ابزار سلطه و توجیه قدرتمدارى و استبداد و اسلام هدایتى و یا اسلام به عنوان مسلک رستگارى کشید، بر این اساس، از جنبه سیاسى، قیام عاشورا الگویى ستبراى روشنگرى و افشاگرى و به طور کلى سیاستگرایى صحیح دینى، نه الگویى براى حکومتگرى؛ زیرا قیام امام اعتراضى بود نسبت به کلیت وضعیت موجود جامعه آن روزگار که به نام دین و حکومت دینى شکل گرفته بود. در حقیقت امام حسین (ع) با قیام خود جوهر ثابت و در عین حال سیال دین را از خطر انجماد و تحجر در صورت و زندان تاریخى نجات بخشید، خطرى که اگر قیام و اقدام هوشمندانه شخصیتى چون حسین (ع) نبود، سیرت و جوهر وحیانى دین در دهلیز باریک و تنگ و تاریک تاریخ قوم عربى و به نام اسلام عربى مسخ شده بود؛ اما قیام امام، نقاب از چهره زشت و کریه فریب و نفاق و نیرنگ اسلام اموى که ادامهدهندگان همان جریان واپسگراى بداوت طلقاء بودند درید و این حاصل نیامد مگر با شهادت و اسارت ناباورانه و غریبانه امام حسین (ع) و یاران و خاندانش که به حق نمایندگان و سمبلهاى شرافت و فضایل انسانى الهى بودند که داغ جگرسوزى را تا فرجام تاریخ بر قلب جامعه و تاریخ اسلامى و انسانى نشاند.
پیامدها و تأثیرات روانشناختى
به نظر نگارنده این مقاله عمیقترین و گستردهترین و ماندگارترین پیامد و تأثیر قیام امام حسین (ع) بر ذهن و وجدان همه کسانى که به حقیقت عشق مىورزند، اعم از مسلمان و غیرمسلمان و خاصه بر شیعیان و پیروان اعتقادى آن حضرت، بعد روانى و روحى آن بوده است، شاهد روشن این مدعا سخنى است که از ادوارد گیبون نقل شده است: در زمان و محیط دور، صحنه غمانگیز مرگ حسین (ع) احساسات خونسردترین خواننده را هم بیدار مىکند.[3]
پرسشى جدى که در مطالعه سیر کلى تاریخ تشیع حائز اهمیت فراوان است این است که قیام امام حسین (ع) چه تاثیرى در تکوین و روند تاریخى آن داشته است؟ شاید دو اظهار نظر زیر تا اندازهاى پاسخ پرسش فوق را روشن کند:
از فیلیپ نقل شده است که تشیع در روز دهم محرم تولد یافت.[4]
همچنین از فیز[5] نقل شده است که شهادت حسین (ع) مهر رسمیت بر تشیع زد.[6]
حقیقتى که در دو اظهار نظر فوق نهفته، این است که شهادت و اسارت امام حسین (ع) و یاران و خاندانش موجبات همبستگى و پیوستگى عاطفى، روانى و فکرى شیعیان را فراهم ساخت، از پس آن قیام بود که روحیه اعتراض، ظلمستیزى و امید به تحقق آرمانهاى انسانى الهى و شهادتطلبى، روح و روان شیعیان را آکنده ساخت. نگارنده با این نظر نویسنده کتاب تشیع در مسیر تاریخ همراه و موافقم که مطالعه و تجزیه و تحلیل دقیق حوادث کربلا، به طور کلى، این حقیقت را نشان مىدهد که حسین (ع) از همان آغاز نقشه ایجاد انقلاب کامل در وجدان مذهبى مسلمین را مىکشید، تمام اعمال و کردار حسین (ع) نشان مىدهد که وى کاملا از این حقیقت آگاه بود که پیروزى از طریق قدرت و امکانات نظامى همیشه موقتى است؛ زیرا، قدرت نیرومندترى وجود دارد که بتواند آن را در جریان زمان نابود کند؛ ولى پیروزىاى که از طریق رنج و جانبازی به دست آید، ابدى است و در وجدان بشرى اثرى جاودان مىگذارد.[7]
به حق نیز چنین بود؛ زیرا قیام امام (ع) نخستین انقلاب و تحول را در وجدان و ضمیر و احساسات درونى حر برانگیخت و از آن پس وجدان و روان دعوتکنندگان کوفى امام را سخت برآشفت و سه هزار تن (توابون) را چنان دستخوش احساسات و عواطف و افسوس و پریشانى ساخت که خود را به کام مرگ انداختند تا بدین طریق تاوان بىوفایى خود در یارى حسین (ع) را بپردازند.
باز هم نگارنده بر نظر نویسنده کتاب تشیع در مسیر تاریخ مهر تایید مىنهد که واقعیت صحیح این است که تراژدى [شهادت حسین (ع)]، نقش بسیار عظیم و مهمى را در تحکیم هویت تشیع و نه در خلق و به وجود آوردن آن، ایفا نمود. تقدیر این بود که سرنوشت حسین (ع) مهمترین عامل در تبلیغ و سرعت نسبتا سریع تشیع باشد. بدون شک تراژدى کربلا عامل «اشتیاق و علاقه شدید و احساسات عمیق» را به تشیع افزود و باعث گردید که روانشناسى انسانى بیش از هر چیز دیگر مورد توجه قرار گیرد.[8]
بنا بر آنچه گذشت، پیامدهاى روانى و عاطفى قیام کربلا عمیقترین و ماندگارترین دستاوردهاى آن در طول تاریخ خصوصا بر شیعیان بوده است و از همین منظر (روانشناسى تاریخى تشیع) مىتوان افقهاى ناگشوده بسیارى را در مطالعات شیعى گشود و به رمز و راز چگونگى بهرهگیرى دیگر امامان معصوم شیعى که از نسل حسین (ع) بودند پى برد؛ براى نمونه، به دو کلام اندوهبار زیر از امام سجاد (ع) و امام رضا (ع) بسنده مىکنیم. امام چهارم (ع) ضمن خطبهاى که در بازگشت از شام به مدینه ایراد کرد، فرمود:
ان الله قد ابتلانا بمصائب جلیله وثلمه فى الاسلام عظیمه، قتل ابوعبدالله الحسین[9]
و امام هشتم (ع) درباره کشته شدن امام حسین (ع) فرمود:
ان یوم الحسین اقرح جفوننا واسبل دموعنا واذل عزیزنا بارض کرب وبلاء[10]؛ شهادت حسین (ع) پلکهاى دیدگان ما را مجروح و اشکهاى ما را ریزان و عزیز و ارجمند ما را ذلیل ساخت.
این بعد از پیامدهاى قیام امام حسین (ع)، به یقین، با روش تحلیل مکانیکى اسلامشناسان غربى که در دام تاریخنگرى محض فرو افتادهاند، قابل درک و فهم نیست.
اما نمىتوان حسرت نخورد که چرا اهل علم و تحقیق از چنین منظرى به قیام امام حسین (ع) نمىنگرند؟ چرا مراسم سالیانه عزادارىها، تعزیهها و... در مساجد و تکایا را از این دیدگاه بررسى نمىنمایند و چرا ...؟
منابع و مأخذ:
- ابناعثم، احمد 1406 ه.ق، الفتوح، بیروت، دارالکتب العلمیه
- ابنطاووس، علىبنموسى اللهوف فى قتل الطفوف، قم، الانوار الهدى
- ابنعبدربه، 1372 ه.ق العقد الفرید، تحقیق محمد سعید عریان، قاهره، المطبعه الاستقامه
- دینورى، ابوحنیفه احمدبنداود الدینورى 14099 ه.ق، اخبار الطوال، تحقیق عبدالمنعم عامر و مراجعه جمالالدین الشیال، قم: منشورات الرضى
- شریفى، محمود و دیگران 1415، موسوعه کلمات الامام الحسین (ع)، تحقیقات باقرالعلوم، تهران، دارالمعروف
- شیخ صدوق، محمدبنعلى 1417، الامالى، تحقیق قسم الدراسات الاسلامیه، قم، مؤسسه البعثه
- شیخ مفید، محمدبننعمان الارشاد فى معرفه حجج الله على العباد، تهران، انتشارات علمیه اسلامیه، چاپ دوم
- صالحى نجفآبادى 1381، شهید جاوید، تهران، انتشارات امید فردا، چاپ هفدهم
- طبرى، محمدبنجریر تاریخ طبرى، بیروت، مؤسسه الاعلمى، [بىتا]
- محمدجعفرى، سید حسین 13688، تشیع در مسیر تاریخ، ترجمه دکتر سید محمدتقی آیتاللهى، تهران، دفتر نشر اسلامى
- مقریزى، تقىالدین احمدبنعلى النزاع والتخاصم بین بنىامیه و بنىهاشم، مصر، المطبعه العلمیه
- نوذرى، حسینعلى 13799، فلسفه تاریخ، روششناسى و تاریخنگاری (مجموعه مقالات گردآورى شده)، تهران، انتشارات طرح نو
برای مطالعه بخش اول این مقاله اینجا و برای مطالعه بخش دوم این مقاله اینجا را کلیک کنید.