این روزها یکی از شبکههای تلویزیونی کشور (تماشا) به بازپخش سریال مختارنامه، ساخته داوود میرباقری پرداخته که بعد از گذشت چند سالی از تولید و پخش، این سریال همچنان مورد توجه و استقبال مردم قرار گرفته است. این سریال اگرچه مخاطب را با محوریت جریان عاشورا به کربوبلا میبرد، ولی ذهنهای بسیاری را هم درگیر خود کرده است، از جمله اینکه نقلهای مختلفی در خصوص مختار و نوع نگاه وی به امام حسن مجتبی علیهالسلام، امام سجاد (ع)، «محمدبنحنفیه» و نیز به طور کلی به مکتب تشیع وجود دارد، به هر حال کدام نگاه درست است و باید بدان اعتنا کرد؟ تذبذب و بیوفایی کوفیان در حق امیرالمؤمنین (ع)، امام حسن (ع) و امام حسین (ع) و حتی نسبت به دیگر قیامهای شیعی در طول تاریخ، ذهن مخاطب را درگیر کرده که علت و چرایی این ماجرا کجاست؟ چرا بعد از این همه تحولات و رنجی که بر ائمه معصومین (ع) و شیعیان اعتقادی رفت، عراق و شهر کوفه و مردمانش که ادعای دوستداری خاندان نبوت را داشتند، به عهد و پیمان خود وفا نکردند؟ بر اساس چنین نگاهی است که نوشتار پیش روی، تلاش میکند به یکی از بخشهای پر تلاطم تاریخ اسلام ورود کند و به بررسی نوع نگاه مختار ثقفی به ائمه معصومین (ع) و نسبت وی با مکتب تشیع بپردازد تا دید مخاطب نسبت به مختار و قیام او تا حدودی مشخص گردد.
بدون شک قیام مختار یکی از پرمناقشهترین قیامهای پس از عاشوراست که در منابع، روایتهایی متناقض و گاه حتی متضاد از آن بیان شده است؛ برخی مختار را شیعهای مؤمن میدانند که به خونخواهی حسین (ع) برخاست و برخی دیگر او را دنیاطلبی ابنالوقت مینامند که تنها به هوای جاه و مقام و حکومت قیام کرد.
کدام نگاه را قبول کنیم؟
قابل تأملتر آنجاست که در این میان، گزارشهای دوست و دشمن به هم آمیخته شده و عملا کار مورخ برای پاسخگویی و جدایی سره از ناسره بسیار مشکل شده است.
از سویی دیگر، موضوعی که کار را در خصوص پرداختن به شخصیت مختار و دیگر موضوعات مشابه بسیار سخت میکند این است که تاریخ صدر اسلام از سده دوم به بعد مکتوب شده است و همین موضوع کار پژوهشگر را چند برابر سخت میکند. به طور مثال در مورد قیام مختار حدود پنجاه، شصت سال بعد از واقعه، روایات شفاهی تبدیل به نسخه مکتوب شدهاند. طبیعی است که دو یا سه نسل حوادث مربوط به قیام مختار سینه به سینه منتقل شده و روایتهای گوناگونی از آن صورت پذیرفته و سپس مکتوب شده است.
درباره مختار ثقفی سه نوع گزارش وجود دارد؛ گزارشهای با گرایش اموی، گرایش زبیری و گرایش علوی. تضاد گزارشها از اوج فعالیتهای مختار از اواخر سال 60 ه.ق تا زمان کشته شدنش در سال 67 ه.ق است، یعنی هفت سال؛ هفت سالی که یکی از دوران پر التهاب و پر هیجان تاریخ اسلام است.
در چنین شرایطی هر کدام از این راویان باید شناخته شوند و مورد نقد قرار گیرند؛ مثلا معلوم شود این روایت از مورخ شامی، عراقی، حجازی و... است، چرا که هر کدام از این مکانهای جغرافیایی در نوع نگاه مورخ تأثیرگذار است. چنانکه مورخان شامی طرفدار خاندان اموی هستند، مورخان مکی بیشتر گرایش به خلفای راشدین و گروهی وابستگی به زبیریان دارند و عراقیها بیشتر گرایش علوی و محب اهلالبیت (ع) هستند. همچنین ناگفته نماند که بسیاری از اخبار نیز با گذشت زمان و با نگارشهای مختلف در نسخ و کتابت و حتی گاهی مواقع به صورت عمدی تحریف شده است.
در یک نگاه کلی باید گفت که درباره مختار ثقفی سه نوع گزارش وجود دارد؛ گزارشهای با گرایش اموی، گرایش زبیری و گرایش علوی. تضاد گزارشها از اوج فعالیتهای مختار از اواخر سال 60 ه.ق تا زمان کشته شدنش در سال 67 ه.ق است، یعنی هفت سال؛ هفت سالی که یکی از دوران پر التهاب و پر هیجان تاریخ اسلام است.
بر اساس گزارشهای منابع تاریخی، مختار در سال اول ه.ق متولد شده[1]، دوران کودکی خود را در طائف گذرانده[2] و دوره حیات نبی مکرم اسلام صلی الله علیه و آله و سلم را نیز درک کرده است. مختار از 13 سالگی کنار پدر در جنگها حضور دارد و در همین دوران، پدر خود را نیز در جنگ از دست میدهد. از این دوران منابع تاریخی، گزارش شفافی برای ما ثبت نکردهاند.
اولین موارد تاریخی که در مورد مختار خیلی گویا صحبت میکنند، دو واقعه است: یکی در جنگ صفین و دیگری در مدائن زمانی که امام حسن (ع) زخمی شده و در آنجا بستری بودند. روایات درباره حضور مختار در جنگ صفین چندان هم گویا نیستند و به صورت کلی از کنارش گذشتهاند، آن روایت مشهور را که به امام (ع) نسبت میدهند که ایشان فرمودند مختار آدم کَیِسی است [3]، متعلق به این دوره است. مختار در زمان امام حسن (ع) اولین موضعش را اعلام میکند و به عمویش پیشنهاد میکند امام را دستگیر کنند و به معاویه بسپارند تا بالاخره بتوانند از قدرت بهره بیشتری بگیرند. این روایتی است که برخی تأیید و برخی نفیاش کردهاند.[4]
این گزاره یکی از پر چالشترین گزارشهایی است که درباره مختار وجود دارد و به نوعی بسیاری از اتفاقات و حوادث دیگر را نیز تحت تأثیر خود قرار میدهد. این موضوع را در ادامه بیشتر بررسی خواهیم کرد که تا زوایای آن مشخص شود.
برخی بر این باور هستند که این تنها نقطه منفی مختار نیست؛ بلکه وی در ادامه کار در جریان قیام مسلم، قیام توابین و... هم دچار اشتباه و یا سهلانگاری شده است. امری که شواهد تاریخی آن را تأیید نمیکند؛ بررسی روایتهای تاریخی نشان میدهد که در واقعه عاشورا مختار در کوفه شخصیت شناختهشدهای بوده و به بلوغ فکری رسیده است تا جایی که وقتی مسلم وارد کوفه میشود، در منزل مختار مقیم میشود؛ چرا که اگر مختار شخصیت شناختهشدهای نبود یا اگر گرایش اموی داشت یا مشکوک بود، قطعا مسلم به منزل او نمیرفت.[5]
در قیام مسلم، مختار در کوفه نبوده است. بعضی چنین تعبیر کردهاند که او به دلایل مختلف خودش را کنار کشیده و از کوفه بیرون رفته، ولی واقعیت این است که قیام مسلم با دستگیری هانی مقداری به جلو افتاد؛ یعنی نمیشود این دیدگاه را پذیرفت که مختار طبق برنامهریزی بیرون رفته و ممکن است کاملا تصادفی بوده باشد.
در مورد قیام توابین نیز بدین صورت است، اولا مختار با سیاستهای اتخاذ شده از سوی رهبران توابین موافق نبود و از سوی دیگر مقارن حرکت توابین به «عینالورده»، این بار نیز مختار به زندان افتاده بود و عملا توان و یارای کمک به «سلیمانبنصرد خزاعی» را نداشت.[6]
بر اساس گزارشهای تاریخی، مختار برای امام سجاد (ع) پیغام فرستاد که من میخواهم در جهت خونخواهی امام حسین (ع) قیام کنم، شما مرا تأیید کنید؛ اما امام حرکت وی را تأیید نکردند و بعد از مدتی نیز مختار مال فراوانی را برای حضرت فرستادند.
به هر حال بعد از شکست توابین در عینالورده، زعمای شیعه در کوفه بر روی مختار ثقفی اجماع کردند و مختار رهبری جنبش شیعیان عراق را بر عهده گرفت. در چنین شرایطی، سؤالات بسیار مهمی قابل طرح است؛ یکی از مهمترین سؤالاتی که در قیام مختار مطرح میشود این است که:
آیا امام سجاد (ع) و محمد حنفیه قیام مختار را تأیید کردهاند یا نه؟
آیا مختار به دستور ایشان قیام کرده است یا نه؟
بر اساس گزارشهای تاریخی، مختار برای امام سجاد (ع) پیغام فرستاد که من میخواهم در جهت خونخواهی امام حسین (ع) قیام کنم، شما مرا تأیید کنید؛ اما امام حرکت وی را تأیید نکردند و بعد از مدتی نیز مختار مال فراوانی را برای حضرت فرستادند.[7]
اگر فرستادن این مقدار مال صحت داشته باشد، باید مربوط به زمانی باشد که مختار در کوفه قدرت را در دست گرفته است. علل قبول نکردن درخواست مختار توسط سیدالساجدین (ع) چندان واضح و مشخص نیست و به عبارتی مشخص نیست که آیا شخصیت مختار در این نه گفتن تأثیر داشته است یا نه؟ جز این تحلیل که حضرت دوست داشته کاملا از مسائل سیاسی به شکل مستقیم دوری کند. چون در واقعه حره هم که قبل از قیام مختار است همین کار صورت پذیرفت. البته سیاست تقیه را نباید در این خصوص بیتأثیر دانست.
این در حالی است که بر اساس روایات تاریخی دیدارهایی بین محمد حنفیه و مختار بوده و نامهنگاریهای هم صورت پذیرفته، ولی بین امام سجاد (ع) و مختار ملاقاتی صورت نگرفته است. «دینوری» رسما نوشته است چهل نامه از جانب محمد حنفیه به مختار نوشته شد که آخرین نامه به علت عدم اطمینان «ابراهیمبنمالک اشتر» برای مختار دردسرساز شد.[8]
به هر جهت با توجه به تناقض گویی برخی منابع تاریخی، نمیتوان دیدگاه روشن و واضحی نسبت به مختار ارائه کرد تا جایی که بعضى از دانشمندان طبقه اول و دوم از شیعه نیز درباره مختار نظر مساعدى ندارند؛ اما متأخران او را به نیکویى ستودهاند که از جمله میتوان از شخصیتهای معاصر، خویی[9]، تستری[10]، مامقانی[11]، امینی[12]، نمازی[13]، محدث قمی و... نام برد.
دو دستگی روایات در مدح و ذم مختار:
بدون شک بهترین سند برای بررسی شخصیت مختار و قیام او، روایات ائمه معصومین (ع) است که در این خصوص روایات را در حالت کلی میتوان به دو بخش تقسیم کرد:
الف. روایات در مدح مختار:
همانگونه که اشاره شد، بررسی موضع گیری امام سجاد(ع) نسبت به قیام مختار امری مبهم و دارای ابعاد نامشخصی است؛ چرا که نقل قولها در این باره گوناگون و گاه متضاد است؛ اما آنچه که بسیار معروف و مشخص است نقل تاریخی است که مختار سر «عبیدالله» را به خدمت امام سجاد (ع) فرستاد و ایشان به سجده رفتند و فرمودند: «سپاس خداى را که دعاى مرا مستجاب نمود و انتقام خون پدرم را گرفت».[14]
نظر علمای متأخر از جمله «آیتالله خویی» در بررسی این روایات این است که با بررسی این روایات معلوم میشود که سند سه روایت اول به طور جدی ضعیف است و روایت چهارم به خاطر مرسل بودنش قابل اعتماد نیست.
همچنین در روایاتهایی از امام باقر (ع) و امام صادق (ع)، مختار و قیام او مورد عنایت قرار گرفته است[15]. برخی نقلهای تاریخی نیز دلالت بر آن دارد که قیام مختار قبل از آغاز و شکلگیری آن، از سوی یاران خاص اهلبیت (ع) خبر داده شده بود؛ «میثم تمار» که از یاران خاص علیبنابیطالب (ع) و آشنا با علوم و اسرار غریبه بود به مختار اعلام کرده بود که وی موفق به کشتن «ابنمرجانه» خواهد شد. اینها بخشی از روایاتی است که خویی آنها را بیان کرده است.[16] علمای متأخر شیعه را نیز عقیده بر این است که روایات فوق به لحاظ محتوا و سند محکم هستند و ضعفی ندارند.
ب. روایات در ذم مختار:
در مقابل گروهی از مخالفان مختار، روایاتی را از ائمه معصومین (ع) نقل کرده و با استناد بدانها رأی به انحراف مختار دادهاند. بعضی از علما عقیده دارند که مختاربنابیعبیده ثقفی فردی درستعقیده نبوده و مستحق ورود در آتش است، از جمله روایاتی که درباره مذمت مختار در کتب روایی و رجالی ذکر شده عبارتند از:
«حبیب الخثعمی» از أبیعبدالله (ع) (امام صادق ع) روایت کرده که فرمود: «مختار بر علیبنالحسین (امام سجاد ع) دروغ میبست.»[17]
«یونسبنیعقوب»، از أبیجعفر (ع) (امام باقر ع) روایت کرده که فرمود: «مختاربنأبیعبیده به علیبنالحسین (امام سجاد ع) نامهای نوشت و هدایایی برای ایشان از عراق فرستاد، پس هنگامی که فرستادگان بر در خانه علیبنالحسین (ع) ایستادند، شخصى رفت براى آنان اجازه ورود بگیرد. آنگاه شخصى از طرف حضرت سجاد (ع) بیرون آمده و به آنان گفت: امام سجاد (ع) میفرماید: از در خانه من دور شوید، زیرا من هدیههای دروغگویان را نمیپذیرم و نامههای آنان را نمیخوانم. آنان نام حضرت سجاد (ع) را محو کردند و در عوض نام محمدبنحنفیه را نوشتند.»[18]
«شیخ صدوق» نیز روایت مرسلی را روایت کرده است که: «وقتى امام حسن (ع) در تاریکى ساباط (مدائن) زخمی شد، مختار به عموى خود گفت: حسن را بگیر و تسلیم معاویه کن، او عراق را به ما خواهد داد. شیعیان از گفتار مختار به عمویش به خشم آمدند؛ پس قصد کردند مختار را بکشند، عمویش از شیعیان عذرخواهی نمود و تقاضا کرد او را ببخشند، شیعیان از کشتنش درگذشتند.» [19]
نظر علمای متأخر از جمله «آیتالله خویی» در بررسی این روایات این است که با بررسی این روایات معلوم میشود که سند سه روایت اول به طور جدی ضعیف است و روایت چهارم به خاطر مرسل بودنش قابل اعتماد نیست، علاوه بر آن، اگر روایت صحیح هم بوده باشد میتوان گفت این خواسته مختار خواستهای جدی نبوده و بیشک مختار خواسته است با آن پیشنهاد نظر عمویش را کشف کند، پس اگر بداند که عمویش چنین میخواهد برای خلاصی امام حسن (ع) اقدام کند؛ بنابراین گفته او از باب علاقه به امام حسن (ع) است.[20]
در جمعبندی از مباحث فوق باید گفت که مختار شخصیت با تجربه سیاسی و آزاده عربی است که از حوادث دوران خودش کاملا متأثر است. فارغ از هر نوع حب و بغضی، شیعیان از قیام مختار خیلی استقبال کردهاند. دلیلش هم این است که تمام افرادی که باعث آن واقعه فجیع بودند تا اندازه زیادی به سزای اعمالشان رسیدند. حتی آنهایی هم که مثلا فرار کردند و توسط مختار کشته نشدند باز هم ذلتبار مردند، آن هم نتیجه فشارهای مختار بود؛ این طبیعتا شیعیان را خوشحال میکند. اگر امام سجاد (ع) هم خوشحال شده باشد، شکی نیست وقتی ایشان میبیند قاتل پدر و برادرانش یا قاتل تمام آن شهدای مظلوم کربلا را که به آن سرانجام رسیدند خوشحال میشود. اگر امام مستقیما حرکت مختار را تأیید نمیکند و یا حرفی بر علیه مختار میزند بدون شک نباید امر تقیه را نادیده گرفت.