در قسمت قبل (شامل مجلس نهم تا دوازدهم) بحث اصلی درباره معاد و داشتن ایمان یا کفر در هنگام مرگ بود. در ادامه خلاصهای از صحبتهای مطرح شده در مجلسهای سیزدهم تا شانزدهم آورده شده است.
در مجلس سیزدهم به تأمل در آیات قرآن دعوت میکنند؛
ماه مبارک شهرالله نصف شده و کار ما هنوز نصف نشده است. بیاید حالا کاری کنیم در این بقیه شهرالله بلکه از نفرین پیغمبر صلی الله علیه و آله خلاص شویم. پیامبر (ص) فرمود: «هر کس ادراک کند ماه رمضان را و کاری نکند که آمرزیده شود، خدا او را نیامرزد.» جبرئیل علیهالسلام گفت: «آمین.»
پناه به خدا اگر اهل این آیه مبارکه باشید که میفرماید: «قلبها برای ایشان هست ولی به آن نمیفهمند و گوشها هست ولی به آن نمیشنوند و چشمها هست ولی به آن نمیبینند».
پناه بر خدا که اگر از کثرت غفلت، از رحمت واسعه الهی محروم شده باشید!
در مجلس چهاردهم ابتدا درباره رفتار زمین با انسان هنگام مرگ صحبت میکنند؛
میت اگر با خداوند عالم دوست باشد، یعنی مطیع و فرمانبردار او باشد، چون او را به قبر گذاشتند، زمین به او خوشآمد میگوید؛ و اگر العیاذ بالله دشمن خدا باشد، یعنی سرکشی از اطاعت داشته باشد و کافر باشد، زمین او را فشار میدهد.
سپس درباره فضیلت افطاری دادن در ماه رمضان میگویند؛
هر که در ماه رمضان افطار بدهد روزهداری را، اگرچه نصف خرما باشد مثل کسی است که آزاد کرده باشد کسی از فرزندان اسماعیل (ع) را که تحت شدت و قید عبودیت مبتلا شده باشد.
سپس درباره حاجتخواهی از خداوند و فضیلت توبه صحبت میکنند؛
خداوند میفرماید: «بخوانید مرا، اجابت دعوت شما میکنم.» میفرماید: «حاجتهای خودتان را از من بخواهید، اگر نخواهید شما را عذاب میکنم.»
خداوند به گناهکار میفرماید: «توبه کن! من توبه تو را قبول میکنم و گناهت میآمرزم.» میفرماید: «اگر توبه کردی دوستت میدارم.» لطف را از این زیادتر کرده میفرماید: «ناله گنهکاران دوستتر باشد نزد من از تسبیح تسبیح گویندگان.»
در پایان مجلس درباره انواع گناهکاران حرف میزنند؛
اهل معصیت چند قسماند: یک قسم هستند که معصیت خدا را میکنند و متذکر خدا هم هستند. قسم دیگر هستند که بسیار معصیت میکنند و متذکر خدا کم هستند. قسم سوم کسانیاند که معصیت زیاد از حد میکنند و با این وجود خداوند رئوف رحیم میفرماید: «ای کسانی که شماها از کثرت معصیت با خداوند قطع علاقه بندگی کردهاید، بدانید که خداوند عالم قطع علاقه آقایی و خدایی خود نکرده است.»
گفتیم علاجی که داریم فعلا برای تخفیف از گناهان، گریه کردن است از ترس خداوند عالمیان.
در پایان مجلس میگویند: حضرت سیدالشهدا (ع) روز عاشورا تحمل آن همه زحمات نمود برای سه چیز: یکی آنکه بدن مبارکش برهنه و عریان در آن بیابان نماند. دوم آنکه شهدا از هم دور نباشند و سرهای ایشان از بدن جدا نشود. سوم آنکه زنان و پردگیان حرم محفوظ بمانند...
آخر کار ملاحظه فرمود، همه زحمتها به هدر میرود. نه بدنها را با لباس خواهند گذاشت و نه سرها را در بدن خواهند گذاشت و نه خواهند گذاشت که اهل حریمش محفوظ بمانند. و لهذا دل مبارکش پر از وجع و درد بود. عرض کرد به خدا: «أبکی إلَیکَ مَکرُوبًا.»
از جمله چیزها که به آن شکایت شهر الله رفع میشود، افطار دادن مؤمنین است.
مجلس پانزدهم را با موعظه و بازگویی هدف موعظه شروع میکنند؛
ای خوابیدهها کی بیدار میشوید؟ ای غافلها کی آگاه میشوید؟ وقت رسید! کی برای مرگ مهیا میشوید؟ سفر دور است، کی تدارک زاد و توشه میکنید؟ وقت کوچ کردن رسید! کی مهیا میشوید؟ معلوم نیست که تهیه سفر ببینید! کی توبه میکنید و کی بازگشت به سوی خدای آفریننده خود میکنید؟
مقصود از موعظه، تنبیه است بر ارتکاب اوامر و اجتناب نواهی و بیدار شدن است از خواب غفلت و تقبیح و ترک اعمال و کارهای ناشایسته و افعال قبیحه که در آدمی قرار و استقرار یافته است؛ و علامت ترک آنها، آن است که انسان از آن کارها بدش بیاید و آنها را ناخوش داشته باشد و اگر از او صادر شود، محزون باشد.
سپس درباره توحید و تنزیه پروردگار صحبت میکنند؛
بعد از توحید، مقام دیگر تنزیه است. هرچه را که به خیالت خطور بدهی باید بدانی که آن نه خالق است بلکه مخلوق تو است؛ زیرا که محاط فکر تو واقع شده است و فکر تو محیط به او شده است.
هیچ تأمل کردهای در روح انسانی که خداوند عالم به انسان مرحمت فرموده؟ این روح انسان یک نمونه است از ذات اقدس الهی و صفات حضرت سبحانی. این روح انسانی در خلقت ممتاز است از غیر خودش؛ زیرا که او از عالم امر است نه از عالم خلق.
در مجلس شانزدهم درباره کوتاهی انسان و گلههایی که خداوند و پیامبر (ص) و حضرت علی (ع) و ماه مبارک رمضان از او دارند صحبت میکنند؛
در این ماه انسان یا صاحب نجات ابدی میشود یا صاحب هلاک ابدی. اگر کاری کرد که لعنت حضرت رسول (ص) شامل او نشد نجات ابدی خواهد یافت و الا هلاک ابدی است.
حال ما و کار ما طوری شده است که پروردگار از کارهای ما شکایت دارد، همینطور پیامبر (ص) و حضرت علی (ع). خدا میفرماید: «بندگان از بندگی من دست کشیدهاند.» پیامبر (ص) میفرماید: «امت از شریعت من بیرون رفتهاند و قرآن را که من برای ایشان حجت قرار دادهام مهجور کردهاند.» حضرت امیر (ع) میفرماید: «مردم از من و از تشیع من رو برگردانیدهاند.» شهر الله شکایت دارد و میفرماید: «نه مرا مکرم داشتید و نه داخل میهمانخانه که در این ماه منصوب است شدید.» لیلهالقدر شکایت دارد، میفرماید: «من میآیم و میروم و شماها قدر مرا نمیشناسید.» دنیا از تو شکایت دارد، میگوید: «چرا بر من لعنت میکنی؟»
از جمله چیزها که به آن شکایت شهر الله رفع میشود، افطار دادن مؤمنین است. حالا در این وقت بیایید یک افطار، به یک مؤمن حقیقی عطشان لبتشنه جگرسوخته بدهیم، به یک قطره از آب چشم! بلکه از برکت آن تشنهلب، شکایت ماه مبارک و سایر شکایتها رفع شود. چه آنکه امید است در میان آن جمع یک شخص قلبشکسته پیدا شود که از برکت او گناهان همه ما آمرزیده شود.
در ادامه این مجالس وعظ، در مجلسهای هفدهم تا بیستم درباره رابطه، همینطور درباره حضرت علی (ع) و کرامات ایشان صحبت میکنند.