هنگامی که عبیدالله از مخفیگاه مسلم آگاه شد و در صدد دستگیری وی بر آمد، مسلم ناچار شد نیروهای خود را فراخوانده، همراه چهارهزار مرد مسلح که گرد او را گرفته بودند، به دارالاماره کوفه یورش ببرد. عبیدالله که با پنجاه[1] یا دویست[2] نفر در قصر بود، به چاره ­اندیشی پرداخت و مجموعه اقدامات ذیل را برای پراکندن نیروهای پیرامون مسلم و در نهایت دستگیری وی انجام داد:

1. به کثیر بن ­شهاب که از سران کوفه بود، دستور داد به داخل شهر برود و از طایفه مَذْحِج، عده ­ای را که مطیع ابن­ شهاب بودند، گرد آورد و به وسیله آنان، در کوچه­‌ها و خیابان­‌های کوفه گردش کند و با سخنرانی و تحریک احساسات عمومی بر ضد مسلم، مردم را از یاری مسلم بر حذر دارد و از مخالفت و جنگ با حکومت، بترساند؛[3]

2. به پنج نفر از افراد سرشناس کوفه از جمله «محمد بن­­ اشعث» و «شمر بن ­­ذی ­الجوشن» دستور داد که از قصر خارج شوند و هر یک، گروهی از مردم را که فرمان­بر آنان هستند، گرد آورده، هر کدام از آنان در یک نقطه از شهر مستقر شود و در پناه نیروهای گردآوری شده، پرچم­‌های امانی را برافرازد و با سخنرانی­‌های خود، به مردم گوشزد کند که هر کس می­‌خواهد از مجازات حکومت در امان باشد، زیر یکی از این پرچم‌­ها وارد شود که این کار انجام شد؛[4]

3. دو نفر از طرفداران مسلم که می­‌خواستند به وی بپیوندند و یکی از آن دو، قصد داشت با گروهی از «بنی ­فتیان» مسلم را یاری کند، توسط کثیر بن ­شهاب و محمد بن ­اشعث دستگیر و به فرمان عبیدالله زندانی شدند.[5] این اقدام که سبب پراکنده شدن جمعیت بنی­ فتیان شد، در مرعوب کردن طرفداران مسلم، اثر بارزی گذاشته، باعث تضعیف روحیه آنان شد؛

4. پس از آنکه کثیر بن ­شهاب و پنج نفری که مأمور برافراشتن پرچم امان بودند، سخنرانی­‌هایی بر ضد مسلم و به نفع ابن زیاد در داخل شهر کردند، سه نفر از آنان یعنی کثیر بن­ شهاب و محمد بن ­اشعث و قَعْقاع ­بن ­شُور با افراد فراوانی از پیروان خود از سمت «دارالرومیین» (خانه یا محله رومیان) به قصر برگشته،[6] عبیدالله­ بن ­زیاد را که از کمی نیرو نگران بود، تقویت کردند؛

5. افزون بر این عبیدالله، اشراف کوفه را به قصر فراخوانده، به آنان گفت: «میان مردم بروید و افراد فرمان­بر را به افزایش حقوق و مقرری و رعایت احترامشان نوید دهید و افراد نافرمان را به محرومیت از مقرری و مجازات، تهدید کنید و به آنان اعلام نمایید که لشکریان شام برای سرکوبی آنان در راه هستند». در پی این فرمان، کثیر بن ­شهاب سخنان تهدیدآمیزی بر ضد مسلم ایراد کرد.[7] همکاران دیگر کثیر نیز سخنرانی­‌هایی مشابه وی ایراد کردند. چون کوفیان گفته­‌های اشراف را شنیدند، از گرد مسلم پراکنده شده و به خانه­‌هایشان بازگشتند.[8]

اقدامات عبیدالله با همیاری و همدستی اشراف، تأثیر خود را به سرعت نشان داد و چرخ حوادث به سود عبیدالله چرخید؛ تا آنجا که هر زنی نزد پسر و بردارش می­‌رفت و می­‌گفت: «فردا سپاه شام می­‌آید؛ در آن صورت با جنگ و شرّی که روی خواهد داد، چه خواهی کرد؟ برگرد» و آنگاه او را با خود می­‌برد. پس مردم پیوسته پراکنده و از هم جدا شدند تا اینکه شب فرا رسید و مسلم در حالی نماز مغرب را در مسجد جامع کوفه به جا آورد که تنها سی نفر او را همراهی کردند و چون از مسجد خارج شد و به در خانه­‌های قوم کِنْده رسید، تنها ده نفر با او باقی مانده بودند و وقتی از آنجا خارج شد، دیگر هیچ­کس او را همراهی نکرد! مسلم در کوچه­‌های کوفه تنها و سرگردان ماند و در نهایت به خانه زنی به نام «طوعه» پناه برد...[9]

زمانی که یاران مسلم از گرد او پراکنده شدند و مسلم تنها در کوچه­‌های کوفه سرگردان و بی­‌پناه ماند، افرادی همانند حبیب ­بن ­مظاهِر و مسلم­ بن­ عَوْسَجَه و ابوثُمامَهْ صَیْداوَی کجا بودند؟ 

 

در اینجا دو نقطه ابهام هست که در نگاه نخست، درایت و کاردانی مسلم را زیر سؤال می­‌برد؛ اما با دقت نظر و بررسی زوایای تاریک حادثه، روشن می­‌شود که مسلم و یاران نزدیک او کوتاهی یا غفلتی نکرده­‌اند.

اول: چرا در جریان یورش سپاه مسلم به قصر و محاصره آن، آنان راه خروجی قصر را از محله رومی­‌ها که به «دارالرومیین» شهرت داشت، کنترل نکردند و از رفت­ و آمد به داخل و خارج قصر جلوگیری ننمودند تا عبیدالله فرصت تماس با اشراف را پیدا نکند و آن اقدامات یادشده را برای سرکوب قیام مسلم انجام ندهد؟

پاسخ این پرسش، با توجه به دو نکته روشن می­‌شود:

الف) چنان که گذشت، مسلم تنها مأمور بررسی اوضاع کوفه و دادن گزارش به امام حسین (ع) بود؛ از این ­رو هر روز انتظار ورود امام را به کوفه می­‌کشید تا تمام کارها با نظارت مستقیم حضرت انجام بگیرد. به نظر می­‌رسد همین دلیل موجب شد مسلم بیت­ ا‌لمال کوفه را در اختیار نگیرد و این کار را نیز به آمدن امام موکول کند؛ بنابراین قیام او، ناگهانی و در واقع واکنشی به اقدامات و حرکات عبیدالله برای سرکوبی تلاش­‌های مسلم بود و اصولاً مسلم فرصتی برای طرح نقشه نبرد و تنظیم مقررات نظامی پیدا نکرد و از این ­رو سپاه او دارای سازمان­دهی و نظم و انضباط لازم نبود؛ بنابراین محاصره قصر نیز بدون پیش­بینی و آمادگی قبلی و برای جلوگیری از غافل­گیری صورت گرفت.[10]

ب) گویا دارالرومیین یک در مخفی بوده است که به سمت محل سکونت اهل ذمّه باز می­‌شده است و ابن زیاد برای اجرای نقشه خود، فریب­کارانه از این در استفاده کرد؛[11] پس شاید مسلم از وجود این در آگاه نبوده است، یا اگر هم آگاه بوده، به علت وجود آن در قسمت اهل ذمّه، شاید امکان استفاده از آن برای او میسر نبوده است؛ زیرا اگر مسلم از وجود این در آگاه بود یا امکان استفاده از آن برایش میسر بود، قطعاً برای کنترل و محافظت آن اقدام می­‌کرد.

زمانی که یاران مسلم از گرد او پراکنده شدند و مسلم تنها در کوچه­‌های کوفه سرگردان و بی­‌پناه ماند، افرادی همانند حبیب ­بن ­مظاهِر و مسلم­ بن­ عَوْسَجَه و ابوثُمامَهْ صَیْداوَی کجا بودند؟ به ویژه آنکه دو نفر اخیر، از فرماندهان سپاه مسلم بودند.[12] آیا افراد یادشده که از سران شیعیان کوفه بودند و از صفات و امتیازات والای انسانی و اخلاقی یک مسلمان واقعی و متعهد، همچون ایمان، شجاعت، جوانمردی و ایثار و فداکاری برخوردار بودند (و این موضوع را چند روز بعد با پیوستن به اردوی امام حسین (ع) و در نهایت شهادت در رکاب وی، ثابت کردند)، مسلم را تنها گذاشتند و به خانه­‌های خود پناه بردند؟! در مراحل اخیر بحران کوفه چه شرایط خاصی به وجود آمد و عبیدالله و همفکرانش چه اقدامات دیگری انجام دادند که ارتباط مسلم با افراد یادشده قطع شد و آنان نتوانستند در آن شب، مسلم را به جای امنی راهنمایی کنند؟

شاید اگر رابطه مسلم با آن افراد و دیگر رهبران جنبش کوفه قطع نمی­شد، آنان می­‌توانستند با برگزاری جلسه اضطراری و سرّی، به ارزیابی و بررسی امکانات خود در شرایط پیش آمده بپردازند و در صورت امکان با رؤسای کوفه ارتباط برقرار کنند و آنان را مجدداً به یاری کردن مسلم فراخوانند و اگر این امر مقدور نبود، حتی­‌المقدور گروهی از سواران زبده و سلحشور را انتخاب می­‌کردند و با همراهی مسلم، کوفه را ترک کرده، خود را به امام حسین (ع) (که در آن زمان در راه کوفه بود.) برسانند و شرایط جدید پیش آمده را برای او بازگو کنند تا حضرت با توجه به اوضاع جدید، تصمیم مقتضی را بگیرند.[13]

 

پاسخ دو ابهامی که مطرح شد

برای دستیابی به شناختی صحیح و مبتنی بر واقعیت از کفایت و قابلیت افراد، باید به مجموع عملکرد و زندگی آن‌ها توجه داشت. شخصیت­‌هایی چون حبیب بن مظاهر و مسلم ‌بن ‌عوسجه و ابوثمامه صیداوی و برخی دیگر، کسانی هستند که در نهضت عاشورا امتحان خوبی پس دادند. آنان به هر طریق ممکن خود رابه کربلا رساندند و آگاهانه راه شهادت در رکاب امام حسین (ع)را برگزیدند. بدین رو نمی­‌توان به آسانی عملکرد آنان را هنگام تنهایی و دستگیری مسلم، ناشی از سستی و کوتاهی قلمداد کرد. توجه به شرایط بحرانی کوفه در آن برهه، احتمالات متعددی را فراروی ذهن یک تحلیل­گر می‌­نشاند. برای مثال، شاید آنان در شب تنهایی مسلم، در مسجد کوفه، یا اصلاً در کوفه نبوده­‌اند؛ یا اینکه پس از مشاهده بی‌­وفایی مردم، به دستور مسلم، برای پیوستن به امام (ع) و رساندن خبرهای کوفه، از کوفه خارج شده باشند؛ چرا که با توجه به شرایط پیش آمده، حفظ نیروهای مخلص و رهانیدن آنان از اسارت و کشته شدن، شرط عقل و به مصلحت بود.