در عالم، وقایع خرد و کلان مختلفی از ابتدای خلقت روی داده است و تا قیامت نیز رخ خواهد داد. میزان بزرگی یا کوچکی وقایع مختلف به نسبت صاحبان آن واقعه متفاوت میشود؛ به عبارت دیگر هرچه شخصی بزرگتر و محتشمتر باشد، وقایعی که به او منسوب است نیز بزرگتر میشود. مثلا ولادت یا فوت همۀ افراد در عالم خلقت یکسان نیست.
از سوی دیگر میزان بزرگی یا کوچکی یک واقعه را به نسبت شخص توصیفکننده میتوان سنجید؛ یعنی ما انسانها گاه یک واقعه را واقعۀ بزرگی میدانیم و از آن با عبارات خاص که نشانگر عظمت آن است یاد میکنیم؛ گاه یک واقعه را خدای متعال یا برترین فرستادۀ او خاص و بزرگ میدانند و معرفی میکنند. ببین تفاوت ره از کجاست تا به کجا!
در تاریخ اسلام وقایع مختلفی روی داده که یکی از آنها، واقعۀ عاشورا و شهادت سیدالشهدا علیهالسلام است. در مورد این واقعه بر اساس مقدمۀ پیشین میتوان گفت که هم شرط اول را داراست و هم شرط دوم را.
شرط نخست را داراست، چون وقتی واقعۀ عاشورا را با شخص صاحب آن- سیدالشهدا (ع)- میسنجیم آن را بزرگ و عظیم مییابیم؛ چرا که در روایات ما آمده است:
أَحَبَ اللَّهُ مَنْ أَحَبَ حُسَیْناً[1]
او محبوب و حبیب خدای متعال است و هرکس او را دوست داشته باشد، خدای متعال نیز او را دوست دارد. او ثار الله است یعنی خونی که خدای متعال به خودش منسوب کرده است.
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا ثَارَ اللَّهِ وَ ابْنَ ثَارِه[2]
افرادی که در این دنیا زندگی میکنند، به فراخور حال و عقلشان تمام تلاش و هم و غم خود را در زندگانی صرف به دست آوردن چیزهای مختلفی میکنند. عدهای به دنبال شهرت و عدهای به دنبال مقام و عدهای به دنبال مال و ...اند. البته که شکی در این نیست که تا خدا نخواهد آدمی به هیچ یک از این موارد نخواهد رسید؛ اما عدهای نیز به دنبال تمامی خیر موجود در این عالم میگردند و عقل به آنها میگوید تمام خیر در این عالم را کسی میتواند به شما بدهد که خالق عالم و خالق خیرات است؛ لذا به سراغ خدای متعال میروند و از او تمام خیر را طلب میکنند.
عَنْ أَبِی عبداللّه (ع) قَالَ: مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ الْخَیْرَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ حُبَّ الْحُسَیْنِ (ع) وَ حُبَّ زِیَارَتِهِ وَ مَنْ أَرَادَ اللَّهُ بِهِ السُّوءَ قَذَفَ فِی قَلْبِهِ بُغْضَ الْحُسَیْنِ وَ بُغْضَ زِیَارَتِهِ.[3]
آری اگر خدای متعال تمام خیر را برای بندهای بخواهد، محبت سیدالشهدا (ع) و محبت زیارت ایشان را در دل او میاندازد.
امام حسن (ع) خطاب به برادرشان: آنچه موجب قتل من مىشود زهرى است که با دسیسه به من دادهاند؛ و لکن لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه؛ ولى هیچ روزى مثل روز (عاشوراى) تو نخواهد بود
پس شرط اول در مورد عظمت این واقعه، تمام و کمال جاری و ساری میباشد؛ یعنی نسبت ایشان با خدا بزرگترین نسبت است. پس واقعهای که منسوب به ایشان باشد نیز جایگاه والا و بالایی پیدا میکند.
اما شرط دوم را نیز داراست؛ چون هم خدای متعال و هم بالاترین افراد در عالم خلقت یعنی رسول خاتم و وصی او امیر مؤمنان و کفو ایشان حضرت صدیقۀ طاهره و همچنین امام مجتبی و حتی خود سیدالشهدا علیهمالسلام همگی به عظمت این واقعه اذعان داشتهاند.
عظمت این واقعه نزد خدای متعال:
خدای متعال در مورد این واقعه در زیارت عاشورا که حدیث قدسی است چنین فرمودهاند:
یَا أَبَا عبداللّه لَقَدْ عَظُمَتِ الرَّزِیَّهُ وَ جَلَّتِ الْمُصِیبَهُ بِکَ عَلَیْنَا وَ عَلَى جَمِیعِ أَهْلِ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْض[4]
نه فقط بر آدمیان که بر تمام اهل آسمان و زمین این مصیبت مصیبت سترگ و عظیمی است.
عظمت این واقعه نزد رسول اکرم:
اما این واقعه و این مصیبت نزد رسول اکرم هم مصیبت عظمایی بود؛ چنانچه در زیارت حضرتش اینگونه آمده است:
السَّلَامُ عَلَیْکَ یَا أَبَا عَبْدِاللَّهِ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَیْهِ راجِعُونَ مَا أَعْظَمَ مُصِیبَتَکَ عِنْدَ أَبِیکَ رَسُولِ اللَّهِ [5]
عظمت این واقعه نزد امیرمومنان:
امیرالمؤمنین (ع) نیز این واقعه را بزرگ میدانند و شدت آن مصیبت اشک ایشان را بر گونههایشان جاری میکند. در بازگشت از صفین وقتی از محل سرزمین کربلا میگذرند، حضرت توقفی میکنند و گریان میشوند و فرزندشان را در این مصیبت دعوت به صبر میکنند و اندکی از شدت ماجرا بیان میفرمایند:
قَالَ رَأَیْتُ کَأَنِّی بِرِجَالٍ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ مَعَهُمْ أَعْلَامٌ بِیضٌ قَدْ تَقَلَّدُوا سُیُوفَهُمْ وَ هِیَ بِیضٌ تَلْمَعُ وَ قَدْ خَطُّوا حَوْلَ هَذِهِ الْأَرْضِ خَطَّهً ثُمَّ رَأَیْتُ کَأَنَّ هَذِهِ النَّخِیلَ قَدْ ضَرَبَتْ بِأَغْصَانِهَا الْأَرْضَ تَضْطَرِبُ بِدَمٍ عَبِیطٍ وَ کَأَنِّی بِالْحُسَیْنِ سَخْلِی وَ فَرْخِی وَ مُضْغَتِی وَ مُخِّی قَدْ غَرِقَ فِیهِ یَسْتَغِیثُ فِیهِ فَلَا یُغَاثُ وَ کَأَنَّ الرِّجَالَ الْبِیضَ قَدْ نَزَلُوا مِنَ السَّمَاءِ یُنَادُونَهُ وَ یَقُولُونَ صَبْراً آلَ الرَّسُولِ فَإِنَّکُمْ تُقْتَلُونَ عَلَى أَیْدِی شِرَارِ النَّاسِ وَ هَذِهِ الْجَنَّهُ یَا أَبَا عبداللّه إِلَیْکَ مُشْتَاقَهٌ ثُمَّ یُعَزُّونَنِی وَ یَقُولُونَ یَا أَبَا الْحَسَنِ أَبْشِرْ فَقَدْ أَقَرَّ اللَّهُ بِهِ عَیْنَک[6]
گویا، دیدم مردانى از آسمان فرود آمدند که پرچمهاى سفیدى همراه داشتند و شمشیرهاى خود را که سفید و درخشنده بودند حمایل کرده بودند؛ آنگاه در اطراف این زمین خطى کشیدند. سپس گویا، دیدم این نخلها شاخههاى خود را به زمین میزدند و این زمین غرق خون تازه شد! آنگاه حسین که جوجه و فرزند و چون مخ من میباشد، در میان دریاى خون غرق شده و هر چه استغاثه میکند، کسى نیست به فریادش برسد. پس از این ماجرا دیدم مردانى که سفید و نورانى بودند، از آسمان نازل شدند و گفتند: اى آل رسول! صبور باشید! زیرا شما به دست اشرار مردم کشته خواهید شد. یا ابا عبداللَّه! این بهشت است که مشتاق توست. آنگاه ایشان به من تعزیت میدادند و میگفتند: یا ابا الحسن! مژده باد تو را؛ زیرا در آن روزى که مردم در محضر عدل خدا قیام میکنند، خدا چشم تو را بهوسیلۀ حسین روشن خواهد کرد.
خدای متعال در مورد واقعه کربلا در زیارت عاشورا که حدیث قدسی است آن را بزرگترین مصیبت آسمانها و زمین معرفی میکند
عظمت این واقعه نزد حضرت صدیقۀ طاهره:
این واقعه بر مادر گرامیش صدیقۀ طاهره نیز بسیار عظیم و گرانبار است؛ تا حدی که حضرت زکریا بر حال ایشان ترحم میکند و این مصیبت را برای ایشان بزرگ میداند و فاجعه میخواند.
إِلَهِی أَ تُلْبِسُ عَلِیّاً وَ فَاطِمَهَ ثِیَابَ هَذِهِ الْمُصِیبَهِ إِلَهِی أَ تُحِلُّ کُرْبَهَ هَذِهِ الْفَجِیعَهِ بِسَاحَتِهِمَا [7]
شدت این مصیبت برای مادر ایشان فاطمۀ زهرا به حدی است که وقتی در ایام حمل ایشان متوجه مصیبتها و وقایع شهادت این فرزند خود میگردند، دوران حمل را با کراهت شدید طی میکنند.
حَمَلَتْهُ أُمُّهُ کُرْهاً وَ وَضَعَتْهُ کُرْهاً [8]
و وقتی از آن چیزهایی که به عوض شهادت به ایشان داده میشود مطلع میشوند، به آن رضایت میدهند و آرام میشوند.[9]
عظمت این واقعه نزد امام حسن مجتبی (ع):
امام مجتبی (ع) نیز این مصیبت را بزرگ میدانند. مظلومیت آن حضرت به حدی است که ایشان بهدست همسرشان در داخل خانۀ خود مسموم میشوند؛ با این حال وقتی سیدالشهدا (ع) گریان به بالین ایشان میآیند میفرمایند:
مَا یُبْکِیکَ یَا أَبَا عبداللّه قَالَ أَبْکِی لِمَا یُصْنَعُ بِکَ فَقَالَ لَهُ الْحَسَنُ ع إِنَّ الَّذِی یُؤْتَى إِلَیَّ سَمٌّ یُدَسُّ إِلَیَّ فَأُقْتَلُ بِهِ وَ لَکِنْ لَا یَوْمَ کَیَوْمِکَ یَا أَبَا عبداللّه یَزْدَلِفُ إِلَیْکَ ثَلَاثُونَ أَلْفَ رَجُلٍ یَدَّعُونَ أَنَّهُمْ مِنْ أُمَّهِ جَدِّنَا مُحَمَّدٍ ص وَ یَنْتَحِلُونَ دِینَ الْإِسْلَامِ فَیَجْتَمِعُونَ عَلَى قَتْلِکَ وَ سَفْکِ دَمِکَ وَ انْتِهَاکِ حُرْمَتِکَ وَ سَبْیِ ذَرَارِیِّکَ وَ نِسَائِکَ وَ انْتِهَابِ ثِقْلِکَ فَعِنْدَهَا تَحِلُّ بِبَنِی أُمَیَّهَ اللَّعْنَهُ وَ تُمْطِرُ السَّمَاءُ رَمَاداً وَ دَماً وَ یَبْکِی عَلَیْکَ کُلُّ شَیْءٍ حَتَّى الْوُحُوشُ فِی الْفَلَوَاتِ وَ الْحِیتَانُ فِی الْبِحَارِ[10]
یا حسین! براى چه گریان شدى؟ فرمود: براى آن ظلمى که در حق تو خواهد شد. امام حسن (ع) فرمود: آنچه موجب قتل من مىشود زهرى است که با دسیسه به من دادهاند؛ و لکن لا یوم کیومک یا ابا عبداللّه؛ ولى هیچ روزى مثل روز (عاشوراى) تو نخواهد بود یا ابا عبداللّه! زیرا سى هزار نفر در اطراف تو اجتماع میکنند که گمان مىنمایند از امت جد ما خواهند بود و خود را به دین اسلام مىبندند. آنان براى کشتن، ریختن خون، هتک حرمت، اسیر کردن فرزندان و زنان و تاراج اموال تو ازدحام خواهند کرد! در چنین موقع است که لعنت خدا دامنگیر بنى امیه مىشود. آسمان خاکستر و خون مىبارد. هر چیزى براى مظلومیت تو گریان مىشود؛ حتى وحشیان صحرا و ماهیان دریاها.
آری این واقعه و این مصیبت اینقدر نزد امام مجتبی (ع) عظیم و اندوهناک میآید که حتی فرزند خود قاسم را نیز به آن سفارش میفرمایند.
وقتی قاسم بن الحسن تنهایی عمو را در روز عاشورا مشاهده کرد، خدمت آن حضرت آمد و اجازۀ میدان طلبید. حضرتش فرمودند: تو یادگار برادرم هستی و میخواهم زنده بمانی و اجازه ندادند. چون قاسم این را شنید گریان شد و در گوشهای نشست. ناگهان یادش آمد که پدر تعویذی به بازوی او بسته و از او خواسته است که هرگاه هم و غمی به او رسید آن تعویذ را باز کند و بخواند. آن تعویذ را گشود:
امام صادق (ع): اگر خدای متعال تمام خیر را برای بندهای بخواهد، محبت سیدالشهدا (ع) و محبت زیارت ایشان را در دل او میاندازد
یا ولدی یا قاسم اوصیک إنّک إذا رأیت عمّک الحسین ع فی کربلاء و قد أحاطت به الأعداء فلا تترک البراز و الجهاد لأعداء (اللّه و اعداء) رسوله و لا تبخل علیه بروحک و کلما نهاک عن البراز عاوده لیأذن لک فی البراز لتحظى فی السعاده الأبدیّه.
و قاسم بن الحسن با نشان دادن این تعویذ که وصیت پدرش بود راهی میدان شد و به سعادت ابدی رسید. [11]
عظمت این واقعه نزد سیدالشهدا (ع):
سخن گفتن در این باب و از زبان خود صاحب مصیبت بسی دشوار است. فقط به همین جمله بسنده میشود که در روز عاشورا در گرماگرم جنگ، پس از اینکه تمامی عزیزان و بستگان خود را در میدان کشته دیدند، دست خود را از خون خویش پر کردند و رو به آسمان فرمودند:
هَوَّنَ عَلَیَ مَا نَزَلَ بِی أَنَّهُ بِعَیْنِ اللَّهِ
آنچه مصیبت وارده را بر من آسان میکند این است که خداوند مىبیند.
پس واقعه عاشورا هر دو شرط را برای اینکه بزرگترین مصیبت و واقعه معرفی شود، دارد. در لسان روایات نیز اینگونه است و صَارَ یَوْمُهُ أَعْظَمَ الْأَیَّامِ مُصِیبَه.[13]
فلذا ما نیز همگام با عالم خلقت و بزرگان این عالم و همۀ جنبندگان و همۀ مخلوقات آسمانها و زمین میشویم و این روز را روز مصیبت خود قرار میدهیم؛ آن را اعظم مصیبتها میدانیم و خدای متعال را شاکریم که ما را در زمرۀ کسانی قرار داد که این روز، روز مصیبت و حزنشان است نه شادی و سرورشان.
اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ حَمْدَ الشَّاکِرِینَ لَکَ عَلَى مُصَابِهِمْ الْحَمْدُ لِلَّهِ عَلَى عَظِیمِ رَزِیَّتِی اللَّهُمَّ ارْزُقْنِی شَفَاعَهَ الْحُسَیْنِ ع یَوْمَ الْوُرُودِ وَ ثَبِّتْ لِی قَدَمَ صِدْقٍ عِنْدَکَ مَعَ الْحُسَیْنِ وَ أَصْحَابِ الْحُسَیْنِ الَّذِینَ بَذَلُوا مُهَجَهُمْ دُونَ الْحُسَیْنِ (ع)[14]