یاقوت حموی، تاریخ نویس مشهور مینویسد: «لعن علی بن أبی طالب، رضی الله عنه، على منابر الشرق والغرب...منابر الحرمین مکه والمدینه.»
ترجمه: علی (علیه السلام) را بر منبرهای شرق و غرب و منبرهای مکه و مدینه لعن میکردند. [1]
زمخشری، مفسر و ادیب نامآور اهل سنت مینویسد: عامر بن عبدالله بن الزبیر: «وإن بنی أمیه لعنوا علیا على منابرهم سبعین سنه.» ترجمه: بنی امیه به مدت هفتاد سال علی را بر منابر لعن میکردند. [2]
هنگامی که صفحات کتاب تاریخ را ورق میزنم در پس سطور و خطهای کشیده شده از درون دالان زمان، گاه با فریادهایی از خواب خوشاندیشی برمیخیزم و این پرسش را از خویشتن میکنم که آیا تاریخ همانی است که این اوراق فریاد میزنند؟ و با خود میگویم چگونه میتوان بهتر و بیشتر صدای نالههای کمتر شنیده شده را از زندان زمان بشنوم؟ شاید هیچ هنگام نتوانیم به نیکی به این پرسش پاسخ گوییم؛ اما نگارنده این سطور در این نوشتار میخواهد به جنبهای که کمتر کسی به آن در مطالعات تاریخ عاشورا پرداخته، بپردازد و برخلاف مطالعات رایج تاریخی که به مطالعه گزارشات متون تاریخی میپردازند، با مطالعه متنی که با عنوان «زیارت» شناخته میشود به نکتهای تاریخی-اجتماعی اشاره کند.
همانطور که در گزارشات تاریخی دیدیم چنین مینماید که «لعن»، در روزگار بنی امیه همچون سنتی رواج داشته است و این سنت نیز بهوسیله «منابر» اشاعه و رواج مییافته است. شاید بتوان گفت «لعن بر علی» مؤلفهای بوده که برای بنی امیه در برابر بنیهاشم و دیگر قبایل عرب، هویتسازی میکرده است. ابتدا بگذارید مقصودم را از هویت بگویم. به زبان ساده هویت یعنی مشخصهای که باعث تمایز از دیگری میشود. برای مثال: رنگ قرمز مشخصهای برای تمایز تیم پرسپولیس با دیگر تیمهای لیگ برتر است. در مورد مطالعاتی ما نیز مشخصه «لعن بر علی» نیز بنیامیه را از دیگر جریانهای فکری جهان اسلام متمایز میکرد. مسئلۀ قابل توجه بعدی، رسانهای است که «لعن بر علی» را رواج میداد. چنین به نظر میرسد که «منبر» یکی از رسانههای کارساز در اشاعه این اندیشه بوده است. بیایید ویژگیهای منبر را در مسیر رواج دادن این مفهوم مرور کنیم.
1- وابسته به دستگاه قدرت ایدئولوژیکی بنی امیه است.
2- پیام از خطیب بهواسطه مشروعیت سیاسی-ایدئولوژیکی به مردم میرسد.
3- در یک مکان خاص همچون مسجد قرار دارد.
4- منبر در یک زمان خاص میتواند پیام را انتقال دهد همچون «نماز جمعه».
5- پیام فقط یک بار از خطیب به مردم منتقل میشود. اینها را میتوان از ویژگیهای «رسانه» اموی بر شمرد که گفتمان «لعن بر علی» را سالها در بافت ایدئولوژیک آن زمان رواج میداده است. حال بیایید به واکاوی مفهوم «لعن»، در سازمان گفتمانی جریان مقابل بنیامیه یعنی جریان علوی و وابسته به بنیهاشم، بپردازیم.
زیارت بر خلاف منبر، ویژگی تکرارپذیری نیز دارد و فقط یک بار خوانده نمیشود؛ که این امر به پویایی و نهادینه سازی مفهوم «لعن» کمک شایانی میکند.
نخست، شایسته است که به این سؤال پاسخ بدهیم که مفهوم «لعن»، چگونه هویت جریان علوی یا امامیه را سامان بخشیده است؟ یا به بیان دیگر، این جریان از چه رسانهای در مسیر رواج این مؤلفه گفتمانی بهره جسته است؟ پاسخی که نگارنده این سطور برای پاسخ به این سؤال در نظر گرفته «زیارت عاشورا» است.
میتوان این ژانر ایدئولوژیک و دینی را به مثابه رسانهای دانست که از مشخصه «لعن»، در مسیر سازماندهی گفتمانی خویش بهره جسته است. حال بیایید زیارت عاشورا را فارغ از ویژگیهای دیگر، به مثابه یک رسانه بنگریم. ما این گزاره را پیش فرض قرار میدهیم که: «زیارت، یک رسانه است.» حال بیایید ویژگیهای این رسانه را باهم مرور کنیم:
1- بر خلاف منبر، زیارت هیچ تعلقی به یک دستگاه ایدئولوژیک و سیاسی خاصی ندارد.
2- در زیارت بر خلاف منبر ساز و کار انتقال پیام به گونهای است که پیام از مردم انتقال داده میشود و به بیان بهتر شخص در انتقال پیام فقط شنونده نیست. بلکه خود نیز فرستنده پیام است و خویش را در ساز و کار انتقال پیام دخیل میکند.
3- زیارت در عین اینکه باید در مکان خاصی خوانده شود، وابسته به مکان خاصی نیست و فرد در هر مکانی بر پایه باور امامیه میتواند، زیارت را بخواند.
4- زیارت چون منبر وابسته به زمان مشخصی نیست و امکان خواندن آن در زمانهای گوناگون وجود دارد.
5- زیارت بر خلاف منبر، ویژگی تکرارپذیری نیز دارد و فقط یک بار خوانده نمیشود؛ که این امر به پویایی و نهادینه سازی مفهوم «لعن» کمک شایانی میکند.
مسئلۀ دیگر که به معناسازی مفهوم لعن در متن زیارت عاشورا کمک میکند، واژه «السلام» است که یک تقابل معنایی با «لعن» در متن زیارت ترسیم میکند. گویی که خواننده دائما با دو جبهه حق و باطل بهواسطه «سلام» و «لعن» آشنا میشود.
مسئلۀ بعد شیوه بیان مفهوم «لعن»، در متن زیارت عاشورا است. همانطور که دیدیم جریان اموی گفتمان «لعن بر علی» را رواج میداد؛ اما مفهوم «لعن» در زیارت عاشورا فقط لعن بر معاویه و یزید نیست؛ بلکه این مفهوم همراه با هسته گفتمانی جریان علوی و بنیهاشم یعنی «محمد» میآید که این شیوه بیان نیز در هویت سازی، گفتمان علوی نقش بهسزایی دارد. عبارات زیر شاهد مثال این مدعاست:
«فَلَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً أَسَّسَتْ أَسَاسَ الظُّلْمِ وَ الْجَوْرِ عَلَیْکُمْ أَهْلَ الْبَیْتِ وَ لَعَنَ اللَّهُ أُمَّهً دَفَعَتْکُمْ عَنْ مَقَامِکُمْ وَ أَزَالَتْکُمْ عَنْ مَرَاتِبِکُمُ الَّتِی رَتَّبَکُمُ اللَّهُ فِیهَا.»
ترجمه: خدا لعنت کند امتى را که بناى ستم و بیداد را بر شما اهل بیت بنیان نهادند و خدا لعنت کند قومى را که شما را از مقامتان دور کرد و از مرتبههایتان برکنار نمود، مرتبههایى که خدا شما را در آنها جاى داد.
«اللَّهُمَّ الْعَنْ أَوَّلَ ظَالِمٍ ظَلَمَ حَقَّ مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّدٍ»
ترجمه: خدا لعنت کن نخستین ستمکارى را که به حق محمد و خاندان محمد ستم کرد.
در نتیجه اینکه گفتمان علوی با سامان دهی لعن در متن زیارت عاشورا از ظرفیت رسانایی این ژانر دینی به نیکی بهره جسته و توانسته با بیان لعن همراه با سلام و اشاره به گفتمان محمد در طول تاریخ و شاید تا به امروز برای افراد تحت تأثیر گفتمان خویش هویت آفرینی کند.