کلمۀ «شیعه»، جمع و به معنای پیروان است. واژه شناسان عرب گفتهاند شیعه به معنای لغوی، عبارت از کسانی است که آدمی به واسطۀ همراهی آنان توانمند میشود و به هر گروهی که در حول امری واحد گرد هم آیند، شیعه گویند.[1]
شیعه در اصطلاح فرقهشناسی اسلامی، برای شیعۀ امامیه که دومین گروه از مسلمانان به لحاظ جمعیت هستند، به کار میرود. این اصطلاح برای اشاره به مذهب شیعیان نیز به کار میرود. در زبان عربی سدۀ نخست هجری، شیعه در کاربرد مطلق به معنی گروهی از مردم[2] و در صورت اضافه به یک کلمه، به معنی یاران و پیروان[3] بوده است. آنچه منشأ رواج اصطلاح شیعه گردیده، کاربرد ترکیبی «شیعۀ علی» در جریانهای تاریخی-مذهبی سدۀ نخست هجری بوده است؛ اما ظاهراً شکل مختصر شدۀ این اصطلاح در همان سده نیز تداول داشته است.[4] این نکته از دانستههای تاریخی است که گروهی از مسلمانان از صدر اسلام، در باب امامت مسلمین پس از پیامبر (ص)، حقی ویژه را برای امام علی (ع) قائل بودهاند و همین گروه با عنوان شیعۀ علی (ع) شناخته میشدند؛ چنانکه در گزارشهای مربوط به جنگ صفین عنوان «شیعه» برای گروهی از خواص اصحاب امام علی (ع) به کار رفته؛[5] و در گزارش جریان صلح امام حسن (ع) در 41 ق، یکی از شروط صلح، آزار نرساندن معاویه به احدی از «شیعۀ علی» بوده است.[6]
اصطلاح «شیعۀ علی» [یعنی: پیرو علی]، نخستین بار در روایتی از پیامبر (ص) آمده است. جابر بن عبدالله انصاری گوید: ما نزد پیامبر (ص) نشسته بودیم که علی بن ابیطالب آمد. در این هنگام رسول خدا (ص) فرمود:
«وَ الَّذِی نَفْسِی بِیدِهِ، إِنَ هَذَا وَ شِیعَتَهُ لَهُمُ الْفَائِزُونَ یوْمَ الْقِیامَه؛ قسم به کسی که جانم در دستان اوست این مرد و شیعیان او روز قیامت رستگارند.»[7]
مقداد، سلمان فارسی، ابوذر غفاری، عمار بن یاسر و نیز کسانی که مودتشان مودت علی (ع) بود از شمار شیعه هستند. اینها نخستین شیعیان در اسلام بودند.[8]
گروهی متشکل از تودههای وسیع مردم کوفه بودند که شیعیان سیاسی بودند؛ آنها شامل یمنیها و موالی غیر عرب و ظاهراً متمایل به آرمانهای رهبری شیعیان بودند
گروهی در کوفه به تشیع مشهور بودند و رهبران آنها چون حجر بن عدی، مالک اشتر، عدی بن حاتم، کمیل و... از شیعیان واقعی بودند؛ اما تودۀ همراه اینگونه نبودند.
اصولاً کاربرد تعبیر «شیعه» دربارۀ این گروهها میتواند دلایل مختلفی داشته باشد. جریان عثمانیه که سختگیری مذهبی زیادی داشتند، روزگاری هرکسی را که تمایل جدی به امام علی (ع) داشت، شیعه معرفی میکردند. اگر فردی امام علی (ع) را بر عثمان مقدم میداشت، از نظر آنان یک شیعه به حساب میآمد. اگر شخصی امام علی (ع) را بر ابوبکر و عمر ترجیح میداد، حتی اگر آنان را قبول داشت، شیعۀ غالی و حتی رافضی شناخته میشد. طبعاً جرم کسی که از اساس به مشروعیت خلفای اولیه باور نداشت، بسیار بیش از این بود! با همین نگاه، بسیاری از عراقیها را شیعه معرفی کردند. از همینجا بود که مورخان عراق که به تحولات آنجا با دید بازتری میپرداختند و احیاناً از زاویۀ یک عراقی که از شام و تسلط امویان متنفّر بودند، به تشیع متهم میشدند.
افرادی چون مالک اشتر، حجر بن عُدَی و عدی بن حاتم به رهبری انتخاب شدند و ستون فقرات حامیان امام را تشکیل دادند، که هستۀ اصلی شیعیان کوفه بودند. از زمان ورود امام به کوفه تا زمان مقابله و درگیری در صفین و نتایج متوالی آن در عراق و تا هنگام شهادت امام، رهبران شیعیان بر آن حضرت فشار میآوردند که با معاویه بجنگد؛ با پیشنهاد حکمیت نیز مخالف بودند و خود را به صورت غیر مشروط در اختیار امیرالمؤمنین قرار دادند؛ اما اکثر رهبران طایفهای چون اشعث بن قیس، سعد بن قیس همدانی و... تمایلی به جنگ با معاویه از خود نشان ندادند. آنها با روح بیتفاوتی به صفین رفتند و با نشاط و شادمانی فراوان از صلح پیشنهاد شده با پیمان حکمیت، استقبال کردند.
گروه سومی با منافع مخالف را باید افزود که متشکل از تودههای وسیع مردم کوفه بودند که شیعیان سیاسی بودند؛ آنها شامل یمنیها و موالی غیر عرب و ظاهراً متمایل به آرمانهای رهبری شیعیان بودند؛ ولی از مواجهه با خطرات احتمالی، گریزان بودند. هرگاه امید موفقیتی در یکی از اهلبیت (ع) میدیدند، با شور و هیجان در اطراف او جمع میگشتند؛ اما تا امیدهای موفقیت رو به زوال میگذاشت، او را رها میکردند. آنان در مرحلۀ امتحان شهامتِ لازم و ثباتِ قدم نداشتند.
شیعیان عادی درصد قابل توجهی از مردم کوفه را تشکیل میدادند. اگرچه به اهلبیت (ع) عشق میورزیدند، اما رفتار والیانی چون زیاد بن ابیه و پسرش عبیدالله از آنان زهرِچشم گرفته بود. به همین علت فقط زمانی که احتمال پیروزی درصد بالایی داشت وارد نهضتی میشدند؛ ولی به مجرد اینکه بوی شکست نهضت به مشامشان میخورد، از صحنه خارج میشدند. اگرچه تعداد فراوانی از آنان در نهضت توّابین و نهضت مختار شرکت کردند. به نظر میآید عمدۀ لشکر کوفه در کربلا را عناصر دیگری از مسلمانان تشکیل میدادند؛ با این توضیح که نامهنگاری به حضرت دلیل بر شیعه بودن نیست. بیشترین سهم جمعیت کوفه در واقعۀ کربلا را افراد بیتفاوت و نان به نرخ روز خور تشکیل میدادند. افرادی که وقتی احتمال پیروزی لشکری را نزدیک میدیدند، به آن میپیوستند؛ اما با ظهور آثار شکست، با سرعت صحنه را خالی میکردند. درواقع این افراد تشیع سیاسی داشتند و به خاطر مقاصد سیاسی خود طرفدار حضرت علی (ع) بودند.
حضرت علی (ع) به برخی که میگفتند: «ما شیعۀ توییم»، گفت: «در شما نشان شیعه را نمیبینم.» سپس نشانههایی را برای «شیعه» برشمرد...[9]
این نشان میدهد حضرت علی (ع) هم نسبت به نبود اعتقادات محکم در طرفدارانشان آگاه بودند؛ اما در آن فرصت کم حکومت ایشان بیش از این نتوانستند به اشاعۀ معارف دین بپردازند.
در زمان نهضت عاشورا وضعیت بر همین منوال بود؛ اما به دلیل حکومت 20 سالۀ معاویه و آزار و اذیت شیعیان حضرت علی (ع) پایگاه جریان شیعیان بسیار ضعیف گشته بود و جز اندکی، شیعۀ قائل به امامت سیدالشهدا (ع) وجود نداشتند و دیگران هواخواه سیاسی بودند؛ بنابراین با توجه به فشار و دیدن اوضاع، فهمیدند پیروز میدان یزید است و به صلاحدیدند که کنارهگیری کنند. برخی در خانههای خود نشستند و برخی هم همراه عبیدالله شدند و در قتل امام حسین (ع) شرکت کردند.
معاویه لعنه الله علیه 40 سال حکومت کردند، نه 20 سال