نگرشی گفتمان محور به کنش‌های تقدّس زدا

«تقدس‌زدایی از امر مقدس و فروریختن هر آنچه مقدس است، جوهرۀ مدرنیته است. شوخی با امر مقدس و تابو زدایی هم جزیی از همین روند مدرن شدن جامعه است. حقوق بشر هم از دل همین مدرنیته در می آید.»

این جملاتی است که سرکار خانم شادی صدر فعّال حقوق بشر یک روز پس از نشر عکسی بحث بر انگیز در صفحۀ شخصی‌اش گذاشت که واکنش‌های موافق و مخالف بسیاری را داشت. در دهه گذشته فعالیّت‌های تقدّس‌زدای گوناگونی صورت گرفته که نتایج مختلفی را دربرداشته است؛ امّا کنش شادی صدر به عنوان فعّال حقوق بشر و مدافع حقوق زنان را می‌توان کنشی متمایز از دیگر کنش‌ها دانست. کنشی که به ظاهر به منظور سامان‌دهی هویّتی مدرن و تقدّس‌زدا صورت گرفته است. پس از بازنشر این تصویر و خواندن نظرات گوناگون، نگارنده این سطور با نگرشی «گفتمان محور»، کنش‌های این چنینی را مورد واکاوی قرار داد.  

 

تولید هویّت مدرن در بافتی نامدرن

نخستین مسئله‌ای که باید به آن پرداخت، سامان دهی و تولید هویّت است. چنین می‌توان گفت: هر کنش و کرداری که در فضای اجتماعی رخ می‌دهد، منجر به تولید هویّت می‌شود. می‌توان این پرسش را مطرح کرد که: این هویّت در برابر چه جریان‌ها و گفتمان‌هایی در حال شکل‌گیری است. بگذارید با مفهوم «خود» و «دیگری» به تبیین مفهوم هویّت تولید شده در کنش‌های تقدّس‌زدا بپردازیم. این دست کنش‌ها را می‌توان در قلمرو «خودِ مدرن» در برابر «خودِ سنّتی» پنداشت؛ اما با نگرشی عمیق‌تر می‌توان دریافت هویّت خودِ مدرن در پی گفت‌وگو و هماوردی با «دیگری حکومت» است؛ حکومتی که با دال‌های[1] دینی شناخته می‌شود. شاید بروز این امر را در واژه «شوخی» در متن بالا بتوان دید. این واژه سعی در بازنمایی هویتی مردمی و به عبارت بهتر خودمانی در برابر گفتمان حکومتی خشک و غیرمردمی دارد. نمونه قابل ذکر دیگر واژه «یواشکی» در عنوان صفحه فیس بوک خانم مسیح علی‌نژاد است که می‌خواهد هماوردی حجاب اختیاری مردمی را در برابر حجاب بخشنامه‌ای و اداره‌ای  نشان ‌دهد؛ بنابراین این طور به نظر می‌رسد بیشتر کنش‌های تقدّس‌زدا در پی تولید هویّتی مردم‌بنیاد هستند که در برابر گفتمان غالب حکومتی خودنمایی کند. به بیان بهتر این کنش‌ها در پی بازنمایی خود مردمی در برابر دیگری دولتی و حکومتی هستند. استفاده از نمادهای آیینی در مسیر این هوّیت‌سازی نیز به همین منظور صورت می‌گیرد؛ چرا که کنشگر بر این باور است که آیین، حکومتی است و نه مردمی و با تقدّس‌زدایی از امر مقدّس به هویّت مدرن مطلوب خود دست می‌یازد. امّا این کنش دارای چند شکاف استراتژیک است.

«حسین» مفهومی جریان ناپذیر و گفتمان ناپذیر است. بدین معنا که این مفهوم چنان ناتورالیزه و طبیعی‌سازی شده که دارای مشروعیتی مردم بنیاد شده است.

 

نشناختن بافت فرهنگی

نگارندۀ این سطور بر این باور است که کنش‌های موفق در مسیر گفتمان‌سازی، در اغلب موارد کنش‌هایی بودند که کنشگر آن‌ها بافت فرهنگی را به خوبی شناخته و مطابق آنها گام برداشته است. اغلب کنش‌های تقدس‌زدا با رویکردی هنجارشکنانه رخ می‌دهند که با بافت فرهنگی بیشتر مخاطبان ایرانی در تعارض و تضاد هستند. همین امر، هدف مردم بنیاد بودن این کنش‌ها را محقق نمی‌سازد. درباره کنش شادی صدر نیز می‌توان چنین نظری اظهار داشت که نشانه‌های آیینی دارای مشروعیّتی مردم بنیاد هستند و ایشان به این مسئله توجهی نکرده است. به‌خصوص نشانه‌ای همچون «حسین». نشانه‌ای که چنان دارای مشروعیّت است که خود به دیگر دا‌ل‌ها معنا می‌بخشد. شاید بتوان کنش اجتماعی اربعین را نمونه بارز این امر دانست که تمام مفاهیم و دال‌ها و نشانه‌ها با «حسین» معنا می‌شوند.

 

«حسین» مفهومی گفتمان ناپذیر

در طول تاریخ ایدئولوژیک مسلمانان، بارها و بارها جریان‌ها و گفتمان‌های گوناگون در پی دگرگون ساختن معنای «حسین» در مسیر تثبیت هویّت خویش بوده‌اند. برای مثال: کنش‌هایی همانند تخریب قبر، منع از زیارت و دیگر کنش‌های اینچنینی را می‌توان از این گونه اقدامات دانست. بر عکس، بسیاری از جریان‌ها و گفتمان‌ها سعی کردند که این مفهوم را به مثابه دالّی مرکزی برای خود انتخاب کنند؛ امّا باز هم نتیجه‌ای برای آنان نداشته است. همان‌طور که دیدیم مفهوم «حسین» مفهومی جریان ناپذیر و گفتمان ناپذیر است. این طور به نظر می‌رسد این مفهوم چنان ناتورالیزه و طبیعی‌سازی شده که دارای مشروعیتی مردم بنیاد شده است و همانند اژدهایی، هر گفتمانی را که بخواهد آن را از آن خود کند، می‌بلعد و گفتمان «حسین» را تولید و بازتولید می‌کند.

شادی صدر شاید در همین تله گفتمانی گرفتار شده باشد. او به منظور بازنمایی هویتی مدرن از دالی بهره‌جویی کرده که تمامی گفتمان‌ها را در خود حل کرده و در نهایت خویش را بازتولید می‌کند. در پایان می‌توانم بگویم کنش‌های تقدس زدا به منظور تقابل با دیگریِ حکومت به دلیل ناآشنایی با خود مردمی و بافت فرهنگی، هویتی متعارض را تولید می‌کنند که منجر به بازتولید هویّت آیینی مردم‌بنیاد می‌شوند.