در هیچیک از منابعِ کهن و معتبر تاریخی حضور امیرمؤمنان حتی در یکی از جنگهای زمان خلفا ثبت نشده است. تنها نبردی که حضرت سلاح به دست گرفت زمانی بود که لشگر مرتدین به دروازههای مدینه نزدیک میشد. بسیاری از مسلمانان بهدلیل بیعت نکردن امام با ابوبکر و همچنین حضور نیافتن حضرت در این جنگ حاضر به همکاری و حضور در میان مدافعان شهر مدینه نبودند. امام بنا به مصلحت و برای حفظ اسلام تنها شمشیر به دست گرفت و در میان مدافعان حضور یافت و در همان حال نیز هرگز با شمشیر نجنگید. در نتیجه میتوان گفت که در زمان خلفا، حضرت هرگز با هیچ گروهی نجنگید.
شرکت نکردن حضرت در فتوحات و انزوای ایشان این سؤال را در اذهان مسلمانان بر انگیخت که چرا علیبنابیطالب با آن همه سابقۀ درخشان در نبردهای گذشته، اکنون که زمان انتشار اسلام در سرزمینهای کفر و شرک رسیده است در جنگها شرکت نمیکند؟ به طور قطع بسیاری میدانستند که او به خاطر ترس از مرگ یا سستی از جهاد نیست که در جنگها شرکت نمیکند؛ همانطور که خود حضرت نیز در این زمینه میفرمایند: «والله لو تظاهرت العرب علی قتالی لما ولیت عنها؛ به خدا سوگند اگر تمام عرب در کارزار با من روبرو شوند به آنان پشت نمیکنم.»[1] از این رو خلیفه و یارانش میکوشیدند با شرکت دادن علی (ع) در فتوحات:
از یک طرف زمینۀ طرح چنین پرسش و ابهامی را از بین ببرند و با ورود او به عرصۀ فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخواهان ایشان به ویژه بنی هاشم مستحکم سازند.
از سوی دیگر از مهارتها و تجارب جنگی آن حضرت در فتح شهرها استفاده کنند.
اما امام علی(ع) با خودداری از شرکت مستقیم در فتوحات هرگز مُهر تایید بر سیاستهای خلفا در این زمینه نزد و در یک کلام، مؤید خلفا نبود.
حضور امام حسن و امام حسین(ع) در فتوحات:
هیچیک از منابع و مآخذ معتبر شیعی از حضور حسنین(ع) در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا سخنی نگفتهاند. اما برخی از منابع اهل سنت از حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در بعضی از فتوحات آن هم در زمان خلفا، و نه زمان امام علی(ع)، خبر دادهاند که به بررسی آن میپردازیم:
شرکت نکردن حضرت در فتوحات و انزوای ایشان این سؤال را در اذهان مسلمانان بر انگیخت که چراعلیبنابیطالب با آن همه سابقۀ درخشان در نبردهای گذشته، اکنون در جنگها شرکت نمیکند؟
هیچیک از منابع و مآخذ معتبر شیعی از حضور حسنین(ع) در فتوحات ایران، شام و یا آفریقا سخنی نگفتهاند.
بخشی از گزارشها مانند نقل بلاذری سند ندارند؛ دستهای از گزارشهای تاریخی را هم اهل سنت مانند طبری ارایه کرده اند که سند این دسته معتبرنمی باشد دین معنا که نقل کننده آن خبر یا فردی دروغگو و جاعل است یا فردی ناشناخته و مجهول؛ یا اینکه تضاد عجیبی در بین روایات آن دیده میشود . دستهای از گزارشهای تاریخی نیز فقط به حضور امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در ایران اشاره دارند اما گفته نشده برای جنگ بوده است.افزون بر ایرادهایی که بیان شد، دو مسئلۀ دیگر درستی گزارشهای یاد شده را در این باره، سخت مورد تردید قرار میدهد و حتی غیر قابل قبول میکند:تمام روایات تاریخی که متعرض سال شرکت حسنین(ع) در فتوحات شدهاند، بر حضور آنان در فتوحات عصر عثمان ناظرند. عصری که امیرمؤمنان حتی در حد مشاوره حاضر به همکاری با عثمان در امر فتوحات نبود؛ چه رسد به اینکه فرزندان خویش را جهت انجام فتوحات به همراه لشکریان تحت فرمان عثمان به جبهۀ نبرد گسیل دارد. مسئلۀ دیگر آنکه علی بن ابیطالب(ع) در عصر امامت و خلافت خویش حسنین(ع) را از شرکت در معرکۀ صفین باز میداشت؛ وقتی در یکی از روزها آن حضرت متوجه شد که امام حسن آمادۀ کارزار است فرمود: «از طرف من جلوی جوان را بگیرید تا با مرگش پشت مرا نشکند، که من از رفتن این دو به میدان نبرد دریغ دارم؛ تا مبادا با مرگ آن دو نسل رسول خدا(ص) قطع شود.»
حال با چنین اکراه و امتناعی از سوی حضرت نسبت به حضور حسنین(ع) در نبردهایی که به فرمان آن پیشوای عادل صورت میگرفت، چگونه آن بزرگوار حاضر میشود که تحت زعامت زمامداران مورد اعتراض و انتقادش، فرزندانش را که پیشوایان آیندۀ جامعۀ اسلامی هستند به جبهۀ جنگ بفرستد؟
اشکالهای سندی و محتوایی و نیز استبعادهایی که بیان شد، حضور حسنین(ع) در فتوحات عصر خلفا را منتفی میکند .هر چند احتمال دخالت تحریفگران و وارونه نویسان حقایق تاریخی در جعل چنین گزارشهایی وجود دارد به بررسی ریشهای در مورد سند این مطالب میپردازیم: ادعاهای مطرح پیرامون حضور امام حسن و حسین(ع) فقط در فتوح البلدان و تاریخ طبری است که به شکل جداگانه مورد بررسی قرار میگیرد .
فتوح البلدان –بلاذری:
گفته اند که عثمان بن عفان (خلیفۀ سوم) سعید بن العاصی بن امیه را در سال 29 (هجری) والی کوفه قرار داد. پس مرزبان توس بدو و عبد الله بن عامر بن کریز بن ربیعه بن حبیب بن عبد شمس، والی بصره، نامهای نگاشت و آنان را بهسوی خراسان دعوت نمود. پس سعید و عامر هر دو آهنگ خراسان نمودند؛ اما عامر بر او پیشی گرفت؛ پس سعید آهنگ طبرستان نمود، در حالیکه گفته میشود حسن و حسین فرزندان علی بن ابیطالب در شمار همراهان وی بودهاند.[2]
ایرادهایی که بر این روایت وارد است:
احتمالا این روایتها برای این بوده که مردم طبرستان را از ائمۀ شیعه دور کنند! با این حربه که آنها در جنگ با شما شرکت داشتند
- در اینجا واژۀ قیل یا گفته میشود بهکار رفته که ناقل و راوی آن دقیق مشخص نشده و این کار روایت را از اعتبار ساقط میکند؛ چون سلسلۀ سند دقیقا ذکر نشده است.
- در ابتدا جمله با گفتهاند شروع میشود ؛ سپس آنگاه که به حضور حسنین در طبرستان رسیده زیرکانه و در یک چرخش مینویسد: میگویند. به عبارتی ابتدا فعل قالوا که فعل ماضی (گذشته) است آورده میشود و سپس فعل مضارع (حال و آینده) آورده شده است؛ یعنی کسانی که نویسندۀ اصل روایت را از آنها گرفته کسانی بودهاند که در گذشته میزیستهاند و این روایت بدانها منتقل شده؛ اما دربارۀ حضور حسنین(ع) بهکار بردن فعل مضارع حاکی از آن است که کسانی هم عصر نویسنده (بلاذری که هم عصر عباسیان است) به او گفتهاند که احتمالا حسنین(ع) حضور داشتهاند و این کار بهکلی و به یکباره روایت را از هستی ساقط میکند. چنانکه دانشمندان علم رجال ایه دقیقا چنین شیوهای را در آنالیز نهایی صحت یک روایت بهکار میبرند.
تمام این احادیث که همگی در دورۀ امویان جعل شده اند بدین علت بودند تا مردم طبرستان را از ائمۀ شیعه دور کنند
تاریخ طبری
حنش بن مالک تغلبی گوید: سعید سال سیام آهنگ غزا کرد و سوی گرگان و طبرستان رفت. عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمر وابن زبیر و عبدالله بن عمرو بن عاص با وی بودند.[3]
همانطور که در این روایت مشاهده میکنید طبری در اینجا باز جریان لشکرکشی سعید را به گرگان و طبرستان مطرح میکند؛ حال آنکه اساسا نامی از امام حسن(ع) و امام حسین(ع) و حضور آنها در این جنگ نمیبرد. این در حالی است که طبری بر خلاف بلاذری سلسله سند روایت خویش را دقیقا بیان داشته است؛ ولی با این حال نامی از امام حسن و امام حسین(ع) نمیبرد. به هر روی نشانگر آن است که راوی اولیه سخنی از حضور حسنین به میان نیاورده است.
اما در جای دیگر از تاریخ طبری میبینیم که مینویسد:
حنش بن مالک گوید: سعید بن عاص به سال سیام از کوفه به منظور غزا آهنگ خراسان کرد. حذیفه بن یمان و کسانی از یاران پیامبر خدا (ص) با وی بودند؛ حسن و حسین و عبدالله بن عباس و عبدالله بن عمرو عمرو بن عاص و عبدالله بن زبیر نیز با وی بودند.[4]
در این دو روایت باز تناقضاتی میبینیم که بسیار عجیب است. در این دو روایت میبینیم که طبری در صفحۀ 323 کتاب خود اشاره به همراهان سعید در جنگ طبرستان دارد و در آن نام حسنین (ع) را میبرد؛ اما در روایتی دیگر و اتفاقا با همان سلسلۀ سند در صفحۀ 325 نامی از حسنین(ع) در حضور در طبرستان نمیبرد!
این همان چیزی است که فرضیۀ اضافه شدن نام امام حسن(ع) و امام حسین(ع) در شمار همراهان را بعدها و در زمانی معاصر خود نویسندگان (بلاذری و طبری) بیش از پیش تقویت میکند.
از یک طرف زمینۀ طرح چنین پرسش را از بین ببرند و با ورود او به عرصۀ فتوحات، اعتبار و مشروعیت چنین اقدامی را در اذهان بسیاری از هواخوان ایشان به ویژه بنی هاشم مستحکم سازند
بررسی تاریخی دلیل جاعلان اینگونه مطالب را روشن خواهد ساخت : اعراب در طبرستان نبردهای سخت و طولانی و خونینی داشتند، و اکثر این نبردها به دستور خلیفۀ دوم و سوم و لشکریان معاویه بود. در اواخر دورۀ امویان ایرانیان به ائمۀ شیعه علاقه پیدا کردند؛ طوری که طبرستان، که روزی مرکز مخالفت با اعراب و دژی در مقابل آنان بود، به یک پایگاه شیعی تبدیل شده بود! از آنجا که این کتب متعلق به بعد از دورۀ امویان است، در نتیجه احادیث بسیاری که به گفتۀ همه در دورۀ امویان جعل شده بود به آنها راه پیدا میکند تا مردم طبرستان را از ائمۀ شیعه دور کنند! با این حربه که آنها در جنگ با شما شرکت داشتند.
با وجود چنین تناقضات و اسناد نامعتبری نمیتوان قائل به حضور امام حسن و امام حسین(ع) در جنگ ایران شد.
بهیچ وجه نبودند تاریخ طبری در خیلی از جاها تحریف و یا اسنادش تغییر پیدا کرده و جاهایی هست ک خودش خودشو نقض میکنه اولا حسنین کوچک بودند دوما امام علی بزور با خلفا بیعت کردند و حتی در حد مشاوره نظامی گاهی اوقات میدادند ولی فرزنداشون هرگز نبودند
اینقدر این سخن شما سست و بی اساس است که هر فردی میتواند بفهمد حضرت علی و دیگر بزرگان صحابه مخصوصا در زمان خلیفه دوم مشاور درجه اول خلیفه بودند و وجود امام علی بعنوان مشاور و صاحب رای در کنار خلیفه خیلی مهمتر از رفتن به جهاد بوده است گفتار حضرت علی در نهج البلاغه مشهور است که چگونه از رفتن خلیفه مستقیما به جنگ با فارسها و در جای دیگر با رومیان جلوگیری مینماید و میفرماید شما بعنوان بند تسبیه و در سخن دیگر مانند عمور اسیاب هستید که امت بدور شما جمع هستند و کشته سدن شما باعث پراکندگی امت میگردد
امام حسین ( علیه السلام ) در زمان حمله اعراب به ایران 8 ساله و امام حسن ( علیه السلام ) 9 ساله بودند
نمیتوان هم گفت نه نبودن ینی چیزی اثبات نمیشه
همش چرته
عالی