1. اثبات وجود شهربانو دختر یزدگرد سوم: یزدگرد سوم آخرین پادشاه ساسانی پسر شهریار بن شیرویه بن خسرو پرویز، پس از چند جنگ که در دوران پادشاهی او میان ایرانیان و اعراب مسلمان رخ داد و به غلبۀ اعراب انجامید، از مغرب ایران به سمت مشرق رفت تا از خاقان چین کمک بگیرد؛ اما سرانجام در سال 31 هجری بر اثر خیانت سردارانش در قریۀ زریق نزدیک مرو به دست آسیابانی کشته شد. دوران سلسلۀ ساسانی به پایان رسید و دختران یزدگرد به اسارت اعراب در آمدند.[1] به نوشتۀ مسعودی، یزدگرد هنگام مرگ در 35 سالگی، دو پسر (بهرام و فیروز) و سه دختر (اَدرَک، شهربانو و مَردَوَند یا مروارید) داشته است؛ و در سیر و حرکت، حُرَم (همسر و فرزندان) خود را به همراه داشته است.[2]
2. زمان اسارت شهربانو: شهربانو در چه سالی و در زمان کدام خلیفه به اسارت مسلمانان درآمد؟
نویسندگان در این زمینه آراء مختلفی دارند:
الف: گروهی از نویسندگان اسارت او را در عهد خلیفۀ دوم عمربن خطّاب و بیشتر در زمان فتح مدائن (سال 16 هجری) دانستهاند.[3]
در میان نسب شناسان، ابویقظان سُحَیم داستانی را نقل کردهاست که پس از او نویسندگان دیگر قول او را در کتابهای خود ذکر کردهاند. ابویقظان گفته است که قریشیان رغبتی به کنیزان امولد نداشتند تا اینکه کنیزان، سه تن از بهترین اهل زمان خود یعنی علیبن الحسین، قاسمبن محمدبن ابیبکر و سالمبن عبداللهبن عمر را به دنیا آوردند. داستان چنین است که دختران یزدگرد را به اسیری نزد عمر آوردند و عمر خواست آنان را بفروشد. امام علی(ع) به او گفت دختران پادشاه را نمیفروشند. بهای آنان را معین کنید. سپس آن حضرت بهای آنان را پرداخت و آن سه را به پسرش حسین، به پسر ابوبکر و به پسر عمر بخشید.[4] در برخی روایات، دختران یزدگرد را دو تن[5] و پارهای روایات یک تن[6] ذکر کردهاند.
گفته شده است چون این دختر (شهربانو) بر عمر وارد شد، سخنی حاکی از خشم و ناراحتی گفت. عمر قصد او کرد و امیرالمؤمنین علی(ع) از او خواست تا آزاری به ایشان نرساند و او را به اختیار خود گذارد تا مردی را انتخاب کند. او حسین(ع) را انتخاب کرد و چون علی بن الحسین(ع) را به دنیا آورد، آن حضرت را فرزند دو برترین و بهترین برگزیدهها (ابنالخیرتین) خواندند. زیرا خداوند از عرب، هاشم و از عجم، فارس را برگزید.[7]
علامه سید جعفر شهیدی این روایت را به دو دلیل رد میکند: به دلیل وجود عمروبن شمر در سند آن، که علمای رجال او را جرح کردهاند، بیاعتبار است؛ بهعلاوه این برداشت با ظاهر قرآن و روح شریعت اسلامی سازگاری ندارد و قرآنکریم سبب کرامت را تقوا دانسته است.[8]
به نظر میرسد این روایت اواخر قرن اول یا اوایل قرن دوم ساخته شده است. به هر روی روایات دال بر اسارت شهربانو در زمان عمر مردود است؛ زیرا به نوشتۀ برخی منابع یزدگرد در اواخر سال 13 هجری در 21 سالگی به تخت نشست و در سال 31 هجری درگذشت؛[9] اما برخی مورخان دربارۀ سن او هنگام جلوس گفتهاند که وی کودکی نابالغ، یازده ساله، پانزده ساله، یا شانزده ساله[10] بوده است. این نوسان زمانی ده ساله نیز یکی از دلایل مجعول بودن حضور دختران یزدگرد نزد عمر در مدینه است. حتی اگر روایت نخست (21 ساله) را بپذیریم، یزدگرد در زمان جنگ قادسیه (سال 14 یا 15 یا 16) یا جنگ مدائن (سال 16) نمیتوانسته صاحب دختر یا دخترانی باشد که آمادگی ازدواج داشتهاند؛ اگر هم دختران خردسال او به مدینه برده شدهاند، قادر به چنان سخنانی با عمربن خطّاب نبودهاند.[11] همچنین بر اساس گزارش مورخان، هنگام جنگهای اعراب با ایرانیان، یزدگرد و خاندان او هیچگاه در میدان نبرد نبودهاند؛ بلکه وی از شهری به شهر دیگر در گریز و عقبنشینی بود و زنان و فرزندان و خزانۀ خود را همراه داشت؛[12] بنابراین اسارت شهربانو در زمان عمر پذیرفتنی نیست. حتی اگر شهربانو را در آخرین روزهای زندگانی عمر، یعنی سال 23 به مدینه آورده باشند، بین اسارت او و تولد علیبن الحسین(ع) به روایتی سال 33[13] و بنا بر مشهور سال 38[14]، حدود 10-15 سال فاصله است و این زمان زیادی است. مجلسی به هر دو استبعاد اشاره کردهاست.[15] از طرف دیگر وقتی عمر درگذشت، هنوز خراسان و قسمتهای شمالی و شمال شرقی فلات ایران به دست اعراب نیفتاده بود و یزدگرد و خاندانش در همین نواحی اقامت داشتند. امکان دستیابی اعراب در زمان عمر و حتی در زمان خلافت عثمان به تمام خراسان یا به افرادی از خاندان سلطنت ساسانیان بهکلی منتفی است.
ب: به روایتی اسارت دختران یزدگرد در عهد عثمان (حک : 23-35 ق) روی داده است. یزدگرد در هنگام رسیدن به پادشاهی در هر سنی باشد، به هر صورت ازدواج کرده و صاحب فرزندانی شده است و افرادی از خاندانش پس از مرگ او (31 هجری) در زمان عثمان به اسارت گرفته شدند.[16]
ابنبابویه[17] به روایت سهلبن قاسم نوشجانی نقل کرده که امام رضا(ع) از خویشاوندی خود با ایرانیان خبر داد و فرمود: «هنگامیکه عبداللهبن عامربن کُرَیز خراسان را فتح کرد، بر دو دختر یزدگرد دست یافت و آنان را نزد عثمان فرستاد. عثمان یکی را به حسنبن علی و دیگری را به حسینبن علی علیهماالسّلام بخشید و آن دو دختر در هنگام زایمان از دنیا رفتند.»؛ اما روایت ابن بابویه با برخی از امور مسلم موافقت ندارد. هیچیک از مورخان و محدثان در میان همسران امام حسن مجتبی(ع) از دختر یزدگرد یا بانویی ایرانینژاد نامی نبردهاند. ممکن است کاتبان و ناسخان متعصّب شیعی به جای نام محمدبن ابیبکر نام امام حسن مجتبی(ع) را در روایت ابنبابویه وارد نموده باشند.
به هر حال به جز این اشکال، روایت ابنبابویه از چند جهت قابل قبول است:
1- عبداللهبن عامر در بین سالهای 29- 35 هجری والی بصره بود و همزمان یا خود بر خراسان حکومت میکرد یا منصوبین از طرف او. صحت روایت فوق از این جهت پذیرفتنی است.
2- این روایت از نظر سند هیچگونه ضعفی ندارد.
3- تولد امام سجاد(ع) بنا به مشهورترین اقوال به سال 38 هجری[18] و تولد قاسمبن محمدبن ابیبکر در سال 36 یا 38 هجری بوده است.[19] پس اسارت و اعزام دو شاهدخت پس از آنکه لشکر مسلمانان به فرماندهی عبداللهبن عامر و دیگر امرا در سال 33 هجری در خراسان فتوحاتی کردند،[20] صورت گرفته است.
4- امام حسین(ع) و محمدبن ابیبکر از طریق دو دختر یزدگرد باجناق یکدیگر بودهاند و پسر خاله بودن امام سجاد(ع) و قاسمبن محمدبن ابیبکر در بین نویسندگان معلوم بوده است.[21]
به نظر میرسد درستترین روایت در مورد مادر امام سجاد(ع) روایت ابن بابویه باشد.
از کسانی که اسارت شهربانو را در زمان عثمان میدانند، میتوان به این افراد اشاره کرد: ابونصر سهلبن عبدالله بخاری، محمدبن جریر طبری، شیخ مفید، فتال نیشابوری، ابوعلی فضلبن حسن طبرسی، ابنشهرآشوب مازندرانی، ابنعنبه، رفاعی مخزومی، علامه حلّی، محمدبن ادریس حلّی و یوسفبن مطهر حلّی.[22]
3. اثبات وجود شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع): با رجوع به منابع گوناگون شاهزادگی شهربانو به عنوان مادر امام سجاد(ع) ثابت میشود. از میان نسب شناسان شاید ابویقظان سُحَیم(م. 190 ق) قدیمترین فردی باشد که این نظر را تأیید کرده و زمخشری[23] با استناد به گفته او، مادر امام سجاد(ع) را دختر یزدگرد دانسته است. افزون بر این، بسیاری از کتب انساب و طبقات[24] و دیگر نویسندگان آثار حدیثی، روایی و فقهی[25] و آثار ادبی، تاریخی و جغرافیایی، این مطلب را تأیید و تکرار کردهاند.[26]
اغلب این منابع پیش از قرن نهم هجری تألیف شده است و ربطی به صفویه ندارد. پس وجود این بانو، امری مسلم و غیر قابل انکار است.
دلیل دیگر در اثبات اینکه مادر امام سجاد(ع) دختر یزدگرد میباشد، این است که برخی مورخان، مادر یزید بن ولید بن عبدالملک بن مروان (یزید الناقص) خلیفۀ اموی را شاهفرید یا شاهآفرید دختر فیروز بن یزدگرد خوانده و گفتهاند که مادر امام سجاد(ع) عمۀ آن بانو بوده است.[27]
با این حال، برخی منابع کهن از مادر امام سجاد(ع) با عنوان اُمّ وَلَد[28] یاد کرده و گاه نام او را نیز ذکر کردهاند.[29] پس از آن مورخانی چون ابن جوزی، ابن کثیر و ابن حجر عسقلانی همین نظر را مستند خود قرار دادهاند.[30] گاهی نیز با عنوان فَتاه (بردهای جوان) یا برده از او نام برده شده است.[31] برخی نیز مادر امام سجاد(ع) را زنی سِندی[32] نام بردهاند.[33]
از عقیدۀ این مورخان و محدثان که مادر امام سجاد(ع) را از سند معرفی کرده یا فتاه یا اُمّ وَلَد خواندهاند، استنباط نمیشود که آن بانو دختر یزدگرد نباشد؛ چنانکه ذهبی[34] هم او را اُمّ وَلَد و دختر یزدگرد دانسته است.
4. نام شهربانو: از شهربانو با نامهای فارسی چون شهربانویه، جهان بانویه، جهانشاه، شهرناز، شاه زنان؛ و نامهای عربی چون سُلافه، غزاله، خلوه، حلوه، خوله، حِرار، بَرَّه و سَلامه[35] نام برده شده است. روایاتی نیز حاکی از آن است که امیرالمؤمنین علی(ع) او را شهربانویه نامید[36]؛ یا نام او را به مریم یا فاطمه تغییر داد.[37] به نظر میرسد داشتن نام عربی برای این بانو به سبب سهولت تلفظ برای اطرافیانش بوده است.
5. مدت حیات شهربانو: شهربانو، بانویی با فضیلت، برگزیده و بسیار نیکوکار بود و پسرش امام سجاد(ع) فراوان حق او را میگزارد.[38] وی هنگام وضع حمل فرزندش امام سجاد(ع) در مدینه درگذشت.[39]
اگر چه در روایتی به نقل از ابومخنف گفته شده است پس از شهادت امام حسین(ع) و به اسارت بردن خاندان آن حضرت، شهربانو خود را در فرات غرق کرد؛[40] ولی باید دانست که این مطلب با شأن و مقام آن بانو سازگار نمیباشد.
همچنین گفته شده است که پس از واقعۀ کربلا، شهربانو به ری رفت و در آنجا در کوهی که به نام او است، پنهان شد؛[41] چنین قولی نیز بیاساس است و در هیچ یک از منابع کهن نیامده است. بنابراین نسبت بقعه واقع در دامنۀ جنوبی کوه ری (اکنون کوه بیبی شهربانو) که درسدههای اخیر به منزلۀ مدفن شهربانو معروف شده، صحت ندارد.