الوتر: وتر به معنای فرد (در مقابل زوج) است که علامه مجلسی آن را یک احتمال بیان کردند و فرمودند:
«الفرد المتفردُ فی الکمال من نوع البشر فی عصره الشریف». (آن حضرت در عصر خود، در بین تمام بشر، در کمالات تک و منحصر به فرد بودهاند)؛
یا به معنای جنایتی است که کسی بر دیگری یا بر خویشان آن شخص انجام میدهد. ظاهراً همین معنی در اینجا مراد است. «الجنایه التی یجنیها الرجل علی غیره من قتل او نهب او سَبیٍ». (جنایتی - اعم از قتل، غارت، اسیری - که کسی بر دیگری روا میدارد.)
و نیز «وَتَرَهُ ، یَتِرُهُ ، تِرَهً و وَتراً : قَتَلَ حمیمَهُ.
( «وَتَرَهُ» یعنی دوست یا خویشاوند او را کشت) و کل من ادرکته بمکروه فقد وَتَرتَهُ. ( به هرکس که امری ناخوشایند رسانده باشی در موردش گفته میشود: «وترته» «وِتر». در این کاربرد، اسم معنی است که مجازاً در مورد ذات به کار رفته است؛ همانطور که در مورد کلمۀ «ثار» اشاره شد؛ به عبارت دیگر مصدری است که معنای مفعولی دارد. مثل کلمۀ «صید» که در مورد «مصید» (شکار شده) به کار میرود. در این صورت «موتور» صفت «وتر» بوده و برای تأکید ذکر شده است.
مثل: کلمه «ورد» ـ در «بئس الورد المورود» (هود: 98) («آتش» بد مکان وارد شدنی است) ـ که با کلمۀ «مورود» وصف شده و در واقع هر دو به یک معنی هستند. هر چند «ورد» در اصل مصدر است.
« الورد: الاشراف علی الماء و غیره، دخله او لم یدخله».
(ورد یعنی مشرف شدن بر آب یا چیز دیگری، چه داخل شود و چه نشود). پس «ورد» مصدر است؛ ولی در آیۀ سورۀ هود معنای اسم مفعولی دارد، و با اسم مفعول نیز تأکید داشته است. «الورد یکون مصدراً بمعنی الورود و یکون بمعنی الشیء المورد کالطِحن و الرِعی».
«ورد» مصدر است به معنای وارد شدن و نیز به معنای چیزی است که دیگری آن را وارد کرده یا به آن وارد شده است. مثل «طِحن» به معنای مطحون (آرد شده)، و «رِعی» به معنای مَرعیّ (آنچه مورد چَرا واقع میشود، علف)؛ نیز مانند «ذِبح» (با کسره) به معنای «مذبوح»؛ و نیز مانند کلمه «رفد» و «مرفود» در «بئس الرفد المرفود»[1] (آتش) بد عطائی است که عطا میشود).
از آنچه گفتیم مشخص شد که «وتر» اسم یا مصدری است که در معنای اسم مفعول به کار رفته است؛ (یعنی مَجنی علیه) مثل: «ورد» به معنای «مورود»، «رفد» به معنای «مرفود»، «ذبح» به معنای «مذبوح«، «رِعی» به معنای «مَرعیّ» و «طِحن» به معنای «مطحون» و «صَید» به معنای «مَصید». پس «وِتر» یعنی کسی که خودش یا عزیزانش مورد ظلم و جنایت واقع شدهاند.
منصوب بودن «وتر» به خاطر این است که به منادای مضاف یعنی «ثأر» در عبارت «ثار الله» عطف شده است.